دانلود و خرید کتاب وقتی هرگز از راه می رسد باربارا دیویس ترجمه مائده بشارت
تصویر جلد کتاب وقتی هرگز از راه می رسد

کتاب وقتی هرگز از راه می رسد

انتشارات:انتشارات علمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب وقتی هرگز از راه می رسد

وقتی هرگز از راه می‌رسد، رمانی سرشار از زندگی به قلم باربارا دیویس است. این کتاب در سال ۲۰۱۸در ایالات متحده منتشر شد و با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان همراه شد. مائده بشارت این اثر را به فارسی بازگردانده است.

وقتی هرگز از راه می‌رسد جزو پر فروش‌‌ترین کتاب‌های سایت آمازون قرار گرفت. باید خاطرنشان ساخت حدود ۷۰ درصد از کاربران این سایت، به کتاب مزبور، امتیاز کامل داده‌اند.

خلاصه کتاب وقتی هرگز از راه می‌رسد

باربارا دیویس در کتاب وقتی هرگز از راه می‌رسد داستان زندگی دختری به‌نام کریستی- لین را نقل می‌کند. کریستی که در آستانه شانزده سالگی قرار دارد تصمیم می‌گیرد دردها، حسرت‌ها و ناامیدی‌هایش فراموش کند. حال پس از بیست سال، گذشته‌ای که از آن فراری بوده به سراغش می‌آید. کریستی- لین می‌آموزد در خلال داستان می‌آموزد فراموشی، بهترین راه حل نیست؛ بلکه باید اشتباهات گذشته را بپذیری و فرصتی به خود و دیگران برای جبران کارهایشان بدهی.

خواندن کتاب وقتی هرگز از راه می‌رسد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

با مطالعه کتاب وقتی هرگز از راه می‌رسد با ناکامی‌ها، حسرت‌ها، ترس‌ها و هرگزهایمان روبرو می‌شویم. خواندن این کتاب را به همه علاقمندان به رمان پیشنهاد می‌کنیم؛ چرا که در خلال مطالعه این داستان با تضادهای درونی خود روبرو می‌شویم.

جملاتی از کتاب وقتی هرگز از راه می‌رسد

کریستین وقتی که وارد لابی ایستگاه پلیس کلیر هاربر شد، احساس کرد که زمین زیر پایش لرزید. کاشی‌های سیاه و سفید ناهموار کف اتاق، نور به شدت خیره‌کننده فلورسنت، بوی نامطبوع قهوه سوخته و دود مانده سیگار، با حالتی تهوع‌آور شب دیگری را به خاطر کریستین می‌آورد- مصیبتی دیگر در گذشته‌ای دور. کریستین آن خاطره را از سرش بیرون کرد. با مصیبتی که الان پیش‌رو ته کنار بیا. اگر زندگی چیزی هم به او آموخته بود، آن همین بود.

گروهبان استنلی فاصله گرفت تا با مأمور میز جلویی صحبت کند، سپس با لبخندی نچسب پشت کرد و به صندلی‌های پلاستیکی آبی که در امتداد دیوار اشاره کرد. «اگه دوست دارید می‌تونید بشینید. ما تماس گرفتیم که شخصی شما رو تا پایین همراهی کنه.»

برای مطالعه‌ی جمله‌های بیشتری از کتاب وقتی هرگز از راه می‌رسد، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»

A book lover
۱۴۰۰/۰۵/۰۸

کریستی_لین دختر کوچولوی احساسی که در شانزده سالگی تصمیم میگیره از گذشته ی تاریک و خشنش فرار کنه،از تمام خاطرات ترسناک و کسانی که اون رو بهش یادآور میشن و در نهایت تبدیل به زنی محافظه کارانه میشه که با

- بیشتر
armin baharampour
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

کتابش خیلی جذابه از ویژگی‌های این اثر می‌توان به چندبعدی بودن محتوای آن اشاره کرد. اینکه این رمان تنها بیانگر داستان یک زندگی نیست. «وقتی هرگز از راه می‌رسد» داستانی روانشناختی است، در واقع ابتدا داستانی را به تصویر می‌کشد،

- بیشتر
zohreh
۱۴۰۱/۱۰/۰۷

۹۴. تعجب میکنم چطور این کتاب بی‌نظیر خواننده‌ها و نظرات کمی داره! مقدمه مترجم عالیه می تونید با همون چند صفحه متوجه بشید که این کتاب مناسب شما هست یا نه. ترجمه روان و متناسب با موضوع کتابه. کریستی-لین بعد مرگ ناگهانی همسرش متوجه

- بیشتر
رها
۱۴۰۱/۰۵/۲۶

کتاب سعی داره نشون بده که داشتن والدین بی مسئولیت باعث چه فاجعه هایی در آینده فرزندشان میشه، اما نتوانسته بود ایده رو خوب رو کاغذ پیاده کنه داستان کشش خاصی نداشت و پایانش رو میتونی بعد از خوندن نصفه کتاب

- بیشتر
امیر
۱۴۰۰/۰۶/۱۹

وقتی هرگز از راه می رسد دارای داستانی جذاب هست که از نگاه به گذشته و حل کردن گذشته ای میگه که ممکنه هر لحظه و همیشه همراهمون باشه و شاید به نوعی یک نوع هرگز های که ساختیم و

- بیشتر
Aa
۱۴۰۰/۰۱/۰۳

کتاب خیلی قشنگیه و با وجود اشتباهات تایپی چون داستان قوی داره دوست ندارین یه لحظه کتاب رو زمین بزارین.

az8353779
۱۴۰۳/۰۳/۲۳

خیلی عالی و پر کشش مثل یک سریال پلیسی جذاب

آیدا
۱۴۰۰/۰۲/۰۲

کتاب پر از غلطهای ترجمه و اشکالات تایپی و ویرایشیه. اوایل داستان بعد از مرگ استفن، هنوز پر کشش و جذابه، اما از یه جایی به بعد دیگه خیلی راحت میشه پایان داستان رو حدس زد و به نظرم بعدش

- بیشتر
معصوم
۱۴۰۲/۰۹/۱۷

اگه اهل خوندن کتابهای عاشقانه که با کمی رمز و راز و نگاهی به گذشته آمیخته شده و تاثیر آسیبهای کودکی رو در بزرگسالی افراد بررسی میکنه هستید، این کتاب رو بخونید! از نیمه ی کتاب دیگه کاملا میدونید قراره

- بیشتر
remedios
۱۴۰۲/۰۹/۰۷

جذاب و خواندنی. و البته‌ پر از غلط هکسره

وقتشه که کنترل اتفاق‌هایی که افتاده رو دستم بگیرم به‌جای اینکه توشون غرق بشم
زی زی
«شاید به خاطر نیاز به اون‌ها نبوده. آدم‌ها به همه چیز می‌چسبن، چیزهای احمقانه، حتی وسایل شکسته، به خاطر خاطراتی که همراه اون‌ها است.»
zohreh
می‌دونم که اولش سخته، ولی آسون‌تر میشه. روز به روز شرایط بهتر میشه. تا زمانی که رفیق داشته باشی، میتونی از پس هر چیزی بر بیای.»
hamtaf
کریستین هیچوقت نفهمید که چرا مردم، بخصوص زنان، فکر می‌کنند هر زنی در این سیاره نیاز شدیدی به تولید چیزی شبیه به خود برای نسل‌های آینده دارد. اگر آن‌ها چیزهایی که او می‌دانست را می‌دانستند، چیزهایی که او دیده‌بود را می‌دیدند، متوجه می‌شدند که چیزهای بدتر از بی‌فرزندی هم وجود دارد- مانند داشتن فرزند وقتی که فرد آمادگی لازم برای مراقب از او را ندارد و برای همیشه به او صدمه می‌زند
hamtaf
اون‌ها خیانت می‌کنن چون جای خالی یه چیزی رو توی خودشون احساس می‌کنن، واسه چیزی رو که می‌خوان بدست میارن و مال خودشون می‌کنن، چون نیاز دارن که کل اون جای خالی رو پر کنن.
سمانه انصاف جو
بچه‌ها یه چیزهایی رو می‌فهمن، مثلاً اینکه کی مهربونه و کی نیست، کی صادق هست و کی نیست.
zohreh
چیزهایی که ما از دست دادیم شبیه به هم نیستند، اما دردی که احساس می‌کنیم واقعی است، و من متأسفم که راه‌های ما این چنین ناخوشایند به هم رسید.
zohreh
«می‌دونم که قضاوت نمی‌کردی. فقط اینکه دیگه خسته‌کننده‌شده، می‌فهمی؟ اینکه بخوای همیشه از تصمیماتت دفاع کنی. هیچکس هیچوقت این رو در نظر نمی‌گیره که تو ممکنه دلایل حساب‌شده‌ای داشته باشی، اینکه ممکنه این تصمیم در واقع اون قدرها هم خودخواهانه نبوده باشه. همهٔ ما آدم‌ها اعتقاد نداریم که زندگی‌مون بی‌معناست مگر اینکه بیایم و تولیدمثل کنیم.»
zohreh
برای مدتی ممکنه ترسناک به نظر برسه، و تو می‌فهمی که داری کاری رو فراتر از حد توانت انجام میدی. و بعد یه روز که حواست نیست، میبینی که همه چی داره رو به راه میشه. اون روز، روز خیلی خوبه.
zohreh
برای اینکه یه تعهد پایدار بمونه به دوتا آدم نیازه
zohreh
لحظه‌ای دست نگه داشت تا به وید نگاه کند. «شاید به خاطر نیاز به اون‌ها نبوده. آدم‌ها به همه چیز می‌چسبن، چیزهای احمقانه، حتی وسایل شکسته، به خاطر خاطراتی که همراه اون‌ها است.»
hamtaf
من همه چی رو راجع به مباحث طبیعت دربرابر تربیت می‌دونم، اینکه همیشه به خاطر ژن‌های آدم نیست، گاهی اوقات بحث الگوهایی هست که آدم باهاشون بزرگ میشه
hamtaf
یه جاهایی توی ذهن ما هستن که ما چیزهایی رو که نمی‌خوایم به خاطر بیاریم اون جا زندانی می‌کنیم، مثل یک زیرزمین قدیمی پر از چیزهایی که نمی‌خوایم کسی ـ از جمله خودمون ـ اون‌ها رو ببینه. ما فکرمی‌کنیم همین که خودمون از اون‌ها در امان باشیم دیگه خطری ما رو تهدید نمی‌کنه. و بعد یک روز، به دلایلی که قادر به درکشون نیستیم، یک چیزی ناگهان اون درها رو از جا می‌کنه و تمام اون خرت و پرت‌های ذهنی ما بیرون می‌ریزه.
آیدا
من می‌دونم که هیچکس از بازخورد منفی خوشش نمیاد، اما این قسمتی از کاره.
zohreh
«میگن مردی که بچه‌داره احتمالش کمتره که خیانت کنه چون چیزاهایی بیشتری داره که به خاطرشون احساس گناه کنه.»
zohreh
«قانون اول روزنامه‌نگاری ـ هیچ وقت فکر نکن که بدترین حالت ممکن رو دیدی.»
zohreh
در ده سالگی، آموخت که هیچ آدرسی دائمی نیست، در دوازده سالگی، آموخت که هیچ قولی مصون نیست، و در شانزده سالگی آموخت که چیزی به اسم امنیت وجود ندارد.
zohreh
بله، او می‌دانست که چه می‌خواست. او می‌خواست که به عقب برگدد، همه چیز را پاک کند، داستان زندگی‌اش را بدون تمام آن نقاط تیره دوباره بنویسد، چیزهایی که می‌دانست را نداند، چیزهایی که دیده بود را نبیند، بدون خاطراتش، سرافکندگی‌هایش، پشیمانی‌هایش زندگی کند. با این وجود، شاید این نوعی کفاره بود. اما هیچ‌کدام از این‌ها امکان‌پذیر نبودند.
hamtaf
کریستی- لین بهتر از هر کسی می‌دانست چهره‌ای که هر فرد از خودش به دنیا نشان می‌دهد همیشه چهرهٔ واقعی‌اش نیست. هرکسی داستانی دارد. اما همه نمی‌خواهند که آن را به اشتراک بگذارند.
hamtaf
قانون اول بچه بزرگ کردن: هیچوقت بچه‌ای رو که خوابیده از خواب بیدار نکن.»
Aa

حجم

۳۷۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

حجم

۳۷۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

قیمت:
۸,۵۰۰
تومان