کتاب وقتی که او رفت
معرفی کتاب وقتی که او رفت
وقتی که او رفت یک رمان پلیسی مهیج نوشته لیزا جوئل است که داستان گم شدن دختری به اسم الی را روایت می کند. این اثر رتبه نخست پرفروشهای نیویورکتایمز را هم در سال ۲۰۱۸ به دست آورد، از ریل ریدرز امتیاز پنج را دریافت کرد و در بین نامزدهای نهایی گودریدز ٢٠١٨ نیز قرار گرفت.
خلاصه کتاب وقتی که او رفت
الی و تئو دو همکلاسی هستند. تئو پسری جذاب با چهرهای زیبا است که الی بی نهایت عاشقش میشود. آنها کمکم به هم نزدیک و با هم دوست میوشند و رابطه عاشقانه پیدا میکنند اما یک اشتباه این رابطه عاشقانه ایدهآل را خراب میکند. الی به دنبال بحرانی عاطفی خانه را ترک میکند و پای پلیس به ماجرا باز میشود و این اتفاق سرآغاز ویرانی خانواده است.
وقتی که او رفت رمانی تریلر با آدمهایی است که عشق و نفرت را همزمان به نمایش میگذارند. آدمهایی رازآلود در فضایی آمیخته با غم و حسرت و عشق و تلاش برای دوباره ساختن زندگی.
کتاب وقتی که او رفت برای چه کسانی مناسب است
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای پلیسی و تریلر جذاب است.
درباره لیزا جوئل
لیزا جوئل نویسنده انگلیسی پنجاه ساله پیش از این با رمان خانهای که در آن بزرگ شدیم به مخاطبان فارسیزبان معرفی شده است. مهمانی رالف، سی هیچ و بعد از مهمانی که دنباله داستان مهمانی رالف است، از معروفترین آثار این نویسنده است. مهمانی رالف در سال۱۹۹۹ منتشر و پرفروشترین رمان یک نویسنده اولی در بریتانیا شد. جوئل در سال۲۰۰۸ برای رمان شماره ۳۱ خیابان رویایی که یک کمدی رمانتیک بود، جایزه ملیسا ناتان را برد.
جملاتی از کتاب وقتی که او رفت
«اتاق خواب الی به طرز ماهرانهای توسط دو پلیس که آستینهایشان را بالا زده بودند کاوش شد. الی انگار چیز غیرمعمولی نداشت. برای لورل این امکان وجود نداشت تا بفهمد که چیزی از کشوهایش گم شده است یا نه. ممکن بود که یکی از لباسهایش گم شده باشد، اما الی هم مانند بیشتر دخترهای پانزده ساله لباسهای زیادی داشت، آنقدر زیاد که لورل نمیتوانست فهرستی از آنها داشته باشد. اما در قلک خوکشکلش هنوز چند ده پوندی تا شده که مجبورشان کرده بود بعد از هر تولدش در آن بیندازند، وجود داشت. مسواکش هنوز در دستشویی بود، همینطور خوشبوکنندهاش.»
حجم
۲۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
داستان کتاب درمورد یه دختر نوجوون خوشکل و باهوشه؛ که یه روز که میره کتابخونه دیگه بر نمیگرده خونه. اونم وسط سال تحصیلی که کلی هم برا امتحاناتش زحمت کشیده بوده. خیلی دردناک و غمگین بود. از شدت جنایت و
تصور کنید یک روز از خانه بیرون میرید و تصادف میکنید. بعد با خودتون میگویید اگر کفشهای بنددارم رو میپوشیدم تصادف نمیکردم. اگه سر راه برای خونه نون میخریدم، تصادف نمیکردم. حالا این حسرتها و پشیمونیها رو بیارید در غالب مرگ
همهی ما اخباری دربارهی گم شدن کودکان شنیدهایم،ناراحت شدیم،همذاتپنداری کردهایم،اما خیلی از ما هیچ وقت این حس رو از نزدیک لمس نکرده.من وقتی کتاب "وقتی که او رفت" را خواندم، این حس را بیشتر درک کردم. ده سال از ناپدید شدن
الی مک ، دختر بلوند، زیبا و باهوش و دوست داشتنی مفقود میشه با پیدا شدن جنازه اش بعد از ده سال بالخره مادر اون لورل به آرامش میرسه و آشنا شدنش با فلوید اون رو به زندگی برمیگردونه ...
بسیار کتاب جذاب ایه و البته درد ناک. نویسنده شخصیت پردازی خوبی رو به نمایش گذاشته. پیرنگ داستان هم جذابه. خلاصه واسه خوندش تردید نکنید
داستان پلسی سیاهی که کلی غم به همراه داره به شخصه کاملا توانستم با شخصیت ها ارتباط بگیرم و غم و شادی درونشان را احساس کنم اگر دنبال یک رمان جنایی که روی عشق مادرانه و غم از دست دادن
این کتاب جذاب بود؛ شروع جذابی داشت و داستانش گیرا بود و مکانهایی که دربارهش صحبت میکرد خیلی راحت تو ذهن میومد. اواسطش خیلی غمانگیز بود و دوباره آخرش قشنگ شد. بعد از خوندن این کتاب به این نتیجه رسیدم
رمان خوبی بود و موضوعش جدید بود.یه جاهاییش تلخ و ناراحت کننده میشد و یه جاهاییش چندش آور با این حال پیشنهاد میکنم بخونید. ❌در ضمن کاربر "Aa" قسمت مهمی از کتاب رو اسپویل کرده،اگر هنوز کتاب رو مطالعه رو نکردید،نظرها
کتاب خوبی بود و به شدت غمگین خصوصا پایانش که خیلی غمگین تر بود اما معمای چندانی نداشت و موضوع رو کاملا میشد از اوایل کتاب فهمید ولی باز هم هیجان کافی برای خوندن داشتم
یه دختر ۱۵ ساله بدون هیچ دلیلی گم میشه ! حالا چرا گم میشه، چه اتفاقی براش افتاده که برنگشته! سرنوشتش چی مشه؟ و خانواده و مادر این دختر چه سختی هایی رو تحمل میکنن؟ آدم منفی داستان و دلایلش