دانلود و خرید کتاب یک روبان بنفش هدر برچ ترجمه فروغ مهرزاد
تصویر جلد کتاب یک روبان بنفش

کتاب یک روبان بنفش

نویسنده:هدر برچ
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یک روبان بنفش

یک روبان بنفش داستانی عاشقانه درباره ایثار و زندگی نوشته هدر برچ است. برچ در این اثر روایتی از داستان یک عشق قدیمی و عشقی در زمان حال دارد.

 درباره کتاب یک روبان بنفش

 ویل داغدار مرگ مادرش، سارا است. اتاق مملو از مهمانان است و تابوت مادر جلوی رویش گذاشته شده، او جوان است و یک دختر کوچک دارد، بچه در مراسم ختم به سمت پدر میرود، در آغوشش می‌نشیند و از او می‌خواهد برای چندمین بار بعد از تمام شدن مراسم، داستان خودش و مامان آدرین را برای او تعریف کند و این چنین داستان عشق ویل و آدرین آغاز می‌شود.

عشقی که از پیدا شدن دسته‌ای‌نامه قدیمی عاشقانه مربوط به جنگ جهانی دوم در خانه قدیمی آدرین شروع می‌شود و او را به ویل، نوه مردی می‌رساند که نامه‌های عاشقانه قدیمی را نوشته بود.

در طول داستان ما هم متن نامه‌های دو دلداده قدیمی و داستان سوزناک آنها را می‌خوانیم و هم در زمان حال در فرایند شکل‌گیری عشق میان آدرین و ویل غرق می‌شویم. عشقی که همان نامه‌های با روبان بنفش شاید عامل اصلی ایجاد آن شده بود.

خواندن کتاب یک روبان بنفش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

 بخشی از کتاب یک روبان بنفش

آدرین لبهٔ روبان را لمس کرد: " گریس چندلر و ویلیام بریانت از ملاقاتتان خوشبختم." آنها که بودند؟ نام‌هایی بی‌چهره در نامه‌ها؟ گریس در این خانه زندگی می‌کرد. سارا حتماً خواهرش بود. هر کدام دریکی از این اتاق‌ها ساکن بودند. چشم‌هایش را لحظه‌ای بست و به گذشته گوش سپرد. آیا آنها برای مدتی طولانی اینجا زندگی کرده بودند؟ آیا ویلیام ازجنگ برگشته بود؟ با نوری درخشان‌تر درون جعبه را جست و عکس را پیدا کرد. مرد جوان خوش قیافه و خندانی در یونیفرم ارتشی‌اش کنار دختری جوان ایستاده بود. انگشتان آدرین به طرف مخالف حرکت کرد که لبهٔ زرد دندانه‌داری داشت. شخصی آن قسمت را پاره کرده بود. عکس را برگرداند. تاریخ سال ۱۹۴۲ بود، بدون نام.

او ویلیام بود. اما دختر چه؟ نمی‌توانست گریس باشد. خیلی از ویلیام جوانتر بود و در لباس خال خالی زیبایش، تقریباً فقط یک بچه بود.

مرد به طورقابل توجهی خوش‌قیافه بود، با لبخندی مشتاق که آدرین هم دلش می‌خواست در جوابش لبخند بزند. چشم‌های هوشیار متمرکزش ازدرون عکس به او نگاه می‌کرد. شعری شبیه شعرهای درون نامه در چشمانش می‌رقصید، مطمئناً او باید ویلیام باشد.

بعد از اینکه چراغ نفتی را خاموش کرد، بلند شد و جعبه را روی میز آشپزخانه گذاشت. نور چراغ قوهٔ زیر دستش بر دفترچه راهنمای تلفن محلی افتاد _ شهر خیلی کوچک بود به‌همین خاطر، هنوز دفترچه تلفن چاپ می‌شد- که پوشیده از غبار و بتونه بود. انگشتانش به آرامی روی میز ضرب گرفت، کاری که همیشه وقتی چیزی به نظرش خنده دار بود انجام می‌داد. ویلیام بریانت، کهنه سرباز جنگ جهانی دوم در دفترچه تلفن و بعد از این همه سال اینجا؟ احتمالاً نه. یا گریس چندلر؟ نه. زمان زیادی گذشته بود، هنوز کلمات نامه در دستانش به زندگی در می‌آمدند، عشق همانقدر تر و تازه به نظر می‌رسید که در نامه نوشته شده بود.






soudeh
۱۳۹۹/۰۵/۰۷

اصلا نمی توونستم با کتابش ارتباط برقرار کنم. اوایل کتاب روند داستان به تندی پیش رفت، و بعد کند شد. موضوع داستان عالی بود ولی سبک نگارشش خوب نبود. بسیار کند پیش می رفت.

CrystallineMermaid
۱۴۰۱/۰۶/۱۰

ترجمه واقعا بد هست، تمام مدت حس میکردم از گوگل ترنسلیت استفاده شده و مترجم حتی به خودش زحمت نداده که یکم روی ترجمه کار کنه! جالبه این ترجمه اجازه چاپ گرفته! به عنوان یه مترجم واقعا متاسفم برای بعضیا که

- بیشتر
zahra ezazi
۱۴۰۳/۰۵/۱۷

کتاب جذابی نبود بسیار توضیحات اضافی در مورد بعضی چیزها مثل باغچه یا دکور خانه و...داده شده بود که خسته کنند بود و زیاد از جنگ جهانی حرفی نزده بود من به خیال داستانی جذاب از جنگ خریدم اما اینطور

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۸۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۰ صفحه

حجم

۲۸۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان