دانلود و خرید کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم! آنی باروز ترجمه مسعود ملک‌یاری
تصویر جلد کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم!

کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم!

معرفی کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم!

کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم! نوشته - و ترجمه - است. کتاب - را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم!

گاهی کارهایی انجام می‌دهیم که بعدا با خودمان می‌گوییم کاش انجام نمی‌دادیم. مثلا کارهایی که ته دلمان می‌گوییم خوب کردم ولی کاش لو نمی‌رفتم و مچم را نمی‌گرفتند، کارهایی که بعدش ممکن ست با خودمان بگوییم کاش این‌قدر شورش را درنمی‌آوردم و یا کارهایی که واقعا و با تمام وجود از انجام دادنشان پشیمانیم. 

 ایگی فرانگی خیلی از این کارها انجام می‌دهد. او دسته‌گل زیاد به آب می‌دهد و هیچ وقت هم عذرخواهی نمی‌کند. او این دسته‌گل‌ها را گاهی با علل مخففه و گاهی بدون آن به آب می‌دهد. اگر می‌خواهی بدانی علل مخففه چیست پس کتاب را بخوان تا متوجه شوی.

خواندن کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 کودکان و نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های آموزنده مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب شیطنت های ایگی فرانگی؛ ده بار بنویس پشیمونم!

بله حق با شماست. ما اینجا هستیم. این فصل در مورد گروه سوم است. دستهٔ سوم را یادتان هست؟

کارهایی که از ته دل و با تمام وجود از انجام دادنشان پشیمانیم. کارهایی که هروقت بهشان فکر می‌کنیم از خجالت آب می‌شویم. کارهایی که آرزو می‌کنیم ای کاش برای همیشه از حافظه‌مان پاک می‌شدند.

حالا چرا اسم این فصل را گذاشته‌ایم نُقلی؟

چون نویسندهٔ کتاب منم، به همین دلیل.

حالا نُقلی یعنی چه؟

نُقلی اسم معلم کلاس چهارم ایگی بود. بله، خب معلوم است که ایگی خانم معلم را نُقلی صدا نمی‌کرد، البته جلوی رویش صدا نمی‌کرد. توی کلاس، خانم اسکولبرگر بود. او محبوب‌ترین معلم کل دوران مدرسهٔ ایگی بود؛ جوان، زیبا و دوست‌داشتنی. همیشه گردنبندهای جالب با چیزمیزهای عجیب‌وغریب مثل چکش ریزه‌میزه یا دانه‌های کوچک به گردنش می‌انداخت. به حرف‌هایی که توی کلاس می‌زدیم نمی‌گفت درددل می‌گفت حرف مفت ولی به ما اجازه می‌داد تا جایی که به کسی برنخورد، در مورد چیزهایی که نباید می‌دانستیم ولی خب می‌دانستیم، حرف بزنیم. توی کلاسمان هم به‌جای یک حیوان خانگی، سه‌تا حیوان خانگی داشتیم؛ تازه اگر جیرجیرک‌ها را هم حساب کنیم، چهارتا. برای درس جغرافیا، کرهٔ زمین را می‌چرخاند و باید یکهو انگشتت را روی آن می‌گذاشتی تا سرزمینی را که قرار است بعد از بزرگ شدنت به آنجا بروی مشخص شود. آن‌وقت باید سه کلمه از زبان آنجا را یاد می‌گرفتی. اگر هم دوتا از آن سه‌تا کلمه توالت و زود باش بودند، قاتی نمی‌کرد.

خانم اسکولبرگر هیچ وقت قاتی نمی‌کرد. باقی معلم‌های ایگی همیشه قاتی می‌کردند. معلم کلاس دومش، خانم دیکسون، که بیشتر روزهای سال را قاتی بود. همیشهٔ خدا ایگی را می‌فرستاد دفتر مدیر تا اینکه مدیر هم قاتی کرد و نعره کشید: «امروز دیگه نه، ایگی!» حتی ناظم مدرسه هم قاتی کرد: «ایگی فرانگی، واقعاً قیافه‌ت برام تکراری شده و رو مخمه!» این حرفش واقعاً به ایگی برخورد.

Kian
۱۴۰۱/۰۴/۰۱

کتاب خیلی جالبی بود من دوستش داشتم و داستان جالبی داشت و من خواندن این کتاب را به همه پیشنهاد می کنم که حتما بخوانند و هرگز از دستش ندهند

این سکوت، در مقایسه با حرف‌هایی که به ذهنش می‌آمدند، خیلی بهتر بود
𝐑𝐎𝐒𝐄
دست‌کم کسی موقع خلاف مچش را نگرفته که خود همین یعنی کارش درست بوده است
𝐑𝐎𝐒𝐄
ایگی گفت: «تمام سعیم رو می‌کنم تا آخر سال دیگه دسته‌گل به آب ندم.» خانم معلم گفت: «خیلی خوب می‌شه.» ایگی گفت: «ولی بعید می‌دونم بتونم.» و نتوانست.
𝐑𝐎𝐒𝐄
سرش را انداخته بود پایین و دست‌به‌سینه نشسته بود. قبلاً اگر چنین کاری می‌کرد، می‌مرد
𝐑𝐎𝐒𝐄
بچه معروف بودند، البته نه برای کارهای خوبشان یا چون خیلی آدم‌های مفید و مؤدبی بودند یا اینکه چون ویولن‌سل می‌نواختند یا اهل کتاب بودند یا با آبرنگ نقاشی می‌کردند. راستش را بخواهید، بیشتر به‌خاطر دسته‌گل‌هایی که به آب می‌دادند مشهور بودند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
تنها وقتی که کمی اعصابش به هم ریخت روزی بود که ایگی یک ماهی زنده را لیس زد. حتی آن موقع هم گفت: «اگه گرسنه‌ای، بگو برات خوردنی بیارم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
به حرف‌هایی که توی کلاس می‌زدیم نمی‌گفت درددل می‌گفت حرف مفت ولی به ما اجازه می‌داد تا جایی که به کسی برنخورد، در مورد چیزهایی که نباید می‌دانستیم ولی خب می‌دانستیم، حرف بزنیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
کارهایی که از ته دل و با تمام وجود از انجام دادنشان پشیمانیم. کارهایی که هروقت بهشان فکر می‌کنیم از خجالت آب می‌شویم. کارهایی که آرزو می‌کنیم ای کاش برای همیشه از حافظه‌مان پاک می‌شدند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
حالا چرا اسم این فصل را گذاشته‌ایم نُقلی؟ چون نویسندهٔ کتاب منم، به همین دلیل.
𝐑𝐎𝐒𝐄
(اینجا بود که کلاً مخش را تعطیل کرد و فرستاد مرخصی.)
𝐑𝐎𝐒𝐄
رفت سراغ روشویی و مسواک مریبل را طوری سروته گذاشت توی جامسواکی که پرزهایش مالیده شود به تهِ حال‌به‌هم‌زنِ آن. خوب شد؟ بعد هم با برس مریبل موهایش را شانه زد و آرزو کرد شپش داشته باشد و بدهد به مریبل
𝐑𝐎𝐒𝐄
هالی خانم؟ هه! طرف اولین روزی که موبایل گرفت دستش، انداختش توی توالت؛ حالا کی گفته که می‌تواند از ایگی مراقبت کند؟ هیچ‌کس!
𝐑𝐎𝐒𝐄
چیزی که واقعاً اتفاق افتاد با چیزی که به نظر می‌رسید، خیلی فرق داشت.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آنچه پدر و مادرها دیدند، به‌ترتیب، از این قرار است: ۱. جرمی ایستاده بود لب پشت‌بام انباری. ۲. ایگی دوتا یکی پله‌های نردبان را بالا می‌رفت و نعره می‌زد: «می‌کشمت، جرمی گریرسن.» ۳. جرمی سرش را برگردانده بود و با وحشت به ایگی نگاه می‌کرد که از نردبان می‌رفت بالا. ۴. ایگی حمله کرد به طرف جرمی. ۵. جرمی وحشت‌زده پرید پایین و فریاد زد: «کممممممک!»
𝐑𝐎𝐒𝐄
(اگر یک کلام می‌گفت معذرت می‌خواهم همه‌چیز به‌خوبی‌وخوشی تمام می‌شد، ولی طبق معمول، عذرخواهی نکردن برایش گران تمام شد.)
𝐑𝐎𝐒𝐄
علل مخفّفه یعنی چیزهایی که کمک می‌کنند آدم دلیل کارهای مردم را بهتر بفهمد. اصولاً قبل از اینکه دربارهٔ خوب یا بد بودن کسی تصمیم بگیرید، چیزهایی هست که باید بدانید. این مفهوم کمی گمراه‌کننده است، برای همین به مثال زیر دقت کنید: مردی به فروشگاهی می‌رود و یک قرص نان می‌دزدد. مردی به فروشگاهی می‌رود و یک قرص نان می‌دزدد، چون از دو روز پیش چیزی نخورده است. به عبارت چون از دو روز پیش چیزی نخورده است می‌گویند علت مخفّفه. به نظرتان اگر آدم دو روز چیزی نخورده باشد، جرم دزدی‌اش سبک‌تر است؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
اصولاً قبل از اینکه دربارهٔ خوب یا بد بودن کسی تصمیم بگیرید، چیزهایی هست که باید بدانید.
𝐑𝐎𝐒𝐄
مامان‌ها آدم را به بعضی کارها وادار می‌کنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
همهٔ ما کارهایی کرده‌ایم که خیلی از انجامشان پشیمانیم. البته بعضی وقت‌ها می‌گوییم از کارمان پشیمانیم، ولی درواقع ته دلمان این است که خوب کردم ولی کاش کسی مچم را نمی‌گرفت. باقی اوقات هم با خودمان می‌گوییم کاش لااقل این‌قدر شورَش را درنمی‌آوردم. خب البته، بین این همه پشیمانی الکی، یک بار هم ممکن است پیش بیاید که واقعاً از کارمان پشیمان بشویم؛ بله، احتمالش هست. آرزو می‌کنیم کاش می‌شد آن اشتباه را از صفحهٔ روزگار محو کرد، کاش می‌شد اصلاً بهش فکر نکرد، کاش می‌شد زمان را به عقب برگرداند و اصلاً چنین خبطی نکرد. ولی نمی‌توانیم. چون ما که جادوگر نیستیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۲۳,۲۰۰
تومان