کتاب آسپازیا
معرفی کتاب آسپازیا
کتاب آسپازیا نوشته تیلور کالدول که با ترجمه مجید آراسته توسط انتشارات یکشنبه منتشر شده است روایط نخستین فیلسوف زن یونان است که سقراط درمورد او میگوید تمام زنان یونان به او مدیون هستند.
درباره کتاب آسپازیا
آسپازیا دخترک بینهایت زیبایی است که چون پدرش از تولد او ناراضی است قصد دارد بعد از تولد او را بکشد و مادرش او را به زن مسنی به نام تارجیلیا میسپارد تا بدون خبردار شدن پدرش او را بزرگ کند. تارجیلیا که متوجه هوش عجیب کودک میشود برای تربیت او هرکاری میکند و تمام تلاشش را میکند که او را قوی تربیت کند.
این کتاب عین روایت تاریخ نیست تا حد ممکن سعی کرده است به حاشیه و جنگهای آن دوران یونان نپردازد و اصل زندگی این فیلسوف بزرگ را پی بگیرد.
خواندن کتاب آسپازیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمانهای تاریخی پیشنهاد می کنیم.
بخشهایی از کتاب آسپازیا
مادر با بیقراری گفت: «اما من آرزو دارم او با مرد محترم و مشهوری ازدواج کند.» پیرزن با لبخندی کنایه آمیز زمزمه کرد: «که بعد از مدتی شوهرش او را ترک کرده و زن زیبای جوان تری را برای خود برگزیند؟»
آسیلیا۹ به آرامی گفت: «اما ازدواج برای او امنیت به ارمغان میآورد.»
- «هیچ زنی، هرگز با مردها امنیت نداشته است. همسر قانونی، موقت، یا معشوقه، مهم نیست کدامشان باشد، زنها همیشه مجبورند با هزار ترفند مرد خود را نگه دارند.»
مادر در حالی که موهای کودکش را نوازش میکرد، گفت: «اما قانون از زنان حمایت میکند.»
- «عزیزم. آیا نمیدانید قانون به راحتی در دست مردان شکسته میشود؟»
مادر جوان که ناگهان احساس طراوت کرده بود، خندید. «اما زنان از قانون قدرتمندتر هستند. ما زنها جز سرشت خود، قانون دیگری نمیشناسیم. سرشتی که از هر قانونی بالاتر است.» سپس با دستمال ابریشمی عطرآگینی، اشکهای خود را پاک کرد و بار دیگر به فرزندش خیره شد. «بله. زنان از هر قانونی بالاترند. از طرفی، فطرت زنانه ما بیقانون نیست. راستش را بخواهید ما خود، نوعی قانون هستیم.»
تارجیلیا گفت: «من همیشه گفتهام شما باید فیلسوف میشدید.»
- «افسوس که عاشق شدم. زنی که عاشق شود، دیگر فیلسوف نخواهد شد.»
- «مردها هم همینطور هستند. عشق عقل انسان را نابود میکند. انسان آنقدر در عشق میسوزد تا از پا در بیاید و بار دیگر عاقل شود. اما چه سود! عقل آتش سردی است که میدرخشد اما گرمایی ندارد.»
مادر به آسمان آبی رنگی که در دوردست به خلیجی همرنگ خود میپیوست، خیره شد. چنان به نظر میرسید که آب و آسمان، پرده عظیم مواجی را در مجاورت زمین آویخته باشند. آسیلیا آشفته و پریشان بود.
- «شاید اگر آستوسوس۱۰، اکنون او را اینچنین زیبا و فریبنده میدید،
دلش به رحم میآمد و اجازه میداد در کنار همسرانش و سایر فرزندانمان بماند. هیچ دلم نمیخواهد او یک هیتائیرا۱۱ باشد.»
حجم
۶۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۴۴ صفحه
حجم
۶۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۴۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی کتاب خوب و مفیدی بود . به خصوص برای افرادی مثل من که به تاریخ علاقه مند هستند اما سواد و حوصلشون در حد خوندن منابع دست اول و نوشته ی مورخان بزرگ نیست رمان تاریخی پیشنهاد خوبیه براشون
خوب بود، ولی میتونست خلاصه تر باشه و از خیلی زیاده گویی ها پرهیز بشه، بهتر بود قسمت سقراط و بقراط و فیدیاسش بیشتر میبود تا آسپازیاش 😉