دانلود و خرید کتاب جزیره مرجانی ار .ام بلنتاین ترجمه آرمین هدایتی
تصویر جلد کتاب جزیره مرجانی

کتاب جزیره مرجانی

معرفی کتاب جزیره مرجانی

«جزیره مرجانی» نوشته آر. ام. بلنتاین از داستان‌های مجموعه «رمان‌های بزرگ جهان» نشر پارسه است. رابرت مایکل بالنتاین در سال ۱۸۲۵ میلادی در شهر ادینبورگ اسکاتلند به دنیا آمد. او برادرزادهٔ جیمز بالنتاین ناشر آثار والتر اسکات بود. از ۱۸۴۱ تا ۱۸۴۸ به عنوان منشی در کانادا سر کار می‌کرد. از ۱۸۴۸ به مدت هفت سال با تامس کانستِبِل ناشر ادینبورگی همکاری کرد. در ۱۸۵۵ اولین کتاب از مجموعهٔ کتاب‌های ماجرایی‌اش را با نام «تاجران جوان خز» منتشر کرد. «جزیرهٔ مرجانی» بلنتاین در سال ۱۸۵۷ به چاپ رسید. او در سال ۱۸۹۴ در شهر رُم ایتالیا درگذشت. ماجرای «جزیره مرجانی» از جایی شروع می‌شود که کشتی توفان‌زده با امواجی سهمگین روبرو می‌شود و درهم می‌شکند. کسانی که جان سالم به‌درمی‌برند به جزیره‌ای ناشناخته می‌رسند و به زودی تجربه زندگی در این مکان، رویارویی با بومی‌ها و دزدان دریایی حوادث تازه‌ای را برای بازماندگان رقم می‌زند: «سه روز و سه شب بود که کشتی ما گرفتار توفان بود و دیگر پایان کار نزدیک بود؛ مرگ چهرهٔ کریه‌اش را نشان‌مان می‌دادـ بی‌برو برگرد. کشتی در حال خُرد شدن بود. اولین ضربه‌های توفان دو تا از دکل‌های ما را با خودش برده بود: موج‌های بلند وحشتناکی که در پهنهٔ اقیانوس آرام پیش می‌رفتند، سکان کشتی را تکه‌تکه کرده بودند و باد ما را هر کجا که می‌خواست می‌برد. همه‌چیز از روی عرشه شسته و برده شده بود، غیر از یک قایق کوچک. از مسیرمان به‌کلی دور شده بودیم. می‌دانستم که ممکن است در میان تپه‌های مرجانی خطرناک گیر بیفتیم ـ و من، رالف روور ، پانزده ساله، که دیوانهٔ دریا بودم، داشتم از ترس می‌مردم. در سحرگاه روز سوم، دیده‌بان کشتی فریاد زد: «خشکی! خشکی!»
"Shfar"
۱۳۹۸/۰۵/۰۴

خب کتاب جالبی بود و موضوعه جالبی هم داشت.. هنگام طوفان، سه تا پسر که از کارکنان یه کشتی بودن از غرق شدن نجات پیدا می کنن! خب در واقع اونا تو جزیره گیر می کنن...با آدم خوارها و دزدای دریایی

- بیشتر
رضا
۱۳۹۹/۰۷/۱۱

عالی .یه روزه تمامش کردم🏅🏅🏅🏅🏅

mojtaba rabiei
۱۳۹۸/۰۵/۲۹

داستان جالبی بود.‌ جذاب بود و پر از اتفاقات مهیج.

و دیگر پایان کار نزدیک بود؛ مرگ چهرهٔ کریه‌اش را نشان‌مان می‌دادـ بی‌برو برگرد.
"Shfar"
پرچم سیاه بود و روی آن یک جمجمه و دو استخوان متقاطع دیده می‌شد.
"Shfar"
و دیگر پایان کار نزدیک بود؛ مرگ چهرهٔ کریه‌اش را نشان‌مان می‌داد
"Shfar"
وقتی چشم‌مان به تاریکی کلبه عادت کرد، متوجه چهارپایه‌ای چوبی شدم که کنار میزی چوبی بود و روی آن قابلمه‌ای آهنی دیده می‌شد. ناگهان قلبم از جا کنده شد. داشتم سکته می‌کردم. در گوشه‌ای از اتاق یک تخت کوتاه بود و روی آن اسکلت یک انسان!
"Shfar"

حجم

۲۷٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۸ صفحه

حجم

۲۷٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۳۸ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۲۴,۶۰۰
۷۰%
تومان