کتاب سایبان سرخ بولونیا
معرفی کتاب سایبان سرخ بولونیا
کتاب سایبان سرخ بولونیا نوشته جان برجر است که با ترجمه علی خدادادی منتشر شده است. این کتاب شامل روایتهای کوتاهی است از زندگی کسی که هرثانیه و تجربه متفاوتش را ثبت کرده است. این کتاب زبانی روان و جذاب دارد و خواننده را با خودش به بولونیا میبرد. به دنیای عجیبی که راوی با آن روبه رو است.
خواندن کتاب سایبان سرخ بولونیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره جان برجر
جان برجر منتقد هنری، فیلمنامهنویس، نویسنده، نقاش، رماننویس، و روزنامهنگاری اهل بریتانیا بود. او در سال ۱۹۷۲ بهخاطر رمان «جی» برندهٔ جایزهٔ ادبی منبوکر شد. از ویژگیهای اصلی آثار برجر میتوان به رویکرد انتقادی و رادیکال او در تحلیل آثار هنری، تاریخ و تمدن اشاره کرد که در طیف گستردهای از آفریدههایش از مقاله و داستان گرفته تا برنامههای تلویزیونی و مستند قابلمشاهده و پیگیری است. در سال ۲۰۱۵ بر اساس یک نظرسنجی که در روزنامهٔ گاردین انتشار یافت، کتاب «دربارهٔ نگریستن» به قلم جان بِرجِر بهعنوان یکی از ۲۰ کتاب دانشگاهی که جهان را تغییر داده، انتخاب شد. کتاب «سایبان سرخ بولونیا» یکی دیگر از آثار مکتوب اوست. زندگینامه و معرفی کتابهای جان برجر را میتوانید در صفحه خود نویسنده در طاقچه بخوانید.
بخشی از کتاب سایبان سرخ بولونیا
دخترک با ببرش به سمت ویترین مغازههای ساختمان پاوالیونه میرود. قدمهایش همانقدر گربهوارند که منش حیوان بالای سرش. حتا ببرهای واقعی در هنگام قدمبرداشتن همینقدر بیوزن بهنظر میآیند. آنسوی ببر، کمی عقبتر، دو برج قد برافراشتهاند. برج بلندتر که در قرن دوازدهم بنا شده، حدوداً صدمتری ارتفاع دارد. در دورهٔ رنسانس برجهای زیادی مثل ایندو در شهر وجود داشت؛ هرکدام را یکی از خاندانهای بازرگان که با دیگر خاندانها در رقابت بود، میساخت تا قدرت و مکنت خود را به رخ آنان بکشد. اما این برجها یکییکی فروریختند و در عرض یک سده، شمار آنهایی که باقی ماندند، بهعدد انگشتان یکدست هم نمیرسید. در قرن شانزده پس از آنکه شهر تحت حکومت مرکزی رُم درآمد، مردم رنج و سختی زیادی از قِبَل فقر و مرض متحمل شدند؛ نه دستمزدی، نه شغلی و نه محل کسبی وجود داشت. اما در دهههای آخر قرن نوزدهم بهمدد مارکونی، ورود رادیو و کارگاههای مهندسی، نورپردازی و لامپ، شهر جانی دوباره گرفت و رو به ترقی رفت، و بعدتر به قطب حرفه و مهارت تبدیل شد.
دخترک با بادکنک ببریِ شناورش چنان شاد و کیفور است که وقتی با لبخند نگاهی به بالاسرش میاندازد، آدم خیال میکند به یک قطعهٔ موسیقی گوش سپرده است. شهر غریبیست این بولونیا؛ بهسان شهری که گویی آدمی پس از زندگانی در این دنیا، در آن قدم نهاده باشد.
حجم
۴۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۴۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
نظرات کاربران
عالی