کتاب خواب پلنگ
معرفی کتاب خواب پلنگ
خواب پلنگ یک رمان تاریخی اثر هادی حکیمیان است که برای نوجوانان نوشته شده و طرحی نسبتاً ساده دارد. این داستان به ماجرای اعدام انقلابی ناصرالدین شاه قاجار به دست میرزا رضا کرمانی میپردازد.
درباره کتاب خواب پلنگ
کوچکعلی، پدرش و حسینعلی سهروستایی صاف و ساده هستند که با میرزا رضا کرمانی به تهران میروند. میرزا رضا دوست پدر کوچکعلی است که ابتدا برای فروش اموال پدریاش به روستا آمده و بعد به تدریس در آنجا می پردازد. درجریان سفری به شهر و از خلال خاطرات پدر کوچکعلی، پسرها با میرزا رضا و رنجهای او آشنا میشوند. خواننده با این سه نفر راهی کوچههای تهران و حال و هوای روزهای منتهی به اعدام ناصرالدینشاه به دست میرزا رضا میشود.
حکیمیان در این رمان از راویهای دیگر به موضوع کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار پرداخته است. او در این رمان حال و روز قاتل شاه را بررسی کرده و انگیزه این طلبه جوان و فقیر را برای انجام این قتل، در داستان خود واکاوی کرده است. چه حوادثی میرزا رضای سی و هشت ساله را به این نتیجه رساند که شاه باید کشته شود؟ او چه تفاوتی با مردم زمانهی خود داشت؟ چه شخصیتی داشت و از چه کسانی تاثیر گرفت؟
در این رمان نوجوانان در کنار خواندن یک داستان جذاب با گوشههایی از تاریخ ایران در عصر قاجار نیز آشنا خواهند شد.
خواندن کتاب خواب پلنگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای آن دسته از نوجوانان ایرانی که علاقهمند به اتفاقات مهم تاریخ سرزمینشان هستند، جذاب و خواندنی است.
بخشی از کتاب خواب پلنگ
پدرم خبرِ آمدنِ «شازده» را سرِ آب شنیده بود.
میگفت مثل هر روز با عدهای از مردهای آبادی زیر درخت بید جلوی قنات مشغول حرفزدن بودهاند که یکی از نوکرهای خان عقدا نفسزنان و خیسِ عرق رسیده و بریدهبریده به کدخدا که میان جمع چپق میکشیده گفته: «شازده... شازده داره میرسه! جنابِ خان امر فرمودهن فیالفور همراه ریشسفیدها و آدمهایی که سرشون به تنشون میارزه بیایین برای خوشامدگویی شازده. فقط جَلد باشین که شازده قبلاز ظهر کاروانسرای نُهگنبد رو رد کرده و عنقریبه با خَدَموحَشَم سر برسن!»
نمیدانم کسی به پدرم گفته بود یا تصمیم خودش بود که برای بردن پلنگ نفسزنان خودش را رسانده بود به خانه. من و حسینعلی دم کریاس نشسته بودیم که پدرم رسید. الاغ را جَلدی از توی طویله بیرون آوردیم و پالانش را گذاشتیم. پدرم پلنگ را که هنوز توی جوال بود روی الاغ گذاشت. پلنگ را با طناب بستیم و راه افتادیم طرف عقدا.
پلنگ در این چند روز فقط کمی چربی و آتوآشغالهای گوشت، که پدرم از عباسقصاب میگرفت، خورده بود. پوزهبند حیوان را با احتیاط کنار میزد و اینها را برایش توی همان جوال میریخت. زبانبسته غذایش را با حرص و ولع میخورد.
پدرم میگفت این پلنگ فقط باب میل شازده است. هرچه باشد، او اهل شکار است و اصلاً بزرگان توی دَمودستگاهشان بازِ شکاری یا پلنگ و امثال اینها را هم نیاز دارند.
من و حسینعلی توی راه مدام درحال حسابوکتاب بودیم. حسینعلی هی حرف میزد و میخواست بداند با پولی که شازده میدهد چندتا بره میشود خرید. چند بار هم از پدرم پرسید و بار آخر که خیلی پیله کرده بود، پدرم برگشت رو به عقب و گفت: «ای بابا! چقدر حرف میزنی بچه! من هم مثل تو. از کجا بدونم چه قیمتی روی این زبونبسته میذارن؟!»
حسینعلی، انگار از این تندیِ پدرم ناراحت شده باشد، قدری پا شُل کرد و بهبهانهٔ خوردن آب از لبِ جوی چند قدم عقب رفت.
موقعی که از روی جوی میپریدم، پدرم را دیدم که جلوی ما میدوید، قدمهای بلند برمیداشت و سعی میکرد خودش را به الاغ که کمی از او فاصله گرفته بود برساند.
حالا درست جلوی کشتمانی۸ بودیم که انتهایش میرسید به صحرای عقدا.
چند چوپان گوسفندهایشان را با عجله هِی میکردند. گوسفندها، انگار گرگ دیده باشند، بیتوجه به اطراف از چیزی میگریختند. الاغ میان هجوم گلهٔ بزها گیر افتاد. دویستسیصد تا بز و بزغاله بعبعکنان جلوی چوپانِ پیر میدویدند.
حسینعلی دوباره خودش را به ما رسانده بود، اما تا رد شدنِ گله باید کمی صبر میکردیم.
حجم
۱۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
مطالعه نسخه چاپی شخصیت پردازی خوب بود داستان ش هم تکراری نبود ماجراهای جالبی داشت در کل خوب بود توصیه می کنم. اطلاعات تاریخی ش هم خوبه برای کسایی که به تاریخ علاقه دارن مال زمان رضا شاه و غیره اس
کتاب قشنگی هست، هم قلم شیوایی دارد هم اطلاعات خوبی از مشکلات مردم در عصر قاجار ارایه میدهد، باغ خرمالو از اثار همین نویسنده وحول محور همین دونوجوان یعنی حسینعلی وکوچیک علی است. لهجه شیرین یزدی هم به لطافت داستان
نسخه ی چاپیش رو مطالعه کردم . خیلی زیبا و جذاب بود و تکراری هم نبود !
محتوای کتاب در مورد دو نوجوان هستش که در زمان قاجار و سلطنت ناصرالدین شاه زندگی میکنند. این دو نوجوان در طول داستان اتفاق های جالبی براشون میوفتده که گاه خواننده رو به خنده در میاره و در واقع میشه