کتاب قدرت های نسبتاً عجیب؛ جلد اول
معرفی کتاب قدرت های نسبتاً عجیب؛ جلد اول
کتاب دروغ سنج بدبو نوشته جنیفر کیلیک اولین جلد از مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب است. مجموعه کتابهای قدرت های نسبتاً عجیب را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب
الکس یک تبلیغ وسط یک بازی کامپیوتری میبیند، او بعد از دیدن این تبلیغ با کسی به نام پروفسور آشنا میشود و از فردی به نام پروفسور قدرت خارقالعادهای را خریداری میکند. یک پالس الکترونیکی از طریف تلفن به او منتقل میشود و دارای نیروی فوق بشری کشف دروغ میشود. اما این قدرت الکس چندان هم ساده نیست و هربار برای او دردسری تازه درست میکند.
مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب داستانهای فانتزی و خواندنی است که شما را به دنیای تازهای میبرد و کمک میکند چیزهای تازهای کشف کنید.
خواندن مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قدرت های نسبتاً عجیب؛ جلد اول
صبح روز بعد، مثل همیشه دنبال کارهای خودم رفتم. مامان و بابا دوست دارند بعضی روزها بیشتر، توی رختخواب بمانند. برای لورن، کورنفلکس آماده کردم و برای خودم، نان برشته کردم تا بتوانم قبل از آنکه سروکلهٔ مامان و بابا پیدا شود، به اتاقم برگردم و سراغ پیاس ۴ ۸ بروم. بعد، مامان آمد و به لورن گفت: «صبح بهخیر، شیرینم. الکس صبحونهت رو داد؟»
لورن خودش را لوس کرد و گفت: «نه، مامانی، فقط برای خودش صبحونه درست کرد.»
بخش عجیب ماجرا اینجاست. همین که لورن این دروغ زشت و کثیف را گفت، اتفاقی افتاد. صدای وزوز ضعیفی به گوشم خورد و بخش داخلی گوش راستم انگار لرزید. مثل این بود که گوشم داشت باد معدهاش را درمیکرد، باور کنید. نه مامان اخم کرد و نه لورن طبقِ معمول ادای «اَه... حالم به هم خوردش!» را درآورد. به این نتیجه رسیدم که هیچکس غیر از من این صدا را نشنیده، گرچه احساس کردم بوی گند خفیفی که تهمایهٔ تخممرغ داشت به مشامم رسید. تعجب کرده بودم. گوشم تا آن روز هیچوقت باد در نکرده بود، در واقع، سوراخهای گوشم تنها مجراهای بدنم بودند که تا به حال صدایی ازشان خارج نشده بود. پس همان کاری را کردم که هرکس دیگری، صبح روز بعد، مثل همیشه دنبال کارهای خودم رفتم. مامان و بابا دوست دارند بعضی روزها بیشتر، توی رختخواب بمانند. برای لورن، کورنفلکس آماده کردم و برای خودم، نان برشته کردم تا بتوانم قبل از آنکه سروکلهٔ مامان و بابا پیدا شود، به اتاقم برگردم و سراغ پیاس ۴ ۸ بروم. بعد، مامان آمد و به لورن گفت: «صبح بهخیر، شیرینم. الکس صبحونهت رو داد؟»
لورن خودش را لوس کرد و گفت: «نه، مامانی، فقط برای خودش صبحونه درست کرد.»
بخش عجیب ماجرا اینجاست. همین که لورن این دروغ زشت و کثیف را گفت، اتفاقی افتاد. صدای وزوز ضعیفی به گوشم خورد و بخش داخلی گوش راستم انگار لرزید. مثل این بود که گوشم داشت باد معدهاش را درمیکرد، باور کنید. نه مامان اخم کرد و نه لورن طبقِ معمول ادای «اَه... حالم به هم خوردش!» را درآورد. به این نتیجه رسیدم که هیچکس غیر از من این صدا را نشنیده، گرچه احساس کردم بوی گند خفیفی که تهمایهٔ تخممرغ داشت به مشامم رسید. تعجب کرده بودم. گوشم تا آن روز هیچوقت باد در نکرده بود، در واقع، سوراخهای گوشم تنها مجراهای بدنم بودند که تا به حال صدایی ازشان خارج نشده بود. پس همان کاری را کردم که هرکس دیگری،
حجم
۱۷۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۷۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب خیلی عالی هست البته من این جلد یعنی جلد اولش رو در طاقچه نخریدم از نشر چشمه(نشر چشمه بهشت روی زمینه) ی بابل خریدم(یعنی الان دارمش کتابشو مثل طاقچه از گوشیم نمیخونم).این قیمت از جلد اول این کتاب
عالی
عالیییییی بود پیشنهاد میکنم حتما حتما حتما بخرید ارزشش رو داره
عالیییییییییییییییییییی بود خیلی عالییییییییی بود 🌹🌹🌹🌹💐🌻 من می خوام جلد ۲ رو هم بخونم خیلییییییی عالی هست 😍😍😍
وای🫠معرکه بود✨اصلا نتوستم ازش چشم بردارم هر چی جلو تر میرفتم جذاب تر میشد💃😁 تا سه ی نصفه شب داشتم میخوندم آخراش چشام خواب میرفت ولی به سختی تمومش کردم😅 بعضی جاهاش غیر قابل پیش بینی بود😆 داستان از این قراره:👇 الکس تا حالا
عالی