دانلود و خرید کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟ کاترین فروزه ترجمه علی سیاح
تصویر جلد کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟

کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟

مترجم:علی سیاح
انتشارات:نشر چرخ
امتیاز:
۲.۸از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟

کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟ نوشته کاترین فروزه و ترجمه علی سیاح، در صدد پاسخ دادن به این پرسش دیرینه است: آیا خنده و اندیشه، ذاتا نقطه مقابل یکدیگرند؟

درباره کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟

کاترین فروزه در کتاب چرا فیلسوفان نمی توانند بخندند؟ با بررسی متون فلسفی غربی و چینی را در تلاش است که به این پرسش پاسخ دهد: چرا طنز مهمترین بخش گفتمان فلسفی نبوده است؟ چرا که بسیاری از روایات فلسفی مربوط به خنده سعی می کنند هدف طنز را از بین ببرد و از این طریق آن را به جنبه‌های عمدی و هدفمند طبیعت انسانی تبدیل می کند که ما را به سمت فلسفه سوق می دهد.

اما نباید این موضوع را هم فراموش کرد که دنیای امروز ما، به ظاهر خنده را ارج می‌نهد و تلاشش را می‌کند تا خندیدن، بخشی از زندگی باشد. با اینحال بسیاری از برنامه‌های خنده‌داری که ساخته می‌شوند، عموما کارکردشان این است که ذهن را از اندیشه بازدارند و از فکر امور روزمره زندگی بیرون بیاورند. اما این اثر پیشنهاد دیگری دارد: برای پیشبرد زندگی خوب باید به طور مداوم کشف مفروضات فلسفی از طریق طنز و خنده ضروری باشد.

کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

تمام دوست‌داران مباحث فلسفی از خواندن این کتاب لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب چرا فیلسوفان نمی‌توانند بخندند؟

فیلسوف همواره در عالَم زندگیِ روزمره بی‌دست‌وپا رفتار می‌کند. اما افلاتون ناشی‌گریِ او در امور دنیوی را می‌ستاید، چرا که گواهی است بر اشتغال فیلسوف به دغدغه‌های والاتر. به زعم افلاتون، فیلسوف خواهان والاترینِ خدایان است و حتی لایق جانشینیِ آن‌ها: «تئودوروس، نه امکان دارد که شرارت از بین برود، چرا که باید همواره چیزی برخلاف نیکی وجود داشته باشد؛ و نه امکان دارد که در آسمان منزل داشته باشد. به همین دلیل انسان باید هر چه سریع‌تر از زمین به آسمان بگریزد؛ و گریختن یعنی آن‌که انسان تا سرحد ممکن به خدا شبیه شود، و انسان زمانی به خدا شباهت پیدا می‌کند که عادل، پاکدامن و خردمند شود.» 

تنشی که در کانون فلسفهٔ افلاتون وجود دارد و می‌تواند موضع دوپهلوی او در رابطه با کمدی را توضیح دهد، این‌جا مشخص می‌شود. انسان باید بی‌تعلقیِ خدایان را تقلید کند، از این طریق که مطمئن شود روحْ اشتیاق‌ها و امیالش را به‌درستی سامان می‌دهد. تنها فیلسوف می‌داند که چگونه لذت را سامان دهد. افلاتون تأکید می‌کند فیلسوف تنها زندگی خردورزانه را پی می‌گیرد که «عاری از لذت و الم، خدای‌گونه‌ترین زندگی است.» بااین‌حال، با خوانشی دقیق پی می‌بریم که خدای‌گونه‌ترین زندگی از طرفی کمدی‌ترین زندگی در ساحت دنیوی است. آریستوفان در توصیفش از سقراط به‌هیچ‌وجه اشتباه نمی‌کند. سامان دادن روح به‌هیچ‌رو قابل‌مقایسه با جهان سیاست و جامعه نیست، و به این سبب، فیلسوف چهره‌ای کمیک (و نیز تراژیک) باقی می‌ماند و دائماً درون این جهان سردرگم می‌شود.

جان موریل اشاره می‌کند که افلاتون «قدرتمندترین منتقد خنده» است و خنده را همچون هیجانی می‌انگارد که «کنترل نفس را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد» و از این حیث، ارتباطی تنگاتنگ دارد با شعر. شعر نیز ترغیب‌مان می‌کند که به بهای خِرد، تسلیم هیجان‌های خود شویم: «زمانی که باید این احساسات را بخشکاند، آن‌ها را آبیاری می‌کند و می‌پروراند، و زمانی که لازم است فرمان‌برِ ما باشند، آن‌ها را فرمانده ما می‌سازد، به این قصد که به جای انسان‌هایی بدتر و نگون‌بخت‌تر، از ما انسان‌هایی بسازد بهتر و شادکام‌تر.» به‌علاوه، زمانی که به خودمان اجازه می‌دهیم شخصیت‌های ناقص و معیوب سرگرم‌مان کنند، شروع می‌کنیم به تقلید رفتار آن‌ها: «آن‌چه در دیگران لذت‌بخش می‌یابیم ناگزیر بر خودمان اثر خواهد گذاشت.»

پرند
۱۴۰۰/۰۹/۲۱

کاش نسخه صوتی این کتاب هم بیارید 😊

کاربر ۴۸۹۸۵۱۷
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

لطفا کتاب رو توی طاقچه بی نهایت قرار بدین😥

اگر بکوشیم کتاب‌های فراوان را سرسری و به‌سرعت بخوانیم، به سوءهاضمه دچار می‌شویم.
محسن
کودکان برای این می‌خندند که از غافل‌گیری‌ها لذت می‌برند. برای آن‌که چیزی را خنده‌دار تلقی کنیم، باید از آن فاصلهٔ مشخصی داشته باشیم. اگر درحالی‌که زیرشلواری‌ام از پاچهٔ شلوارم بیرون زده باشد سر کلاس حاضر شوم، سرافکنده و تحقیر خواهم شد. ماه‌ها و شاید هم سال‌ها طول بکشد تا من بتوانم این ماجرا را تعریف کنم و بخندم.
محسن
لطیفه معیار خوبی برای فهم میزان تسلط بر یک زبان است، زیرا برای درک لطیفه صرفاً ترجمهٔ آن کفایت نمی‌کند بلکه باید زبان را زندگی کرد.
محسن
خندهٔ بی‌اختیارِ ما معمولاً به این دلیل است که رها شدن از زندگی‌های به‌شدت ساختاریافته‌مان برای ما لذت‌بخش است. ما هرگز موجوداتی کاملاً عقلانی و منطقی نیستیم و خنده به ما امکان می‌دهد که از این واقعیت سرخوش شویم.
محسن
برخورداری از حس طنز یعنی پذیرفتن انسانیت این‌جهانی‌مان با همهٔ نارسایی‌ها و نقصان‌هایش.
محسن
زمانی که متعصب دینی می‌پندارد خداوند نزد اوست، طنزپرداز است که قلقلکش می‌دهد، آزارش می‌دهد تا تعصبِ خود را رها کند. چنان که دلوز می‌گوید، طنز جهان هبوط‌هاست.
محسن
ما به فلسفه‌ای نیاز داریم که از خنده نهراسد بلکه از طریق خنده فلسفه بورزد. و این دیگر فلسفه‌ای نیست که به صورت سنتی می‌شناسیم. این فلسفه در واقع فلسفه‌ای خواهد بود که به همان اندازه که ما را درگیر اندیشیدن می‌کند، مشغول نااندیشیدن نیز می‌سازد و امور جزئی را مشتاقانه می‌پذیرد.
محسن
«وقایع‌نامهٔ وحشیانهٔ تفتیش‌ها، دادگاه‌های ارتداد، همراه با زندان‌ها و آزارواذیت مذهبی... که همه را با معززترین عناصر اجتماعی توجیه می‌کردند و با مصلحت دینی بدان قداست می‌بخشیدند، گواهی است کافی بر امکان‌های ناخوشایند خلوص نیتِ بدون طنز و قداست بدون کمدی.»
محسن
خنده به ما یاد می‌دهد که نمی‌توان زندگی را به معنا فروکاست، بلکه زندگی همچنین سرشار از بی‌معنایی است و از منظر طنزپرداز، بی‌معنایی صرفاً مفرّی موقت برای خلاصی از فشار معنا نیست. بدون بی‌معنایی، ما هرگز حظ محض زیستن را تجربه نخواهیم کرد؛ لذتی که برگسون آن را خیزش حیاتی می‌خواند. بی‌معنایی درست به اندازهٔ معنا اهمیت دارد.
محسن
کمدی به این دلیل که جدی گرفته می‌شد، ممنوع بود. ما کمدی را ممنوع نمی‌کنیم، بلکه آن را به حوزهٔ سرگرمی حواله می‌دهیم و اجازه نمی‌دهیم که جهان سیاست، تجارت و آموزش را بر هم بزند. دستگاه تلویزیون و نمایش کمدی مناسب اتاق انتظارند و نه دفتر هیئت‌مدیره. ما با حواله کردن کمدی به حوزهٔ سرگرمی، تأثیر ویران‌گر آن را نیز تحت کنترل درمی‌آوریم.
محسن
واعظان، همان‌ها که هدفی برای زندگی می‌تراشند، دشمنان خنده‌اند.
farzanepoursoleiman
ما خویشتن را مخلوقاتی صاحب خِرد و نمادین می‌دانیم، خنده و کمدی همین نقش مهمی را که ما برای خودمان قایل‌ایم به چالش می‌کشند.
محسن
تنها کودکان «از ته دل می‌خندند»
Hamidullah"Hamidi" ۱۳۸۷۹۳۶
در نظر فیلسوفان، تمامی نظام‌های سیاسیْ کمیک به نظر می‌رسند.
farzanepoursoleiman
ریاضت‌کشی دشمنِ خنده است.
farzanepoursoleiman
فراموش کردن خنده به معنای به خطر انداختن احساسات است
محسن
کمدی طفیلیِ تراژدی نیست، ابزاری تعلیمی هم نیست، بلکه راهی است از برای زیستن.
محسن
کنفوسیوس امر کمیک را با مقاصدی آموزشی به کار می‌بندد و بر آن است به ما گوشزد کند کسانی که به تصلب آیین روی می‌آورند، ریاکاران‌اند و بدین طریق قدرت آن را از میان می‌برند.
محسن
هنگامی که بتوان از بی‌اهمیتی خویش لذت برد و از تغییرات و ضرباهنگ حیات محظوظ شد، دیگر به متافیزیک نیاز نیست؛ و به قول نیچه، ما موجوداتی الوهی می‌شویم. باید اعتیاد خود را به متافیزیک ترک کرد و بدین منظور باید به سرمنشأ آن حمله برد: تعلق ما به خودِ انسانی‌مان.
محسن
در فلسفهٔ نیچه نیز خنده به‌راحتی حاصل نمی‌شود بلکه مهارتی است اکتسابی و نیازمند تغییری فاحش در چشم‌انداز زندگی فرد. تواناییِ خندیدن مستلزم کوششی است تقریباً فراانسانی برای دست شستن از تعلق به هویت فردی یا متضمن قسمی فراموشی است که به فرد امکان می‌دهد آهنگ زندگی را با آغوش باز بپذیرد. انسان برای لذت بردن باید خویشتن را فراموش کند.
محسن

حجم

۳۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۵ صفحه

حجم

۳۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۵ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان