کتاب آدمای خوب
معرفی کتاب آدمای خوب
نمایشنامه آدمای خوب نوشته دیوید لینزی ابر است که یاسین محمدی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این متن مثل هر متن نمایشی و شاید بیش از هر متن نمایشی دیگر، مبتنی بر ریتم است. جملات کوتاه و مقطع و بریدهشدهای که نویسنده از آنها سود گرفته است، همه در خدمت ریتماند. مترجم به ریتم اثر وفادار مانده است. نویسنده نمایشنامه با نقطهگذاری ریتم موردنظرش را به خواننده/ بازیگر منتقل میکند. این اثر با ریتمی تند و جذاب خواننده را تا انتها با خودش همراه میکند. این کتاب روایتی از درون آدمها است که نشان میدهد همه میتوانند خوب باشند.
خواندن کتاب آدمای خوب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم
بخشهایی از کتاب آدمای خوب
مایک: یکیشون یه بطری پرت کرد، ما هم گذاشتیم دنبالشون.
مارگرت: (به کیت) بهجز یکی از بچهها که موقع فرار خورد زمین، و صورتش خورد به صندوق پست. دوستاش همینجور میدوییدن، مایک هم دهنمهنشو سرویس کرد. بیادبیمو ببخش.
مایک: فقط من نبودم.
مارگرت: نه، همه بودن. همهشون...
کیت: زدن نابودش کردن؟
مارگرت: آره. فاجعه بود. صورتش... ترسیده بودم. همهمون ترسیده بودیم، فِک کنم.
مایک: یه بطری پرت کرد.
کیت: وایسا. شیش نفر به یه نفر.
مایک: شیشتا نبود.
مارگرت: فِک کنم بود. حداقل شیش نفر. فِک کنم یکی دو نفرو فراموش کردهم. آگه پدرت نیومده بود که سَواتون کنه، نمیدونم چی پیش میاومد.
کیت: خدا.
مارگرت: (ضربه) میخواستی راجعبه دعواها بشنوی.
کیت: اون یه دعوا نبود.
مارگرت: نه، راست میگی. خیلی هم دعوا نبود.
حجم
۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه