کتاب قدرت های نسبتاً عجیب؛ جلد سوم
معرفی کتاب قدرت های نسبتاً عجیب؛ جلد سوم
کتاب الکس اسپارو و زامبیهای آخرالزمانی نوشتهٔ جنیفر کیلیک سومین جلد از مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب است. مجموعه کتابهای قدرت های نسبتاً عجیب را نیلوفر خوش زبان ترجمه و انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تأسیس شده؛ پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب
الکس یک تبلیغ وسط یک بازی کامپیوتری میبیند، او بعد از دیدن این تبلیغ با کسی به نام پروفسور آشنا میشود و از فردی به نام پروفسور قدرت خارقالعادهای را خریداری میکند. یک پالس الکترونیکی از طریف تلفن به او منتقل میشود و دارای نیروی فوق بشری کشف دروغ میشود. اما این قدرت الکس چندان هم ساده نیست و هربار برای او دردسری تازه درست میکند.
مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب داستانی فانتزی و خواندنی است که شما را به دنیای تازهای میبرد و کمک میکند چیزهای تازهای کشف کنید.
در جلد سوم این مجموعه با نام الکس اسپارو و زامبیهای آخرالزمانی میخوانیم که الکس به همراه دوستانش دست به جاسوسبازی هیجانآمیزی میزنند و نقشهای را طرح میکنند که حسابی خواننده را غافلگیر میکند. قرار است در این جلد بخوانید که سر قدرت خارقالعادهٔ الکس چه میآید.
خواندن مجموعه قدرت های نسبتاً عجیب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قدرت های نسبتاً عجیب؛ جلد سوم
«الکس، خاموشش کن!» جِس بود که زیر لب بهم تشر زد؛ چون یک باد پُرصدای دیگر از گوشم دررفته بود. «ده دقیقه بیشتر نیست اومدیم و هنوز هیچی نشده، مردمِ بیچاره دارن ازمون فاصله میگیرن. نگاه کن همهشون چقدر رفتن اونطرفتر.»
به فضای خالی میان خودمان و آدمهایی که با ما روی یک نیمکت نشسته بودند، نگاه کردم، فضایی که هی بزرگتر و بزرگتر میشد. «این که بد نیست، جستامینوفن. اونها چپیدن کنار هم و ما اونقدر جا داریم که میتونیم دستهامون رو از هم باز کنیم. نگاه کن.»
بازوهایم را از دو طرف تاب دادم، درست مثل یکی از تمرینهای آمادگی بدنی مأمورمخفیها (همانطور که در جزوهٔ آموزشی آکادمی مأمورمخفی فوقالعادهٔ الکس، توصیه شده که پیش از هر مأموریت چنین تمرینی انجام شود). حواسم نبود و دستم به شانهٔ خانمی که ردیف جلو نشسته بود، خورد و باعث شدم آبنباتهایش از دستش بریزد و پخش زمین شود. جس زیر لب غرغری کرد و دستبهسینه نشست.
من تا آن روز هیچوقت در مراسم خاکسپاری شرکت نکرده بودم. این بار هم نمیخواستم بروم؛ اما مامان گفت آنقدر بزرگ شدهام که «مراتب احترامم را به جا بیاورم» ـ من که اصلاً نمیفهمم منظورش چیست ـ آن هم احترام به خانم اسپایرز که دوتا خانه آنطرفتر از ما زندگی میکرد و یک بار وقتی تمام بوتههای گزنه را از باغچهاش بیرون کشیدم، بیست پِنی بهم دستمزد داد. بدترین کار دنیا بود. هوا حسابی گرم بود و گزنهها یکمیلیون بار نیشم زدند، برای همین حقش بود دستکم دو پوند بهم بدهد، اما بهجایش بیست پنی گرفتم با یک لیوان آب گرم که از شیر پر شده بود.
بههرحال، خانم اسپایرز هفتهٔ پیش مُرد. مامان میگفت قلبش مشکل داشته. غمانگیز بود، و مامان و مامانبزرگ اسپارو خیلی ناراحت بودند؛ چون با خانم اسپایرز به کلاس ورزش میرفتند و مرگ او درست جلوی چشمشان اتفاق افتاده بود. به همین دلیل درک میکردم چرا میخواهند به مراسم خاکسپاریاش بروند؛ اما این را نمیفهمیدم که چرا من هم باید میرفتم.
حجم
۲۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۲۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
نظرات کاربران
سلام کتابی هیجان انگیز بود. درباره ی دو بچه ای با قدرت های نسبتا عجیبی هست. الکس یکی از شخصیت های ان است که قدرت تشخیص دروغ رو داره و جس همکارش قدرت برقراری ارتباط با حیوانات رو داره. الکس یک مامور مخفی
عالی بود خیلی از کتابش خوشم اومد 👌👌👍
اتفاق عجیبی در چری تری لین رخ داده است: اعضای کلاس ورزش بهشکل اسرارآمیزی میمیرند و بهشکل اسرارآمیزتری دوباره زنده میشوند. الکس، جس و دیو باید پیش از آنکه مامان و مامانبزرگ الکس به جمع مردههای زندهشده بپیوندند، جلوی این قضیه
کسایی که این کتابو دوست داشتن دستا بالا📚👌👌🖒🦄💐🙂📓✋✋👋
من نخوندم بخاطر همین زیاد ستاره ندادم 😅😄