کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی
معرفی کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی
کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی نوشته مری ترامپ، برادرزاده دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا است. او در این کتاب در تلاش است تا به این سوال پاسخ بدهد: چطور خانوادهام خطرناکترین مرد جهان را به وجود آورد.
این کتاب رازهایی مگو را درباره این خانواده عجیب و مشهور برملا میکند و مسیری را مشخص میکند که دونالد ترامپ طی کرد تا به جایگاهی که حالا در جهان دارد، برسد. این کتاب در همان روزهایی ابتدایی انتشارش موفق شد تا رکورد فروش یک میلیون نسخه را بشکند.
درباره کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی
بیش از اندازه و همیشه ناکافی کتابی درباره زندگی دونالد ترامپ است. مردی که به عنون یک چهره تلویزیونی مشهور و فردی موفق در زمینه تجارت شناخته شده بود و با نامزد شدن برای ریاست جمهوری تعجب تمام مردم جهان از جمله اعضای خانوادهاش را برانگیخت. مری ترامپ درباره جو خانوادگی نامناسبی صحبت میکند که در فضای خانواده آنها وجود داشته است. روابطی که در نهایت به ایجاد رابطه بیمارگونی میان اعضای خانواده منجر شد و در نهایت دونالد ترامپ را به مردی خطرناک در جهان بدل کرد. او ما را با فرد ترامپ آشنا میکند. پدر دونالد ترامپ که فردی خشن و سختگیر است و در اینکه پسرش را به فردی وحشتناک و خطرناک تبدیل کند، نقش مهمی داشته است.
مری ترامپ برای نوشتن کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی هم به حافظهاش رجوع کرده است و هم از اسناد و مدارک خانوادگی و گفتگوها و مصاحبهها با اعضای مختلف خانواده و آشنایان استفاده کرده است. در نهایت او کتابی را نوشته است که یکی از پر حاشیهترین کتابهای منتشر شده است. سی ان ان (CNN) درباره این کتاب اینطور اظهار کرده است: «مری ترامپ بیش از هر شخص دیگری در توصیف فردی که روح خود را برای رسیدن به کاخ سفید واگذار کرده، موفق عمل کرده است.»
«کاملا مشخص است که چرا پرزیدنت ترامپ نمی خواهد کسی این اثر را بخواند. این کتاب بسیاری از عزیزترین افسانه هایی که درباره ی او وجود دارد، دروغ می شمارد.» این نوشته در نشریه لس آنجلس تایمز منتشر شد و نشان داد که چرا مردم در سراسر جهان باید این کتاب را بخوانند.
مترجمان کتاب، مهرداد عاقدی و علی ابراهیمی درباره انتخاب این عنوان برای کتاب اینطور گفتهاند: «با توجه به عنوان کتاب و سوءتعبیرهای به وجود آمده مترجمین لازم میدانند توضیح مختصری برای فهم بیشتر عنوان کتاب ارائه دهند. عنوان بیش از اندازه و همیشه ناکافی اشاره به ذهنیت قحطی گرا دارد این اعتقاد که هرگز بهاندازه کافی پول، غذا، هیجانات یا چیز دیگری نخواهم داشت به عبارتی، اعمال و افکار تحت تأثیر این ذهنیت قرار میگیرد؛ و درنتیجه احساس ترس، استرس و اضطراب به وجود میآید. در مقابل، داشتن ذهنیت فراوانی گرا به فرد یک حس عمیق از ارزشمند بودن و امنیت درونی میدهد. در اینجا نویسنده به دونالد ترامپ اشاره دارد ذهنیت قحطی گرا دارد و باوجود منابع هنگفت همهچیز برایش ناکافی است.»
کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
بیش از اندازه و همیشه ناکافی را بخوانید تا با این شخصیت مهم و تاثیرگذار سیاسی آشنا شوید. این کتاب برای تمام کسانی است که دوست دارند درباره زندگی خانوادگی دونالد ترامپ، و مسیری که او را به اینجا رساند، بدانند.
بخشی از کتاب بیش از اندازه و همیشه ناکافی
همیشه اسمم را دوست داشتم. بهعنوان یک کودکی در کمپ قایقرانی در دهه ۱۹۷۰، همه مرا ترامپ صدا میکردند. این برای من یک منبع غرور بود، نه به این دلیل که این نامم تداعی کننده قدرت و املاک و مستغلات ترامپ باشد (قبل از آن زمان خانواده من خارج از بروکلین و کوئینز ناشناخته بودند) بلکه به دلیل اینکه آن صدا برای من مناسب بود، شش ساله خشن که از هیچچیزی نمیترسید. در دهه ۱۹۸۰، زمانی که من در کالج بودم و عموی من دونالد شروع به برند سازی کلیه ساختمانهای خود در منهتن کرده بود، احساسم در مورد اسم خودم پیچیدهتر شد.
سی سال بعد، در ۴ آوریل ۲۰۱۷، در یک کابین آرام قطار آمتراک برای شام خانوادگی در کاخ سفید عازم واشنگتن دی سی شدم. ده روز پیش از آن ایمیلی دریافت کرده بودم که مرا به جشن تولد عمههایم ماریان که میخواست وارد هشتاد سالش شود و الیزابت، هفتادوپنجساله دعوت کرده بودند. برادر کوچکتر آنها دونالد از ژانویه اتاق بیضی (در کاخ سفید) را اشغال کرده بود.
بعد از ورودم به ایستگاه اتحادیه، با سقفهای طاق دار و کفهای مرمر سیاهوسفید، از کنار فروشندهای عبور کردم که یک سهپایه نقاشی را برای فروش گذاشته بود: نام من داخل یک دایره قرمز با یک خط قرمز ضربدر بر روی آن نوشته بود، «ترامپ را اخراج کنید، ترامپ آشغال، ترامپ پست است.» عینک آفتابیام را گذاشتم و با سرعت دور شدم.
یک تاکسیای را به هتل بینالمللی ترامپ گرفتم، جایی که کل خانواده قرار بود آن شب دور هم جمع شوند. بعد از بررسی ورودی، داخل دهلیز قدم زدم و به سقف شیشهای و آسمان آبی بالای آن نگاه کردم. لوسترهای کریستالی سه لایهای که از نورافکن مرکزی تسمههای بههمپیوسته طاق بالای سر آویزان شدهاند، نوری ملایمی را به وجود میآورند. از یک طرف، راحتیها، صندلیها و نیمکتها ــ آبی سلطنتی، رابین ــ آبی کمرنگ مایل به سبز، عاج ــ در گروههای کوچک چیده شده بود. از طرف دیگر، میزها و صندلیها در یک راسته بزرگ قرار داشتند جایی که قرار شد بعداً با برادرم ملاقات کنم. انتظارم بر این بود که هتل معمولی طلاکاری شده باشد؛ اما اینطور نبود.
اتاق من هم خوشسلیقه چیده شده بود؛ اما نام من در همهجا و بر روی همهچیز چسبانده شده بود: شامپو ترامپ، تهویه ترامپ، دمپایی ترامپ، کلاه دوش ترامپ، براق کننده کفش ترامپ، کیت چرخخیاطی ترامپ و حمام ترامپ. یخچال را باز کردم، سینی از شراب سفید ترامپ را گرفتم و آن را سر کشیدم تا در خونم جریان پیدا کند و به مرکز لذت مغز ترامپم برسید.
حجم
۲۷۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۸ صفحه
حجم
۲۷۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۳۸ صفحه
نظرات کاربران
تصورم کتابی مثل (شدن) میشل اوباما بود ، ولی نمی دانم مشکل از نثر است و یا ترجمه این کتاب اصلا خوب نیست.جمله های ناقص و کلمات جا افتاده زیاد ، لذت کتابخوانی را از بین می برد.تا یک جای
ترجمش به شدت ضعیف و افتضاحه اصلا توصیه نمیکنم!!
که چه بشه، و چی به دست بیاوریم با خواندن این کتابها، جز تنفر، جز بازیهای کثیف سیاسی و....