کتاب لبخند مهتاب
معرفی کتاب لبخند مهتاب
کتاب لبخند مهتاب داستانی از ژولین آراندا با ترجمه سمیه علیرضایی است. این داستان از زندگی مردی میگوید که به دنبال پیدا کردن رویاهایش سفری طولانی را آغاز میکند و در این میان ملاقاتی، مسیر زندگیاش را عوض میکند.
درباره کتاب لبخند مهتاب
داستان لبخند مهتاب در جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. نازیهای آلمان روستایی را تحت کنترل خود درمیآورند ولی افسری آلمانی به کمک آنها میشتابد و اجازه اینکار را به آنها نمیدهد. بعد از اینکه روستا آزاد میشود، مردم شورش میکنند تا انتقامشان را از نازیها بگیرند و افسر آلمانی هم در این بلوا جانش را از دست میدهد. او قبل از مرگش تنها یک خواسته دارد و آن را با پائول درمیان میگذارد: دخترم را پیدا کن و به او بگو پدرش دوستش دارد.
پائول تصمیم میگیرد به جای کار کردن در مزارع و کشتزارها، سفر دریایی طولانی را آغاز کند و هنگام نگاه کردن به آبی بیکران دریا به اسرار زندگی فکر کند. او برای سفر آماده میشود چون این رویای همیشگیاش بوده است. ولی هیچگاه قولی را که به افسر داده است، فراموش نمیکند...
کتاب لبخند مهتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهای خارجی لذت میبرید، کتاب لبخند مهتاب را از دست ندهید.
درباره ژولین آراندا
ژولین آراندا در سال ۱۹۸۲ در بوردو متولد شد و در جنوب غربی فرانسه بزرگ شد. او همیشه در حین تماشای اقیانوس اطلس و رویاپردازی بود. در نهایت و با الهام از سفرهایی که به آمریکای لاتین، آسیا و جزایر قناری کرده بود، اولین کتابش، لبخند مهتاب را نوشت.
بخشی از کتاب لبخند مهتاب
متأسفانه افراد کمی هستند که روز اول تولدشان را به یاد میآورند. جزئیات روز تولدم را چند سال بعد یکی از برادران بزرگترم برایم تعریف کرد. او گفت بهمحض اینکه دکتر و کشیش مرا در آغوش گرفتند، اخمهایم در هم رفت و شروع به گریهوزاری کردم. بابت از دست دادن جای دنج و راحت خود در شکم مادرم غمگین بودم؛ مکانی که همهچیز از آنجا شروع شد. مکانی که در آن هیچچیز اهمیت نداشت، مکانی که در آن فقط سکوت بود و آرامش. ولی با به دنیا آمدنم یأس و ناامیدی در من رخنه کرده بود. هیچ چیز خوشایندی آن بیرون منتظرم نبود و اگر هم بود، باید جان میکندم تا به دستش بیاورم. شاید این سرنوشت من بود. شاید ملودی زندگی برایم در روشنایی روز نمایان میشد؛ ملودیِ لطافت بهجای خشونت، صلح بهجای ستیز، عشق بهجای نفرت.
وقتی کشیش مرا در آغوشِ مادرم گذاشت، فریادم قطع شد، چون چشمه نومیدی ناگهان خشک شد. بهنوعی حس کردم مادرم دوستِ من است؛ روشنایی من در تاریکی. از آن به بعد حضور یک زن به من احساس خوشایندی میداد؛ احساسی متفاوت از مردها. اما بعد معجزه واقعی تولد رخ داد. معجزهای روحانی، نه ظاهری. لبخندِ جانانهای زدم که هدیهای بود به مادرم؛ کسی که هم از او جدا و هم جزیی از وجودش بودم. در آن لحظه، پردهای از یک تئاتر در ضمیر ناخودآگاهم در حال اجرا بود و قهرمانانش در حال اجرای نمایشی بودند با سه نتیجهگیری: اول اینکه مراقب مردها و عطششان برای قدرت باشید. دوم اینکه هنگام سختیهای زندگی لبخند بزنید ـ به قول مردم روستا لبخند زدن هزینهای ندارد و سوم اینکه با اشتیاق زندگی کنید و هرگز در جستوجوی پناه بردن به ناامیدی نباشید. سپس در چشمهایم پرتوی ظاهر شد و مردمکهایم مثل مشعلی در شب درخشیدند.
حجم
۲۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب شماره ۳۰ که در طاقچه مطالعه کردم. بعد از مطالعه کتاب انسان در جستجوی معنا به خاطر بدبختی های زندگی حالم گرفته بود که با کمک طاقچه که کتاب رو معرفی کرد تونستم از این اوضاع دربیام. حالا اینم از نظر
داستان حول یه پسر میچرخه که خانوادش مجبورش میکنن مثل اونا کشاورز بشه ولی پسره خیلی بلند پروازه و میخواد ملوان بشه.و بعد هم به این آرزوش میرسه البته داستان پیچیده و تو در تویی داره. بعضی مسائل کاملا اضافی هستن
داستان با تولد پسری متفاوت و احساسی و آرمانی شروع میشه تا تمام دوران زندگی این شخص تا مرگ پیش میره شخصی که به دنبال رویاهای خودش میره و به زندگی فراتر از زندگی خسته کننده خانوادگیش در مزرعه میخواد
داستان یک زندگی معمولی از تولد تا مرگ که به خاطر قلم خیلی خوب نویسنده به طور جذابی بیان میشه، داستان پردازی عالیه صحنه های غم و شادی و ترس و احساسات مختلف جوری توصیف میشه که قشنگ حسش میکنی کتابی بود
میسه گفت زندگی نامه ای از پل ورتیون بود که چند سال از عمرش رو در مزرعه و ادامه اش رو در دریاها و...اختصاص داده بود که بعد مرگش نوه اش ادامش داد:)
با اینکه ظاهرا یک داستان معمولی و ساده بود و قلم نویسنده برای من جالب بود و تقریبا تمام کتاب را یک روزه خواندم. به نظرم نگاه جالبی به انور معمولی و ساده روزانه داشت.
متن کتاب کاملا روان و با جزئیات نوشته شده به طوری که می تونستنم واضح و روشن منظور نویسنده رو تصور کنم ممنون از طاقچه به خاطر قرار دادن این کتاب در بی نهایت👌
این کتاب در مورد مردی به نام پل هست که داستان زندگی خودش رو روایت میکنه از تولد تا مرگ،داستان پردازی شخصیت پل عالی بود و با توجه به توصیف های داستان خودتون رو در دل ماجرای زندگی پل و
با سلام. در بخشهای ابتدایی کتاب، اسم شهر «برتونی»، به اشتباه «بریتانی» تایپ شده که خواننده را به اشتباه می اندازد
خوب بود