دانلود و خرید کتاب جزء از کل استیو تولتز ترجمه پیمان خاکسار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب جزء از کل

کتاب جزء از کل

نویسنده:استیو تولتز
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۹۱۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جزء از کل

کتاب پرفروش جزء از کل اثر استیو تولتز، یک داستان جالب پدر و پسری است که پر از ماجراهای طنز و شخصیت‌های بیادماندنی است. جزء از کل پس از انتشار در سال ۲۰۰۸ با استقبال زیادی روبه‌رو شد و توانست نامزد نهایی بوکر شود. این نامزدی برای کسی که اولین رمانش را نوشته است اتفاق بزرگی محسوب می‌شد هرچند کتاب «ببر سفید» اثر آراويند آديگا برنده جایزه شد. تولتز این کتاب را در مدت ۵ سال نوشته است.

این کتاب توسط نشر چشمه منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است.

درباره کتاب جزء از کل

تولتز در این کتاب خانواده عجیب دین را به شما معرفی می‌کند خانواده‌ای که با هم و با اطرافیان خود روابط خاصی دارند. جسپر دین پسر مارتین داستان را روایت می‌کند. محور داستان رابطه بین جسپر و پدرش است؛ پدری باذکاوت و فیلسوف‌مآب که سعی دارد نظرات و عقایدش را به پسر منتقل کند؛ اما جسپر همیشه از تحمیل عقاید پدرش فراری بوده است. او نمی‌خواهد شبیه پدر شود و فکر می‌کند به دلیل تربیت عجیب پدر و زخم‌زبان‌هایش کودکی جالبی را نگذرانده است، او سعی می‌کند دور از پدرش زندگی و کار کند، کمی بعد، تری عموی جسپر هم که مردی خوش‌چهره، ورزشکار و خوشرو اما با یک اشتباه بزرگ در زندگی است، وارد داستان می‌شود و کش و قوس روابط جسپر با پدر و حالا عمویش، بالا می‌گیرد.

تولتز خود می‌گوید کتاب جزء از کل را درباره ترس از مرگ نوشته است. این اثر درواقع کاوشی در اعماق روح انسان است رمانی پست‌مدرن با طنزی سیاه و جذاب که شما را به دنیای یخ‌زده خود می‌کشاند اما به ذهن و روحتان گرما می‌بخشد.

وال استریت ژورنال کتاب جزء از کل را هم‌سنگ کتاب «اتحادیه ابلهان» جان کندی تول برنده پولیتزر ۱۹۸۱ دانسته و لس‌آنجلس تایمز شخصیت‌های جذاب این کتاب را به شخصیت‌های داستان‌های چارلز دیکنز و جان ابروینگ تشبیه کرده است.

اِینت ایت کول نیوز هم درباره کتاب نوشته است «جزء از کل کاری کرده که بیشتر نویسنده‌ها تا پایان عمرشان هم قادر به انجامش نیستند... اکتشافی بی‌اندازه اعتیادآور در اعماق روح انسان و شاید یکی از درخشان‌ترین و طنزآمیزترین رمان‌های پست‌مدرن»

و در نهایت مترجم کتاب جزء از کل، پیمان خاکسار درباره این اثر می‌گوید: «خواندن جزء از کل تجربه‌ای غریب و منحصربه‌فرد است. در هر صفحه‌اش جمله‌ای وجود دارد که می‌توانید نقلش کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونه‌اش را کمتر دیده‌اید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماه‌ها اسیرتان می‌کند. به‌نظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده نابسنده‌اند.»

خواندن کتاب جزء از کل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به رمان‌هایی علاقه دارید که شما را به تفکر درباره زندگی، مرگ، خودتان و انسان‌های محبوب زندگی‌تان وا ‌دارند و دریچه‌ای تازه به روی بینش شما به دنیا بگشایند، کتاب جزء از کل را از دست ندهید.

درباره استیو تولتز

استیو تولتز در سال ۱۹۷۲ در استرالیا به دنیا آمد. او به دلیل انتشار کتاب جزء از کل در سال ۲۰۰۸ به یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان کشور استرالیا تبدیل شد. کتاب جزء از کل بارها و توسط ناشران مختلف به زبان فارسی ترجمه شده است. استیو تولتز برای نوشتن این اثر نامزد جایزه‌ی من‌بوکر شد. او کمی بعد از انتشار و موفقیت کتاب اولش، ریگ روان را منتشر کرد که آن هم با اسقبال خوبی مواجه شد.

او پیش از نویسنده شدن کارهای متفاوت زیادی از جمله عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاهی خصوصی، معلمی زبان و فیلم‌نامه‌نویسی را تجربه کرده بود.

خودش در مصاحبه‌ای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه می‌نوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می‌نوشتم و رمان‌هایی را آغاز می‌کردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمام‌شان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط می‌خواستم با شرکت در مسابقات داستان‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی پولی دست‌وپا کنم تا بتوانم زندگی‌ام را بگذرانم، که البته هیچ فایده‌ای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض می‌کردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین می‌رفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رمان‌نویسی تنها قدم منطقی‌یی بود که می‌توانستم بردارم. فکر می‌کردم یک سال طول می‌کشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحت‌تأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»

بخشی از کتاب جزء از کل

جنون مسری نیست، هر چند تاریخ بشریت پر است از قصه‌های دیوانگی جمعی ــ مثل زمانی که در دنیای غرب همه بدون جوراب کفش ورنی سفید می‌پوشیدند ــ ولی به محض این‌که تری رفت دیوانه‌خانه، خانهٔ ما هم تبدیل شد به ماتمکده‌ای تاریک. پدرم یک هفته بعد سر عقل آمد و هر چه در توان داشت انجام داد تا تری را از تیمارستان بیرون بیاورد، ولی تازه فهمید وقتی کسی را به‌زور راهی روان‌درمانی اجباری می‌کنی، مسئولان امر به اندازهٔ پولی که از دولت برای این کار می‌گیرند جدی‌اند. به برادر کوچکم انگ زده بودند برای خودش و بقیه مضر است ــ منظورشان از بقیه، کارکنان تیمارستان بود که تری چندبار برای فرار باهاشان درگیر شده بود. پدرم برای دادگاه‌های مختلف عریضه نوشت و با خیلی از وکلا مشورت کرد ولی بالاخره فهمید پسرش را در کلافی از نوارچسب سرخ از دست داده۹. قفل کرد. بنابراین شروع کرد نوشیدن، هر روز بیشتر از دیروز، من و مادرم تمام تلاش‌مان را می‌کردیم روند سقوطش را کمی آهسته کنیم ــ هر چند خودت می‌دانی که نمی‌شود جلو یک پدر الکلی را با این حرف که باباجان این کارت خیلی کلیشه‌ای‌ست گرفت. در یک ماهی که از حبس تری گذشت پدرم دوبار قاطی کرد و مادرم را انداخت زمین و کتک زد، ولی دیگر نه می‌شد به‌راحتی نقش «همسر کتک‌زن» را از او گرفت و نه می‌شد مادرم را متقاعد کرد از خانه فرار کند، چون دچار سندروم «زن کتک‌خورده» شده بود. دیگر کار از کار گذشته بود.

مادرم هم درست مثل پدرم بین جنون و غم در نوسان بود. چند شب بعد از این‌که تری را بردند، داشتم می‌رفتم بخوابم که بلند گفتم «شاید دیگه دندونام رو مسواک نزنم. چرا باید بزنم؟ گور بابای دندون. حالم از دندونام به‌هم می‌خوره. حالم از دندونای بقیه به‌هم می‌خوره. دندونا یه بارِ اضافی‌ان و دیگه حوصله ندارم هر شب عین جواهرات سلطنتی برق‌شون بندازم.» وقتی مسواکم را با نفرت پرت کردم بیرونِ دستشویی سایه‌ای شکیل دیدم. به سایه گفتم «کیه؟» مادرم آمد تو و پشتم ایستاد. همدیگر را از آینه نگاه کردیم.

دستش را گذاشت روی پیشانی‌ام و گفت «تو داری با خودت حرف می‌زنی. تب داری؟»

«نه.»

معرفی نویسنده
عکس استیو تولتز
استیو تولتز
استرالیایی

استیو تولتز نویسنده‌ی استرالیایی است که اغلب مخاطب‌های فارسی‌زبان کتاب جز از کل را از او خوانده‌اند و این کتاب در ایران آنقدر از طرف کتاب‌خوان‌ها ارج و قرب پیدا کرد و قدر دید که این کتاب هفتصد صفحه‌ای در سال ۱۴۰۰ به چاپ هفتادم خود رسید!

AλI
۱۳۹۹/۰۸/۳۰

بالأخره اضافه شد! از عوامل نشر چشمه و طاقچه ممنونم. یکی از بهترین داستان‌پردازی‌هارو داره و میشه ازش درس‌های ارزشمندی یاد گرفت. درکل خوندنش رو به همه (بیشتر سنین 16+) پیشنهاد می‌کنم اما به‌نظرم بهتره هر پدر و مادری قبل از رسیدن

- بیشتر
ریحانه
۱۳۹۹/۰۹/۱۴

لطفا این کتاب رو در طاقچه بی نهایت بزارید.

...💙
۱۳۹۹/۰۹/۲۱

4 روز مونده به اتمام 22 سالگی این کتاب رو تموم کردم . سعی ندارم به کسی ثابت کنم این کتاب بی نظیر یا افتضاحه چون درونیات آدم ها با یکدیگر متفاوته و در نتیجه برداشت ها هم متفاوت هست ! اما

- بیشتر
mohammadreza
۱۳۹۹/۰۹/۱۴

ما ۹۰ درصد تخفیف میخوایم😁

محمد
۱۳۹۹/۰۹/۰۷

کتابه خیلی خوبیه اصلا کسل کننده نیست و دائم شما رو شوکه میکنه و برای خوندن مشتاق نگه میداره جزو کتابای خوبیه که خوندم

fatemeh
۱۳۹۹/۰۹/۰۷

من عاشق این کتابم؛ فوق العاده بود... مغز یه آدم چقدر میتونه پرمحتوا و تفکر و مسائل مختلف باشه که بتونه همچین کتابی بنویسه و این همه موضوع رو تو یه کتاب جا بده!!

dr.niki
۱۳۹۹/۰۹/۱۴

سطح کتاب: متوسط........ گروه سنی: جوان به بالا....... من کتاب صوتی این رمان رو از یه اپلیکیشن دیگه گوش دادم. بنابراین به ترجمه و روان بودن متن نمی تونم ستاره بدم. کتابهایی که یهو مثل ویروس کرونا همه گیر میشه رو انگار باید

- بیشتر
novelist
۱۳۹۹/۰۸/۳۰

خوندن این داستان بلند و جذاب رو به دوستان کتاب‌خونم توصیه میکنم، داستانی پر از حس همدردی با شخصیت‌هاش و پر از تلخی‌ها و ناکامی‌ها و دیده نشدن‌ها....داستانی شبیه زندگی

یوکی
۱۳۹۹/۰۹/۱۴

شیوه روایت کتاب بسیار پیچیده و در عین حال هنرمندانس. کتابی نیست که ادم نتونه زمین بذاره و یه کله بخونه یا حتی با یکبار خوندن کامل درکش کنه. چیزی که قابل تحسینه اینه که نویسنده با اولین کتابش چنین

- بیشتر
Fatemeh Nick
۱۳۹۹/۰۹/۲۰

این کتاب طوریه که وقتی داری میخونی فکر میکنی که خیلی پر مفهومه ولی آخرش اگه از خودت بپرسی که چی از این کتاب بپرسی واقعا براش جوابی نداری

هیچ‌وقت نمی‌شنوید ورزشکاری در حادثه‌ای فجیع حس بویایی‌اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان‌ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درسِ من؟ من آزادی‌ام را از دست دادم
mahdiye
چیزی که نمی‌فهمیدم این بود که مردم تفکر نمی‌کنن، تکرار می‌کنن. تحلیل نمی‌کنن، نشخوار می‌کنن. هضم نمی‌کنن، کپی می‌کنن.
mhmab9776
وقتی از دنیا کنار می‌کشی دنیا هم به همان اندازه از تو کنار می‌کشد.
sajjadrchesly
«هیچ‌وقت با آدم‌ها ساعت ۷:۴۵ یا ۶:۳۰ قرار نگذار جسپر. باهاشون ساعت ۷:۱۲ یا مثلاً ۸:۰۳ قرار بگذار!»
narges
خائنانه‌ترین خیانت‌ها آن‌هایی هستند که وقتی یک جلیقهٔ نجات در کمدت آویزان است، به خودت دروغ می‌گویی که احتمالاً اندازهٔ کسی که دارد غرق می‌شود نیست
kimia
چیزی که نمی‌فهمیدم این بود که مردم تفکر نمی‌کنن، تکرار می‌کنن. تحلیل نمی‌کنن، نشخوار می‌کنن. هضم نمی‌کنن، کپی می‌کنن
Shahab Moradi
فقط در لحظهٔ خداحافظی است که آدم کارکرد کسی را می‌فهمد
یك رهگذر
آدم‌های گناهکار به مرگ محکوم نمی‌شوند، به زندگی محکوم می‌شوند.
Raya
احمقانه است فکر می‌کنیم خداوند فقط وقتی صدای افکارمان را می‌شنود که او را به اسم صدا می‌زنیم و نه وقتی که مشغول افکار پلید روزمره‌مان هستیم.
عمران رئیسی
اگر بدون فکر کردن از باور عامهٔ مردم پیروی کنی، مرگی ناگهانی و هولناک در انتظارت است.
maedehkj994
نمی‌فهمید چرا این‌قدر زودرنج شده‌م، چرا این‌قدر خالی شده‌م.
یك رهگذر
وقت آزاد زیاد دارم. وقت آزاد باعث می‌شود آدم‌ها فکر کنند، تفکر باعث می‌شود مردم به شکل بیمارگونه‌ای متوجه خود شوند و در صورتی که بی‌نقص و بی‌چون‌وچرا نباشی، این در خود فرو رفتن منجر به افسردگی می‌شود. برای همین است که افسردگی دومین بیماری شایع جهان است
Fatemeh
به اندازهٔ کافی صندلی یا خوشبختی وجود ندارد که به همه برسد، همین‌طور غذا، همین‌طور شادی، همین‌طور تخت و شغل و خنده و دوست و لبخند و پول و هوای تمیز برای نفس کشیدن... و موسیقی همچنان ادامه دارد. من یکی از اولین بازنده‌ها بودم و داشتم فکر می‌کردم آدم باید در زندگی صندلی خودش را همراه داشته باشد تا محتاج منابع عمومی روبه‌کاهش نباشد
maedehkj994
چرا آرزو داریم کسانی که دوست‌شان داریم به زندگی بازگردند وقتی می‌دانیم قبل از مرگ چه‌قدر عذاب کشیده‌اند. این‌قدر ازشان متنفریم؟
MediaAsvad
«احساس می‌کنم یه جای زندگیم راه رو غلط رفته‌م ولی این‌قدر جلو رفته‌م که دیگه انرژی برای برگشت ندارم. خواهش می‌کنم این یادت بمونه مارتین. اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتهٔ هیچ‌وقت برای برگشت دیر نیست. حتا اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه. نترس از این‌که هیچی به دست نیاری.»
شاد
خجالت‌آور است تماشای کسی که آخر عمری خود را موشکافی می‌کند و به این نتیجه می‌رسد تنها چیزی که با خود به گور می‌برد شرمِ زندگی نکردن است.
Raya
هیچ‌چیز جالب و خوبی در عشق یک‌طرفه وجود ندارد. به‌نظرم کثافت است، کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی‌دهد ممکن است در کتاب‌ها هیجان‌انگیز باشد ولی در واقعیت به شکل غیرقابل تحملی خسته‌کننده است. بهت می‌گویم چه چیزی هیجان‌انگیز است: شب‌های پرشور و خیس عرق. ولی نشستن روی ایوان خانهٔ زنی خواب که رویای تو را نمی‌بیند دیرگذر است و غمناک.
لئون
«خنده‌داره که باید برای دکتر و وکیل شدن آموزش ببینین ولی برای پدر و مادر شدن، نه. هر هالویی می‌تونه پدر و مادر بشه، حتا لازم نیست تو یه سمینار یه‌روزه شرکت کنه.
ریحانه
میل آدم‌ها به بردگی قابل باور نیست. خدایا. بعضی وقت‌ها چنان آزادی‌شان را پرت می‌کنند کنار انگار داغ است و دست‌شان را می‌سوزاند.
مائده
آدم در تنهایی احمق است، ولی در جمع رسماً بدل به الاغ می‌شود.
الوار خمیده ی انسانیت

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
تومان