دانلود و خرید کتاب کشتن عمه خانم آندری بورسا ترجمه کیهان بهمنی
تصویر جلد کتاب کشتن عمه خانم

کتاب کشتن عمه خانم

نویسنده:آندری بورسا
انتشارات:نشر آموت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کشتن عمه خانم

کتاب کشتن عمه خانم داستانی از آندری بورسا با ترجمه کیهان بهمنی است. این داستان درباره جوانی است که عمه‌اش را کشته و حالا به دنبال راهی می‌گردد تا از شر جسدش خلاص شود. 

درباره کتاب کشتن عمه خانم

کتاب کشتن عمه خانم داستان زندگی دانشجوی جوانی به نام یوریک است که هیچ آرزو و استعداد خاصی ندارد. او به همراه عمه‌اش زندگی می‌کند و به زندگی به چشن سفری بی‌هدف نگاه می‌کند. یک روز وقتی عمه‌اش از او می‌خواهد که میخی را به دیوار بکوبد، او به جای میخ‌ها با چکش به کله‌ عمه می‌زند و نتیجه اصلا جالب نیست. یوریک که شک ندارد عمه‌اش را کشته است به دنبال جایی برای خلاص شدن از دست جسدش می‌گردد اما این کار خیلی بیشتر از چیزی که فکرش را می‌کند، کار می‌برد...

کتاب کشتن عمه خانم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران رمان‌های خارجی و ادبیات داستانی را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

درباره آندری بورسا

آندری بورسا ۲۱ مارس ۱۹۳۲ متولد شد و بیست و پنج سال بعد در ۱۵ نوامبر ۱۹۵۷ از دنیا رفت. او شاعر و نویسنده لهستانی بود که در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل و فعالیت کرده بود. اولین شعر بورسا سه سال قبل از مرگش منتشر شد. 

بخشی از کتاب کشتن عمه خانم

ساعت چهار بعد از ظهر بود که از خانه زدم بیرون. چند قدمی که رفتم ایستادم. نیاز به انگیزه داشتم. چیزی به ذهنم نرسید. مثل یک محکوم به رفتن ادامه دادم و مجبور شدم بپذیرم باید در شهر پرسه بزنم. هر روز کارم این شده بود که از خانه بزنم بیرون و ساعت‌ها بی‌هدف و خسته در شهر ول بگردم. ولی همیشه اولِ کار به خودم اطمینان می‌دادم که این بار دیگر هدفی دارم. انجام کاری برای خانه یا دیدار با یک دوست. البته هرگز این‌ها هدفم نبود. اصلا نه کاری داشتم که انجام بدهم و نه کسی را می‌شناختم که به دیدنش بروم. با این حال همیشه با هدف انجام کاری از خانه خارج می‌شدم، هرچند خودم هم مطمئن بودم که هدفم پوچ است.

امروز برای اولین بار متوجه شدم که واقعآ هیچ هدفی ندارم. بی‌هیچ دلیلی از خانه خارج شدم. این پرسه زدن‌های تنهایی و بی‌هدف برایم کشنده شده بود. این را می‌دانستم. تابستان، هنگامی که در جنگل، مراتع یا حاشیه سرسبز مزارع قدم می‌زدم، حداقل کارم توجیهی داشت. آن‌قدر هم خسته‌ام نمی‌کرد. جذب مناظر اطرافم می‌شدم. بخشی از آن مناظر می‌شدم و مجبور نبودم فکر کنم. می‌توانستم استراحت کنم. اما در زمستان، پرسه در شهر آرامشی با خود نداشت. آرام قدم می‌زدم و جلوی طاقی‌های قدیمی و ویترین مغازه‌ها می‌ایستادم. ویترین‌ها پر از کالاهای سلوفان‌پیچ بود اما تماشای آن‌ها هم به من آرامش نمی‌داد. زیبایی معماری و چراغانی‌های شهر را هم درک و هم تحسین می‌کردم، با این وجود احساس می‌کردم فکر کردن به آنها هم فایده‌ای ندارد. مثل بیماری در پی درمان، من هم در پی هدفی می‌گشتم. انگار وجودم مرا به اسارت گرفته بود. به شدت رنج می‌بردم.

Arad
۱۴۰۰/۰۶/۱۴

از اون کتاب هایی نیست که بشه با یه بار خوندن فهمید حتی با چندبار خوندنم گیج میشی من اوایل داستان واقعا جذب شدم ولی خیلی عجیب تر از چیزی که انتظار داشتم جلو رفت اگه آدمی نیستین که حوصله

- بیشتر
nedanajmaei
۱۴۰۲/۰۴/۰۴

کتاب قشنگی بود اما به نظرم برای بار دوم باید بخونمش چون چند جای کتاب برام سوال شد که تمام اینا تخیل پسره بود یا نیمی تخیل نیمی واقعیت اگر اینجوریه کجاها واقعی بود کجاها تخیلش واقعا کتابیه که ذهنتو

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان