کتاب رزیدنت
معرفی کتاب رزیدنت
کتاب رزیدنت رمان تاریخی نوشته آشوت آقابابیان است که بر اساس اسناد فاش شده سرویس امنیتی اتحاد جماهیر شوروی در ارمنستان منتشر شد. این کتاب به زندگی هایک هواکیمیان، یکی از جاسوسان برجسته شوروی میپردازد. این کتاب را سید حسین طباطبایی از ارمنی به فارسی ترجمه کرده است.
درباره کتاب رزیدنت
آشوت آقابابیان در کتاب رزیدنت به شرح زندگی یکی از جاسوسان نامدار و برجسته اتحاد جماهیر شوروی میپردازد. هایک بادالی هواکیمیان که اصالتا ارمنی تبار بود و در نخجوان متولد شده بود.
او یک دانشمند بود که تحصیلاتش را در آموزشکده فنی به پایان رسانده بود و در پژوهشگاه پلی تکنیک نیز تحصیل میکرد. در سال ۱۹۱۷ به حزب کمونیست پیوست و در جریانات انقلاب اکتبر شرکت کرد. اما مهمترین فعالیتش را شاید بتوان جاسوسی برای روسیه دانست.
او ماموریتهای حساسی را در آلمان و آمریکا انجام داد و موفق شد تا دانش هستهای آمریکا را به مسکو انتقال دهد. او نقش جدی در پروژه فوق سری ساخت نخستین سلاح هستهای روسیه شوروی، همراه با دانشمندان بزرگ شوروی داشت و در حال حاضر او را به عنوان یکی از نامدارترین و برجسته ترین جاسوسان تاریخ میشناسند.
کتاب رزیدنت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران رمانهای خارجی و آثار زندگینامه را به خواندن کتاب رزیدنت دعوت میکنیم.
درباره آشوت آقابابیان
آشوت آقابابیان در سال ۱۹۵۲ در ایروان متولد شد. او در رشته اقتصاد تحصیل کرده است. ازدواج کرده و سه فرزند دارد. آشوت آقابابیان از اعضای کمیته دائمی کشاورزی و محیط زیست و کمیتههای بین پارلمانی و گروههای دوستی شورای ملی جمهوری ارمنستان است.
بخشی از کتاب رزیدنت
با تردید منژینسکی در اعلام هویت این توطئه و همپیمانی استالین شخصآ این وظیفه را به عهده گرفته بود. وقوع اتفاقات ناخوشایند در کارخانهها از قبیل عیاشی و مستی کارگران و سازماندهی نامناسب کارها، همه به برلین، ورشو و پاریس نسبت داده میشد. در تالار بزرگ موسوم به «خانه اتحادیهها» محاکمه پنجاه روس و سه متخصص آلمانی در جریان بود. بیش از صدهزار کارگر، روستایی و دانشآموز این محاکمه را تماشا میکردند. یازده تن از آنان طی کیفرخواستی مفصل، با بیش از ۲۵۰ هزار کلمه، به مرگ محکوم شدند. البته کمتر کسی حدس میزد که تنها شش تن آنها به مجازات خواهند رسید؛ چرا که جریان کامل محاکمه در اختیار شورای قضایی اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. استالین در سخنرانی خود در پلنوم آوریل ۱۹۲۸ کمیته مرکزی حزب کمونیست، با این عبارات فعالیت کارگران زغالسنگ را مهم ارزیابی کرد:
احمقانه است فکر کنیم سرمایهداری جهانی ما را راحت و آسوده میگذارد. نه رفقا، اینگونه نیست. طبقات اجتماعی وجود دارند، سرمایهداری جهانی وجود دارد و نمیتواند آرام و آسوده ببیند که چگونه کشوری تحت رهبری سوسیالیسم توسعه مییابد.
شکار جادوگرها بیماری دهه سی در اروپا هم بود اما در آنجا مردم بهندرت مبتلایش میشدند. ولی در اتحاد جماهیر شوروی دشمنان فرضی خلق، در حجمی وسیع و وحشتناک نابود میشدند.
مسئله کارگران معادن زغالسنگ با به کولاگ افکندن چهرههای سیاسیای که دست راستی یا خطرناک تشخیص داده میشدند، سرکوب شد.
در سالهای ۱۹۳۰ وجود اتحادیه ضدانقلابی متشکل از اقتصاددانان روستایی رؤسای کمونهای صنعتی افشا شد. ۴۸ پروفسور تیرباران شدند. اعضا حزب سازندگی نیز به همین سرنوشت دچار شد. دو هزار مهندس به تلاش برای اخلال در نظام شوروی متهم شدند. اسفناک این بود که بسیاری با اعتماد به ادعاهای بازپرسها اساسآ به وجود چنین تشکلهای توطئهگری باور داشتند. حتی تروتسکی نیز یقین داشت که تهدیدی به نام حزب سازندگی وجود دارد. به زعم وی «امپریالیسم خارجی متخصصان خطرناک و مهاجرین دست راستی روس را به کار گرفته است.»
تندادن مردم به بیماری همهگیر و مسری خبرچینی به هذیان وحشتناکی منجر میشد که آن روزها درمانی نداشت.
همه به هم مشکوک بودند.
با تمام این احوال، روند سازندگی سوسیالیستی در حال انجام بود. صدها هزار نفر با رأی دادگاهها از شغلشان اخراج و به کارهای سخت مجبور شده بودند. در همین سالها مراکز صنعتی در اورال و کوزباس تأسیس شدند. شهرهای جدید ماگنیتاگورس و آموری کومسامولسک بنا نهاده شدند. نیروی برق سه برابر شد. ولی همه اینها با اقتصاد توسعهیافته غرب غیرقابل مقایسه بود. استالین در سخنرانی فوریه ۱۹۳۰ خود گفت: «یکی از خصوصیات منحصربهفرد روسیه قدیم این بوده است که همیشه به خاطر عقبماندگی از پیشرفت و توسعه زمانه ضربه خورده است... ما پنجاه یا صد سال از کشورهای توسعهیافته عقب افتادهایم. باید ظرف دهسال به آن سطح از توسعه نایل گردیم. یا اینکار را انجام میدهیم یا از صحنه گیتی محو میشویم.»
حجم
۲۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۱۱ صفحه
حجم
۲۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۱۱ صفحه
نظرات کاربران
دقت کردین طاقچه قیمت خیلی از کتابای صوتی رو برده بالا؟ دمشون گرم واقعا. آدم می مونه از این همه خوبی. توی این اوضاع و این وانفسا که هیچکس به فکر مردم نیست شماها هم از جیب اقلیت فرهنگ دوست سواستفاده
من این کتاب رو سالها قبل خوندم با توجه به موضوع کتاب انقدر که انتظار داشتم جذاب نبود چون کلی گویی زیادی داشت
از نظر ادبی و داستانسرایی چیزی برای گفتن ندارد. یک کتاب جاسوسبازی درجه ۳ که خط داستانی مشخصی ندارد و در خواننده سوالی برای دنبال کردن داستان ایجاد نمیکند. داستان ارزش تاریخی هم ندارد.
داستانی که هر چی جلو تر میره ناباورانه تر میشه به شدت توصیه میکنم
من از خوندن این کتاب لذت بردم و فهمیدم وقتی کوتوله ها در بخش ها و راس یک مجموعه باشند با تمام توان خود علاوه بر چاپلوسی؛ حسادت به افراد کاردان و با تجربه و شاخص نیز دارند لذا تمام