کتاب بیش از حد و همیشه ناکافی
معرفی کتاب بیش از حد و همیشه ناکافی
درباره کتاب بیش از حد و همیشه ناکافی
بیش از حد و همیشه ناکافی، کتابی افشاگرانه و انتقادی دربارهٔ خانوادهٔ ترامپ و بهویژه دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا است که به قلم مری ترامپ، برادرزادهٔ دونالد، نوشته شده است. کتابهای بسیاری تاکنون دربارهٔ دونالد ترامپ تألیف شده و انتشار یافتهاند؛ اما کتاب حاضر ویژگیهایی دارد که آن را از آثار مشابه دیگر متمایز و جذابتر میسازد. اول اینکه، این کتاب از نگاه عضوی از خانوادهٔ ترامپ نوشته شده و بنابراین میتواند ابعاد زندگی شخصی دونالد ترامپ را بهتر و عمیقتر از دیگران آشکار سازد. و دوم اینکه، برخلاف کتابهای دیگر، که بیشتر به گزارشها و مقالات روزنامهای شباهت دارند، نویسندهٔ این کتاب از قالبهای ژورنالیستی فراتر رفته و اثری جذاب و رمانگونه خلق کرده است که خواندن آن تجربهای لذتبخش برای خواننده فراهم میآورد.
مری ترامپ (متولد ۱۹۶۵) که هم در رشتهٔ ادبیات انگلیسی تحصیل کرده و هم دکترای روانشناسی بالینی دارد، در این کتاب توصیف ادبی را با نگاه روانشناختی درهم آمیخته و تاریخچهٔ پُرفرازونشیب خانوادهٔ ترامپ را بهشکلی جذاب و خواندنی روایت کرده است. وی در جستوجوی ریشههای «کجرفتاری» عمویش دونالد، تا دوران کودکی او و حتی قبلتر از آن، تا زندگی پدر دونالد به عقب برگشته و با رویکردی آسیبشناسانه به تحلیل «رفتارهای نابهنجار» دونالد پرداخته و با لحنی تند و گزنده، بدون هرگونه ملاحظهکاری، از زوایای پنهان زندگی او پرده برداشته است. هرچند خانوادهٔ ترامپ و کاخ سفید، ادعاهای مری ترامپ را رد کردهاند، اما فارغ از اینکه حقیقت ماجرا چیست و حق با کیست، بیتردید، مری ترامپ با ارائهٔ روایتی جذاب، پُرماجرا و منسجم، اثری خلق کرده که پس از انتشارش تحسین متفقالقول خوانندگان و منتقدان را برانگیخته است. این کتاب در اولین روز عرضه، با فروش نزدیک به یک میلیون نسخه، در رتبهٔ اول پرفروشهای سایت آمازون قرار گرفت و به یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ بدل شد.
خواندن کتاب بیش از حد و همیشه ناکافی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای زندگینامهٔ افراد مشهور پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بیش از حد و همیشه ناکافی
«کمتر از یک سال بود که در «عمارت» – خانهٔ پدربزرگم به این نام خوانده میشد – زندگی میکردند و هنوز ناآشنا مینمود، بهخصوص در نیمهٔ شب، بنابراین وقتی مریان دوازدهساله در یکی از سرویسهای طبقهٔ بالا – سرویس بهداشتی مشترک او و خواهرش در هال، نه سرویس اصلی – مادرش را دید که بیهوش بر زمین افتاده است، دست و پایش را گم کرد. کف دستشویی غرق در خون بود. مریان چنان وحشت کرده بود که با وجود ترس همیشگیاش از ایجاد مزاحمت برای پدرش در اتاقخواب، خود را به آن یکی سر راهرو رساند تا او را از خواب بیدار کند.
فِرد از رختخواب بیرون آمد، بهسرعت راهرو را طی کرد و همسرش را بیهوش یافت. همراه با مریان، که پشت سرش میدوید، باعجله به اتاقخوابش، که یک خط تلفن آنجا داشتند، برگشت و گوشی را برداشت.
فرِد که آن زمان مردی بانفوذ و دارای روابط زیاد در بیمارستان جامائیکا بود؛ بلافاصله با شخصی که میتوانست برایشان آمبولانس بفرستد و وقتی به اورژانس میرسند بهترین دکترها را آماده کند، تماس گرفت. تاجاییکه میتوانست وضعیت را پشت تلفن توضیح داد. مریان شنید که فرد گفت: «قاعدگی»؛ کلمهای ناآشنا که شنیدن آن از زبان پدرش برایش عجیب بود.»
حجم
۳۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۳۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه