دانلود کتاب صوتی زن آقا با صدای زهرا کاردانی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی زن آقا

دانلود و خرید کتاب صوتی زن آقا

انتشارات:نشر سماوا
امتیاز:
۴.۰از ۸۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی زن آقا

کتاب صوتی زن ‌آقا نوشته زهرا کاردانی یزد، سفرنامه نویسنده و همسرش به روستایی در جنوب ایران در ماه رمضانی است. این داستان روایت نویسنده به همراه شوهر ش که هردو طلبه است که با صدای خودش روایت شده است. 

درباره کتاب زن ‌آقا

زهرا کاردانی یزد در سال ۱۳۹۶ همراه با همسرش به یکی از روستاهای جنوب ایران سفر کردند. او در کتاب زن آقا ماجرای این سفر سی روزه را نوشته است. شنوندگان با این کتاب با آداب و رسوم و فرهنگ مردم جنوب آشنا می‌‌شوند. نویسنده از جزئیات زندگی مردم می‌گوید و در خلال داستان خوانندگان را با سبک زندگی یک خانواده از طبقه روحانی آشنا می‌کند. نویسنده می‌گوید پیش از ازدواجش فقط سه شهر از ایران را دیده بوده اما بعد از ازدواج به همراه همسرش راهی سفرهای جذاب و طولانی می‌شود.

کتاب زن ‌آقا روایتی صادقانه و جذاب از سبک زندگی‌ خانواده‌های جامعه‌ روحانیت است. در این کتاب همراه با نویسنده و همسرش همراه می‌شویم که هر دو طلبه و از خانواده‌های روحانی هستند. آن‌ها هر سال در ماه محرم و ماه رمضان، برای تبلیغات مذهبی راهی سفر می‌شوند. نقاط مختلف ایران را می‌بینند و از سفرها، مردم شهرهای مختلف و آداب و رسومشان حرف می‌زنند.

شنیدن کتاب زن ‌آقا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران آثار سفرنامه و علاقه‌مندان به شهرهای جنوبی ایران را به خواندن کتاب زن آقا دعوت می‌کنیم. همراه با این کتاب، با خانواده‌ای روحانی همراه شوید و به روستایی گرم و دوست داشتنی در جنوب ایران سفر کنید.

بخشی از کتاب زن ‌آقا 

عرق از روی پیشانیِ چین‌افتاده‌اش می‌جوشید. پوست سرش از بین موهای تُنُکِ سفید برق می‌زد. چشم‌هایش توی آفتاب ریز شده بودند، اما خنده‌اش وسیع بود و بی‌دریغ. کلید را از جیب شلوارش بیرون آورد. بلند بسم‌الله گفت و از پله‌های جلوی در بالا رفت. درِ کوچک و سبزی بود، زیر سایۀ یک درخت کُنار بزرگ. در را که باز کرد خنکای شیرینی به صورتم خورد.

ـ بفرما، زن‌آقا!

یک دالانِ بلند مثل لولۀ جاروبرقی مرا به سمت خودش می‌کشید. تا وسایل را از توی ماشین بیرون بیاوریم و ببریم داخل، یک دیس غذا برایمان آورد. قرمه‌سبزی با مرغ! قبل از اینکه تشکر کنیم، عذرخواهی کرد و گفت که اینجا معمولاً غذاها را با مرغ می‌پزند و تقریباً هیچ‌وقت گوشت گوسفند و گاو پیدا نمی‌شود.

کولرگازیِ پیر هوف‌هوف‌کنان با گرمای انباشته‌شده در خانه می‌جنگید. از گوشۀ آشپزخانه یک سفرۀ چرب و خاک‌گرفته پیدا کردم و بی اینکه به وسایلمان و جابه‌جا کردنشان فکر کنم، بساط ناهار را پهن کردم. مثل قحطی‌زده‌ها به آن حمله کردیم. نه کیفیت سبزی و زیاد و کم بودن شنبلیله‌اش را فهمیدیم، نه به ترکیب مرغ و سبزیِ قرمه‌سبزی فکر کردیم. خوشمزه‌ترین قرمه‌سبزی‌ای بود که تا آن روز خورده بودم. تا آخرین دانه برنج را خوردیم و ته کاسۀ خورشت را انگشت کشیدیم.

ظرف‌ها را که توی سینک گذاشتم، نگاهی به پتوهای کنار اتاق انداختم. دو سه تا پتوی سربازیِ ملحفه‌کشیده بود و چهار پنج بالشت قطور. پتوها را دولا و پهن کردم. باید تا قبل از اذان مغرب استراحت می‌کردیم.

چشم‌هایمان گرمِ خواب شده بود که یک نفر از بلندگوی مسجد گفت: «اهالی محترم، همساده‌های عزیز، نماز جماعت امشب به امامت سیدِ علوی در مسجد اردشیر برگزار می‌شود.»

 تلفن سید زنگ خورد. بلند شد، وضو گرفت، و لباس پوشید. افتاده بودم توی رختخواب و دخترم را گذاشته بودم روی پایم تا گیج شود و بخوابد. نای اینکه بلند بشوم و بپرسم کجا می‌رود را نداشتم. فقط نگاهش کردم.

ـ جلوی خونۀ همسایه رو که دیدی شلوغ بود! یه ساعت دیگه می‌خوان دفنش کنن. باید برم گلزار، براش نماز میت بخونم. 

س. ی. یعقوبی
۱۳۹۹/۱۲/۲۴

متن روان با توصیفات و تشبیهات مناسب... یک کتاب خوب برای غیر طلبه ها برای چشیدن و تجربه کوچکی از سختی های تبلیغ و برای طلبه ها برای کسب تجربه هایی ناب و جذاب از زاویه دید زنانه به تبلیغ...

بهار
۱۳۹۹/۱۲/۱۶

جالب و روان بود. فرقی نمی کنه مذهبی باشید یا نه. داستان خسته کننده نیست.

نگار
۱۴۰۰/۰۲/۱۵

خیلی دوست داشتم همزاد پنداری کردم با نویسنده وحال وهوای خوبی از روستا توصیف کرده بود و از همه زیباتر وصف بچه ها و دل پاکشون بود.

کاربر ۱۴۸۲۸۷۷
۱۴۰۰/۰۹/۱۷

شنیدن این داستان با صدای خوده نویسنده تجربه جدیدو خوبی بود..عاشق این زندگی های طلبگی هستم .واقعا سید دوست داشتنی بوده طلبه این ماجرا .و زن اقا چقد خوب وپایه بوده .واقعا اگر اینقد صبور بوده و اهل غر زدن

- بیشتر
مصطفی
۱۴۰۰/۰۱/۱۲

خیلی خوب و خواندنی بود این کتاب.

Heartache
۱۴۰۰/۰۹/۲۶

خیلی قشنگ بود پیشنهاد میکنم بخونین. در مورد یک خانواده طلبه که برای تبلیغ به یک روستای جنوبی میرن هست

ketabkhan:)
۱۴۰۱/۰۳/۰۲

خیلی عالی بود:) روز های قشنگی رو با این کتاب سپری کردم:) ممنون از خانم نویسنده با قلم دلنشینشون :)

narenj
۱۴۰۰/۰۹/۲۹

ساده وشیرین،لذت بردم.

مه یاس
۱۴۰۱/۰۱/۱۶

کتابی با نثر روان با موضوعی قابل تامل از دیدگاه یک خانم طلبه نوشته شده که به نظرم جذاب ترش کرده یک سفرنامه جالب که من دوستش داشتم اینکه چقدر هنوز خرافه در میان برخی از اقشار جامعه وجود داره

- بیشتر
Saeed Mardany
۱۴۰۱/۰۷/۰۱

جذابیتش زیاد نبود، بنظرم یکی‌ از دلایلش (دقیقاً همون نکته ایست که خود خانم کاردانی بهش اشاره می کنه و آن هم عدم ذکر نام شهر) چرا که یکی از اصول خاطره گویی همین ذکر نام و مشخصات است تا

- بیشتر

زمان

۳ ساعت و ۲۹ دقیقه

حجم

۱۹۲٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۳ ساعت و ۲۹ دقیقه

حجم

۱۹۲٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۳۰%
تومان