کتاب سایههای باغ ملی
معرفی کتاب سایههای باغ ملی
کتاب سایههای باغ ملی نوشته محسن هجری، رمانی تاریخی است که روایتی از مبارزات فرهنگی و مسلحانه تودههای مختلف با رژیم طاغوت بیان میکند.
درباره کتاب سایههای باغ ملی
کتاب سایههای باغ ملی نوشته محسن هجری رمانی تاریخی است که از سالهای ۴۹ تا ۵۲ را روایت میکند و گریزی هم به مسائل بعد از کودتای ۲۸ مرداد دارد. این رمان از مبارزات فرهنگی و مسلحانه تودههای مختلف مردم با رژیم شاهنشاهی میگوید و به سالهای اوج فعالیت حسینۀ ارشاد و سخنرانهای معروفش میپردازد. داستان درباره دانشجویی سبزواری است که علاقمندیاش به دیدگاههای پسر محمدتقی شریعتی، یعنی دکتر علی شریعتی، او را وارد چالشهای زیادی میکند.
کتاب سایههای باغ ملی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمانها و داستانهای تاریخی، حماسی و اسطورهای از خواندن کتاب سایههای باغ ملی لذت میبرند.
درباره محسن هجری
محسن هجری در سال ۱۳۴۲ در بروجرد متولد شد. او نویسنده و روزنامه نگار ایرانی است. از فعالیتهای دیگر او میتوان به عضویت در تحریریه کتاب ماه کودک ونوجوان، سردبیری همشهری محله، تدریس ادبیات کودک در مرکز آموزش کانون پرورش کودکان و نوجوانان و دبیری انجمن نویسندگان کودک و نوجوان اشاره کرد.
بخشی از کتاب سایههای باغ ملی
دستی شانهاش را فشار داد و او را بهیکباره از معرکهٔ تخت بغلدستی خارج کرد. وقتی صمد را در آغوش کشید، احساس غربت از دلش بیرون رفت. در سبزوار خبری نبود که برای صمد شنیدنی باشد، اما میدانست صمد حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. از زمانی که در کارگاه ریختهگری با صمد آشنا شده بود، روز به روز احساس تعلق بیشتری به او میکرد. و شاید اگر رکود و بیکاری بعد از پایان جنگ دوم جهانی او را وادار به مهاجرت نمیکرد، او همچنان در سبزوار میماند و هرگز با صمد آشنا نمیشد. بعضی وقتها صمد با لهجهٔ شیرین آذریاش میگفت: «احمد آ بنازم به تگدیر که چهها نمیکنه، تبریزکجا، سبزوار کجا!»
وقتی با صمد از قهوهخانه بیرون آمد، نفسی عمیق کشید و شُشهای خود را پر از هوای تازه کرد. صمد پرسید: «احمد آ حالا که عیالوار شدی، چهکار میکنی؟» و او جواب داد: «باید جایی را اینجا جور کنم تا بتونم عیالم رو هم بیارم تهران.»
دوست نداشت از اتفاقهایی که در قلب ایران میافتاد دور بماند. یک بار به صمد گفته بود: «وقتی به تهرون میآیی، انگار که نبض آدم یکجور دیگر میزنه. هر روز یک خبر، هر روز یک اتفاق؛ برعکس سبزوار که هر روزش مانند روز قبله، همان کارهای تکراری با سرعت لاکپشتی!»
و این حرف برای صمد که یکپارچه شور و فعالیت بود، قابل فهم بود. با این حال میدانست که تبریز و سبزوار تفاوتهای بسیاری دارند، همانطور که این تفاوت را در صمد و خودش هم میدید. بهقول صمد، همسایگی روسها و عثمانیها برای تبریز، هم شر بوده هم خیر! این منطقه مانند چهارراهی بود که فکرها و مرامهای بسیاری در آن با یکدیگر تلاقی پیدا کرده بودند.
صمد بهطرف میدان توپخانه راه افتاد و او هم بهدنبالش. جماعتی با چند پلاکارد و پرچم خیابان را اشغال کرده بودند و به حمایت از مصدق شعار میدادند. یکیدو نفرشان تا صمد را دیدند با اشارهٔ سر احوالپرسی کردند.
بیآنکه چیزی گفته باشد، صمد رو به او کرد و گفت: «احمد آ فکر نکن کار تمام شده، فکر میکنم تازه اول راهه و ماجراها از اینجا به بعد دیدنی میشن...»
حجم
۲۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه