دانلود و خرید کتاب مرشد و مارگریتا میخائیل بولگاکف ترجمه پرویز شهدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مرشد و مارگریتا

کتاب مرشد و مارگریتا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۳۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرشد و مارگریتا

مرشد و مارگریتا برجسته‌ترین اثر میخائیل بولگاکف، نویسنده روس است. در حقیقت مرشد و مارگاریتا نقدی است که میخائیل بولگاکف در قالب داستانی خواندنی و جذاب به مسکو دوره و زمانه‌ی خودش، وارد کرده است. این کتاب را پرویز شهدی ترجمه کرده است.


درباره‌ی کتاب مرشد و مارگاریتا

مرشد و مارگاریتا، کتابی جذاب و خواندنی است. این کتاب ساخت بدیعی دارد و از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول شرح وقایع سفر شیطان به مسکو است. در این بخش یک سردبیر و یک شاعر در پارکی باهم مشغول صحبت هستند که فردی به نام ولند به گفتگویشان می‌پیوندد. ولند در حقیقت همان ابلیس یا شیطان است. بخش دوم کتاب درباره‌ی به صلیب کشیده شدن عیسا است. این قسمت در حقیقت بخشی از کتاب مرشد است به داستان زندگی پونتیوس پیلاطس، قیصر روم در زمان مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره دارد. بخش سوم کتاب، به جریان عشق مرشد و مارگاریتا می‌پردازد. مرشد همان کسی است که کتابی درباره‌ی عیسی نوشته است. مارگاریتا معشوقه‌ی مرشد است. عشق بین این دو نفر چنان شدت می‌گیرد که مارگاریتا همسرش را ترک می‌کند تا به مرشد بپیوندد. این خطوط داستانی در ابتدا چندان ربطی به هم ندارند اما با پیشروی در داستان، ربط و سیر آن‌ها مشخص می‌شود.

سال‌ها طول کشید تا میخائیل بولگاکف، نوشتن رمان مرشد و مارگاریتا را به پایان برساند. اما در زمان استالین، چنین اثری اجازه‌ی چاپ نداشت. بالاخره در سال ۱۹۶۵، زمامداران شوروی، پس از حذف بیست و پنج صفحه از متن کتاب ، آن را در تیراژ محدودی چاپ کردند. کتاب با استقبال کم‌نظیر مردم شوروی مواجه شد؛ به خاطر تیراژ کم، جلسات قرائت عمومی تشکیل می‌شد کتاب فوراً به یکی از داغ‌ترین کالاهای بازار سیاه شوروی بدل گردید.

کتاب مرشد و مارگاریتا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

مرشد و مارگاریتا برای تمام دوست‌داران ادبیات روسیه، خواندنی است. دوست‌داران آثار ادبی بزرگ جهان نیز از مطالعه‌ی مرشد و مارگاریتا لذت می‌برند.

درباره‌ی میخائیل بولگاکف

میخائیل بولگاکف در ۱۵ مه ۱۸۹۱ در کی‌یف اوکراین متولد شد. او در سال ۱۹۱۶ ار رشته پزشکی دانشگاه کی‌یف فارغ التحصیل شد. و برای خدمت به یکی از روستا‌ها فرستاده شد. کتاب یادداشت‌های روزانه‌ی یک پزشک جوان از خاطرات همین دوران نوشته شده است. در زمان جنگ‌های داخلی روسیه، بولگاکف به عنوان پزشک در جبهه‌ها خدمت می‌کرد. میخائیل بولگاکف در طول عمر خود سه‌بار ازدواج کرد. بسیاری همسر آخر او، یلنا شیلوفسکی را منبع الهام شخصیت مارگاریتا در کتاب مرشد و مارگاریتا می‌دانند. از میان کتاب‌های مشهور او می‌توان به مرشد و مارگاریتا، قلب سگی، برف سیاه، تخم‌مرغ‌های شوم و دست‌نوشته‌ها نمی‌میرند اشاره کرد.

میخائیل بولگاکف در ۱۰ مارس ۱۹۴۰ به دلیل یک بیماری کبدی درگذشت.

معرفی نویسنده
عکس میخائیل بولگاکف
میخائیل بولگاکف

میخائیل بولگاکف که در سال ۱۸۹۱ در کیف (پایتخت اوکراین)‌ به‌دنیا آمد،‌ دوران کودکی و بالیدنش را در خانواده‌ای بافرهنگ‌ آغاز کرد.‌

پیمان
۱۴۰۰/۰۷/۲۵

مرشد و مارگاریتا جز شاهکارهای ادبیات جهان محسوب میشه من این کتاب رو با ترجمه آقای آتش برآب مطالعه کردم اما چون ترجمه آقای شهدی رو هم تو طاقچه داشتم هر از گاهی مقایسه شون میکردم متأسفانه در جاهایی از

- بیشتر
مسعود
۱۳۹۹/۰۷/۱۴

کمتر کتابی اینهمه روان میتونه باشه. خودتونو به جریان داستان بسپارید تا ببینید سرعت خوانشتون چقدر زیاد خواهد بود.

Aesculapius_99
۱۴۰۱/۰۶/۳۰

👍🏾👎🏽 سبک داستان رئالیسم جادوییه که به مذاق بعضی خواننده‌ها مثل خود من خوش نمیاد؛ اگه تو این سبک قبلاً نخوندین یا مثل من خواننده عام هستین سمتش نرین مثلاً یه گربه که حرف می‌زنه، یکی سوار ارابه یا یه جارو می‌شه

- بیشتر
حیدری
۱۴۰۰/۰۳/۰۱

اول متن و ترجمه بنظرم خیلی روان بود و شاید تنها دلیل تموم کردن کتاب هم همین مسئله بود راستش من شخصا درست متوجه نشدم نویسنده ازین حجم خیال پردازی میخواست ب کجا برسه منو یاد کارتون های تخیلی مینداخت واقعا خیلی سخت

- بیشتر
AS4438
۱۳۹۹/۱۲/۱۹

یکی ازشاهکارهای بی نظیری که همیشه بیادخواهدماند.

HeliOs
۱۴۰۰/۰۵/۲۰

من با ترجمه ی بهمن فرزانه خوندم و بسیار لذت بردم:) از خوندنش پشیمان نمیشید. نویسنده فوق العاده ست:)

سیاوش صوفی
۱۴۰۱/۱۱/۲۱

کتاب بسیار قشنگی بود این کتاب رو به نظرم باید بذارید چندتا رمان روسی بخونید و بعد بیاید سراغش و حتما باید بعدا نقد این کتاب رو بخونید بولگاکف ۱۲ سال عمرش رو روی این کتاب گذاشته و واقعا اثر جاودانی از خودش

- بیشتر
Aref_f
۱۴۰۱/۰۵/۱۳

داستان فوق العاده و عجیب غریبیه.معلوم نیست توی سر این نویسنده های روس چی بوده😳👏 پر از تخیل و هیجان. امیدوارم هر چه زودتر فیلمش ساخته بشه🙏

vahiddl70
۱۴۰۰/۰۲/۲۹

به یک بار خواندش می ارزد کتاب جذابی بود. ترجمه هم عالی.. آقای شهدی مترجم ماهریه

s@mane
۱۴۰۲/۰۵/۰۴

دوستان من هم مثل بسیاری از کتاب خوان ها متنفرم از اینکه کتابی رو نصفه رها کنم اما امروز بعد از مطالعه ۴۰۰ صفحه از این کتاب واقعا به این نتیجه رسیدم که ارزش خوندن نداره.... اسامی بسیار درازگویی و توصیفات بیش

- بیشتر
اشتباه اصلی شما اين است كه اهميت چشم‌های آدم‌ها را دست‌كم می‌گيريد. اين را بدانيد كه اگر زبان می‌تواند حقيقت را پنهان كند، چشم‌ها نمی‌توانند، هرگز. پرسشی دور از انتظار از شما می‌كنند، حتا يكه هم نمی‌خوريد، خيلی سريع به خودتان چيره می‌شويد و می‌دانيد برای پنهان‌كردن حقيقت چی بايد بگوييد، با اعتمادبه‌نفس كاملی حرف می‌زنيد و هيچ ماهيچه‌ای از صورت‌تان تكان نمی‌خورد، اماــ افسوس!ــ حقيقت كه اين پرسش برايش هشداری بوده، ناگهان از اعماق روح‌تان اوج می‌گيرد و به چشمان‌تان می‌رسد؛ آن‌وقت كار تمام است. آن را می‌بينند و شما مشت‌تان باز می‌شود.»
Abuzar Kiyan
اگر بدی وجود نداشته باشد، نيكی تو به‌چه درد می‌خورد و زمين چنان‌چه سايه‌های شر در آن حضور نداشته باشند، به چه صورتی درمی‌آيد؟
MahShid Pourhosein
كسی كه فردی را می‌پرستد، بايد در سرنوشت او هم شريك باشد.
عقل سرخ
ناشناس با لحن ملايمی گفت: «مرا ببخشيد، اما برای اداره‌كردن، آدم بايد بتواند آينده را كم‌وبيش با دقت پيش‌بينی كند، آن هم در مهلتی كوتاه. باری ــ اجازه بدهيد از شما بپرسم ــ چه‌گونه آدم می‌تواند بر سرنوشت خود حاكم باشد وقتی كه نه‌تنها قادر نيست كوچك‌ترين پيش‌بينی‌ای برای آينده، حتا برای مدتی كوتاه كه مسخره به‌نظر می‌آيد، يعنی فرض كنيم هزار سال بكند، بلكه حتا نمی‌تواند نسبت به فردای خودش كوچك‌ترين اطمينان خاطری داشته باشد؟»
شاهین
واقعيت‌ها سمج‌ترين چيزها در دنيا هستند
MahShid Pourhosein
صدايش را پايين آورد و پرسيد: «يسوعای ناصری آيا خدايانی هستند كه تو به آن‌ها اعتقاد داشته باشی؟» يسوعا جواب داد: «فقط يك خدا وجود دارد و من به او ايمان دارم.»
شاهین
با اين آدم‌ها آن‌گونه كه هستند بايد رفتار كرد... آن‌ها عاشق پول هستند و هميشه هم وضع به‌همين قرار بوده است. بشريت پول را دوست دارد، چه كاغذی باشد، چه پوست بز، چه از برنز، چه از طلا. آن‌ها البته بازيگوش و بی‌فكر هستند... ولی خب... گاهی بخشندگی به دل‌شان راه می‌يابد... می‌شوند آدم‌هايی ساده و معمولی... مثل آدم‌های پيش از تاريخ كه با مسأله‌ی مسكن به فساد نگراييده بودند...»
کاربر mim_ alf
سرانجام بگو كيستی؟ ــ من بخشی از آن نيرويی هستم كه تا ابد خواهان شر است وتا ابد جز خيرخواهی، كار ديگری انجام نمی‌دهد. گوته، فاوست
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سرانجام بگو كيستی؟ ــ من بخشی از آن نيرويی هستم كه تا ابد خواهان شر است وتا ابد جز خيرخواهی، كار ديگری انجام نمی‌دهد.
sara
«خورشيد دارد غروب می‌كند و باز هم از مرگ خبری نيست.»
nazanin
«عشق مانند آدم‌كشی كه در گوشه‌ی تاريكی از پس‌كوچه‌ای ناگهان قد علم كند، ناگهان در دل‌مان شعله‌ور شد و هردومان را به آتش كشيد. آن‌گونه كه صاعقه بر سر كسی فرود می‌آيد، يا خنجری سينه‌ی كسی را می‌شكافد، وانگهی پس از آن تأييد كرد، اين رويداد به اين صورت اتفاق نيفتاده، چون به‌طور حتم، از خيلی وقت پيش يكديگر را دوست می‌داشته‌ايم، هميشه، بدون اين‌كه هم را بشناسيم، يا هرگز همديگر را ديده باشيم
jef_raj
هر قدرتی خشونتی است كه نسبت به مردم اِعمال می‌شود و زمانی خواهد رسيد كه ديگر قدرتی به‌جا نخواهد ماند، نه مال سزار و نه مال هر كس ديگری. آدم‌ها وارد دوران حكم‌فرمايی حقيقت و عدالت خواهند شد كه هرگونه قدرتی در آن بی‌ثمر خواهد بود.»
شکوفه
ــ بله، او مرده. مرده... اما ما، زنده‌ايم! بله، موجی از درد راه افتاد، بالا گرفت، برجا ماند... سپس فروكش كرد، بعد شروع كردند به مرتب‌كردن ميزها، عده‌ای پنهانی يا آشكارا جرعه‌ای شراب نوشيدن و در پی آن تكه‌ای غذا به دهان گذاشتند. يعنی آدم بايد از خوردن كوفته‌ی جگر پرندگان چشم بپوشد؟ با گرسنه‌ماندن، چه كمكی به برليوز می‌توانيم بكنيم؟ چون بالاخره ما كه آدم‌های زنده‌ای هستيم.
jef_raj
. كی می‌ميريد؟» متصدی بوفه حركتی طغيان‌آميز كرد و جواب داد: «هيچ‌كس اين موضوع را نمی‌داند و به كسی هم مربوط نيست.» صدای توی اتاق بغلی با لحن وحشتناكی گفت: «هيچ‌كس نمی‌داند؟ ارواح عمه‌ات. اين موضوع به همان سادگی دو جمله‌ی نيوتون است. او نه‌ماه ديگر، در فوريه‌ی سال آينده، از سرطان كبد و در بيمارستان دانشگاه، اتاق شماره‌ی چهار خواهد مرد.»
کاربر mim_ alf
كسی كه فردی را می‌پرستد، بايد در سرنوشت او هم شريك باشد.
MahShid Pourhosein
خودت را در اين كاخ به بند كشيده‌ای و به هيچ‌كس اعتماد نداری. قبول كن كه آدم نمی‌تواند همه‌ی مهربانی‌اش را به يك سگ اختصاص بدهد. زندگی‌ات بی‌مايه و توخالی است، سرورم.»
amin azadi
زندانی تعريف كرد: «ميان حرف‌هايی كه به او زدم، اين را هم گفتم هر قدرتی خشونتی است كه نسبت به مردم اِعمال می‌شود و زمانی خواهد رسيد كه ديگر قدرتی به‌جا نخواهد ماند، نه مال سزار و نه مال هر كس ديگری. آدم‌ها وارد دوران حكم‌فرمايی حقيقت و عدالت خواهند شد كه هرگونه قدرتی در آن بی‌ثمر خواهد بود.» ــ بعد چی گفتی؟ ــ بعد؟ هيچی. در اين موقع بود كه مردم به من هجوم آوردند، دست‌هايم را از پشت بستند و به‌زندانم انداختند.
شاهین
چندبار تابه‌حال به شما گفته‌ام كه اشتباه اصلی شما اين است كه اهميت چشم‌های آدم‌ها را دست‌كم می‌گيريد. اين را بدانيد كه اگر زبان می‌تواند حقيقت را پنهان كند، چشم‌ها نمی‌توانند، هرگز
jef_raj
ديگر هرگز به فكرت نخواهد رسيد مرا از خودت برانی. يك نفر هنگامی كه در خوابی، مراقبت خواهد بود و آن يك‌نفر منم
کاربر mim_ alf
كسی كه فردی را می‌پرستد، بايد در سرنوشت او هم شريك باشد.
کاربر mim_ alf

حجم

۴۹۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

حجم

۴۹۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان