دانلود و خرید کتاب دختری در قطار پائولا هاوکینز ترجمه محبوبه موسوی

معرفی کتاب دختری در قطار

کتاب دختری در قطار نوشته پائولا هاوکینز است و با ترجمه محبوبه موسوی در انتشارات میلکان منتشر شده است. این کتاب که اولین بار در سال ۲۰۱۵ منتشر شد رکورد فروش کتاب‌های هری‌ پاتر را شکست. 

درباره کتاب دختری در قطار

دختری در قطار مهمترین رمان پائولا هاوکینز، نویسنده بریتانیایی است. دختری در قطار پرفروش‎ترین رمان سال ۲۰۱۵ است که تنها چند ماه پس از انتشار، رکورد فروش افسانه‌‎ای «هری پاتر» را شکست.

دختری در قطار نه‌تنها یک رمان پلیسی بلکه تریلری روان‌شناسانه است. ماجرای همیشگیِ عشق و شکست، این‌بار با همراهیِ افکاری سرگردان، به داستانی معمایی منجر شده است. دختری در قطار با روایتی مدرن، سراغ موضوعی کلاسیک می‌رود تا این‌بار، وحشت و خون را از میان درد و رنج زنانه بیرون بکشد.

ریچل که زنی دائم‌الخمر است برای خودش ارزشی قائل نیست؛ از نظر او زنان فقط از دو وجه قابل‌توجه‌اند: وضعیت ظاهری‌ و نقش مادری‌شان. پس با این حساب، او که ظاهری معمولی دارد و نازاست، نمی‌تواند مورد‌ توجه مردی واقع شود. موهبتی که احتمالاً از نظر او، زن‌های دیگر قصه ـ آنا و مگان ـ از آن بهره‌مندند.

ریچل بیش از آن‌که در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدم‌های خیالی‌ای که فقط خودش آن‌ها را می‌بیند سیر می‌کند؛ آن‌قدر که درگیر حوادث بین‌شان می‌شود. حوادثی که هیچ‌وقت رخ نداده‌اند. اما چه اتفاقی می‌افتد که زندگیِ زن‌های این داستان، در هم تنیده می‌شود؟ پائولا هاوکینز برای بیان این داستان کار مهمی کرده؛ او دقیق و موشکافانه به اطرافش وآدم‌ها ـ آدم‌‌های معمولی ـ چشم دوخته است. داستان او روایتی مدرن و چند‌صدایی از ماجرای سه زن است که هر کس از زاویه‌ دید خودش آن‌ را برایمان تعریف می‌کند.

خواندن کتاب دختری در قطار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان‌های پلیسی پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره پائولا هاوکینز

پائولا هاوکینز در سال ۱۹۷۲ متولد شد، پائولا در سن هفده سالگی به لندن رفت، او فارغ‌التحصیل رشته‌های فلسفه و علوم سیاسی از دانشگاه آکسفورد ا‌ست. پائولا هاوکینز نویسنده‌ی بریتانیایی متولد شهر هراره در زامبیا است. پدرش استاد اقتصاد و روزنامه‌نگار مالی بود. او سال‌ها به روزنامه‌نگاری مشغول بوده است، و همین مسئله باعث شده او نگاهی تیزبین و حساس داشته باشد که در متن کتاب دختری در قطار به خوبی مشخص است. هیچ‌کدام از آثار دیگر او نتوانسته موفقیت خیره‌کننده‌ی دختری در قطار را به دست آورد.

پائولا هاوکینز کتابی به نام «الهه‌ی پول» را منتشر کرد، که شامل توصیه‌هایی برای ثروتمند شدن زنان است. بعد از آن کتاب «امی سیلور» را منتشر کرد که موفقیت ادبی و مالی نداشت. اینجا بود که پائولا هاوکینز تصمیم گرفت کتابی عمیق و تاثیرگذار بنویسد. نوشتن دختری در قطار شش ماه طول کشید.

او مجبور شد برای کامل کردن کتاب، از پدرش کمک مالی بگیرد. پائولا هاوکینز با توجه به دانش آکادمیک و حرفه‌ی روزنامه‌نگاری، به‌خوبی از مسائلی مانند خشونت خانگی علیه زنان و استفاده از الکل و مواد مخدر شناخت دارد. او با زیرکی و خوش‌فکری توانسته چنین مسائلی را با آمیزه‌ای از عواطف و احساسات عمیق انسانی همراه کند. هماهنگی این موضوعات و یکدستی نوشته‌های پائولا هاوکینز نشان‌دهنده‌ی نبوغ و توانایی این نویسنده در نوشتن پیچیده‌ترین و جذاب‌ترین داستان‌هاست.

کتاب دختری در قطار پرفروشترین کتاب سال ۲۰۱۵، سه‌گانه کاملی با موضوعاتی مانند خشونت خانگی، و استعمال الکل و مواد مخدر بود. پائولا هاوکینز در حال حاضر در جنوب لندن زندگی می‌کند.

بخشی از کتاب دختری در قطار

یه کُپه لباس یه طرف خط ‌آهن بود. یه لباس آبی‌روشن ـ شاید یه پیراهن ـ قاطیِ یه‌سری چیزای کثیف دیده می‌شد. شاید آت‌و‌آشغالای رو ساحل ـ مثل تیکه‌های چوب‌پنبه ـ لابه‌لاش گیر کرده بود؛ باید مهندسایی که رو این بخش از خط آهن کار می‌کرده‌ن، جا گذاشته باشن‌ش. از اینا این‌جا زیاد پیدا می‌شه، شایدم چیز دیگه‌ای باشه. مادرم برا همین بهم می‌گفت "بیش‌فعال"؛ بس که از این‌جور فکرا می‌کنم، تام‎ام همین‌طور. همین‌ام دیگه. بی‌خیالِ نگاه‌کردن به این آت‌و‌آشغالا می‌شم؛ یه تی‌شرت کثیف و یه جفت کفش بی‌صاحب و همه‌ی چیزایی که فکرمو می‌کشونه سمت یه کفش دیگه و پایی که فیتِ اون کفشا بود.

صداهای گوش‌خراشِ تِلِق‌تِلِق و خراشیدن آهن رو آهن ریل و قطار، کُپه‌ی کوچیک لباسا رو از دید پنهان کرد و ما غِل خوردیم سمت لندن، با حرکتی موزون و آهسته. یکی پشت سرم نشسته و با ناامیدی‌ آه می‌کشه، ساعت هشت‌و‌چهار دقیقه‌س. سرعت کُند قطارِ آشبوری به یوستُن۲، می‌تونه یه آزمایش باشه برا تحمل سفر با بلیط ارزون‌قیمت. طول سفر، پنجاه‌و‌چهار‌دقیقه پیش‌بینی ‌شده، اما به‌ندرت درست از آب درمی‌آد؛ چون این بخش خط ‌آهن، قدیمی و فرسوده‌س که با مشکلات زیادی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنه و هنوزم کارای فنی‌ش تموم نشده.

قطار سینه‌خیز جلو می‌ره و عبورش، آب‌انبارهای فرسوده، پل‌ها و آلونک‌ها و خونه‌های ویکتوریاییِ کوتاه و قدیمی رو به لرزه درمی‌آره. همه‌ی اینا مستقیم به خط آهن ختم می‌شن.

از پنجره سرک می‌کشم و به خونه‌های قدیمی‌یی که برام مث نمایی از یه فیلم می‌مونه نگاه می‌کنم. من اونا رو می‌بینم، ولی دیگران نه! احتمالاً صاحباشون‎ام اونا رو از این زاویه نمی‌بینن. یه چیزی از این منظره ـ منظره‌ی آدمای غریبه توی خونه‌هاشون ـ تسلی‌بخشه. تلفنِ یکی زنگ می‌خوره... نوای زنگ، ریتم شادِ نامتعارفی داره که آخرش با قطعه‌ی تأکید‌کننده‌ای تموم می‌شه. عجله‌ای برا جواب‌دادن نداره. صدا یه‌ریز دورم می‌چرخه. می‌تونم آدمایی رو که تو این نوبتِ کاریِ قطار، رو صندلی‌هاشون نشسته‎ن، احساس کنم، خش‌خشِ روزنامه‌ها و تیلیکِ کامپیوتراشونو. قطار به یه طرف کج می‌شه و دور زاویه‌‌ی انحرافش تاب می‌خوره، تاب می‌خوره و آهسته‌آهسته به نشانِ قرمزِ ایستگاه نزدیک می‌شه. سعی می‌کنم بالا رو نگاه نکنم، سعی می‌کنم روزنامه‌ای رو که ولش کرده بودم بخونم، همونی که تو راه، از ایستگاه دستم گرفته‌م، اما لغات جلو چشام تار می‌شن، هیچ‌چی جذبم نمی‌کنه. هنوز می‌تونم تو ذهنم، کپه‌ی کوچیک لباسای ولو‌شده کنار خط آهن رو ببینم.

معرفی نویسنده
پائولا هاوکینز

پائولا هاوکینز در ۲۶ آگوست ۱۹۷۲ در سالزبری، رودزیا زیمبابوه به دنیا آمد و بزرگ شد. جایی که پدرش استاد اقتصاد و روزنامه‌نگار بود. در هفده‌سالگی به همراه خانواده به لندن نقل مکان کرد. او در دانشگاه آکسفورد اقتصاد، فلسفه و سیاست خواند و کار خود را در اواسط دهه ۱۹۹۰ به عنوان یک روزنامه‌نگار مالی برای تایمز لندن آغاز کرد. او تا سال ۲۰۰۴ با روزنامه‌ی تایمز بود، سپس تا سال ۲۰۰۹ به عنوان روزنامه‌نگار آزاد کار کرد.

bluemoon
۱۳۹۸/۰۶/۰۷

خانم موسوی عزیز شما و امثال شما با ترجمه ی محاوره ای کتابها به نابودی زبان فارسی کمک شایانی میکنید.

به دنبال آلاسکا
۱۴۰۱/۰۶/۲۲

زیاد مطمئن نیستم که بخوام به کسی پیشنهادش کنم … روابط کتاب عین سریالای ماهواره ای بود… همه باهم رابطه داشتن و… اینم بگم نویسنده واقعاا آدمو زجر کش میکنه تا قاتل رو نشون بده یه نکته دیگه اینکه شخصیت اصلی داستان (ریچل) بینهایت اضافه گویی

- بیشتر
ساکت
۱۳۹۵/۱۱/۰۶

داستان معمایی جالبی بود. اما نکته مهمی که این داستان داشت و شاید کمتر بهش توجه بشه اینه که بی بند و باری و عدم پایبندی به اصول و قواعد اخلاقی چقدر میتونه خانمان سوز باشه و غرب به

- بیشتر
معصوم
۱۳۹۸/۱۱/۰۵

اوایل کتاب کمی کند پیش میره و خسته کننده به نظر میاد اما کم کم حالت معمایی داستان خودشو نشون میده و کشش ایجاد میکنه ، داستان زنی که هر روز با قطار شهری جابجا میشه و از پنجره های

- بیشتر
k.t
۱۳۹۷/۰۲/۳۱

کتابی خوب با پایان فوق العاده

khz madadi
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

من زیاد خوشم نیامد داستان های بهتری در این ژانر وجود دارد نمیدانم چرا انقدر پر طرفدار شد؟؟!!

farez
۱۴۰۰/۰۳/۲۱

کتاب از نظر شخصیت پردازی گاهی قوی و گاهی ضعیف بود. اما نکته ی جالب این کتاب نگاه بی طرفانه اش نسبت به کاراکترهاست. در نهایت میدیدی که یک مجموعه یک واقعه رو رقم میزنند.نه صرفا یک شخص... اینکه تو

- بیشتر
Ali Khayyam
۱۳۹۷/۰۳/۳۱

افتضاح ترین کتابی که خوندم اگه رمان جنایی میخواهید مجموعه شرلوک نشر هرمس رو بخونید این کتاب همه اش درباره اعتیاد به الکل و رابطه جنسی و اصلا توصیه نمی کنم کسی بخونه

YasmineGh
۱۳۹۸/۰۱/۰۷

یک کتاب ماجراجویانه زیبا به نظرم حتما کسایی که اعتیاد دارن چه به الکل چه به مواد مخدر باید این کتابو بخونن تا بدونن اعتیاد چقدر میتونه زندگیشونو از این رو به اون رو کنه و چقدر دشمنانتون میتونن سوءاستفاده کنن

- بیشتر
Kamand Shojaei
۱۳۹۷/۰۴/۱۳

عالی...هنوزم از ذهن من بیرون نمیره ...اولش کش اومد اما به نظرم خیلی مخاطب رو اخرای کتاب به پیدا شدن معما جذب میکرد عاشقانه جنایی بود و البته معمایی من خیلی دوستش داشتم احساسات رو قشنگ بیان می‌کرد فیلم هم

- بیشتر
خوب می‌دونم که شغلی مهم‌تر از بزرگ‌کردن بچه وجود نداره، اما مسئله اینه که ازش قدردانی نمی‌شه.
Travis
خیلی از دعواها، ارزش جنگیدن ندارن
javid
باید از این‌که جاهای دیگه دنبال خوشبختی بگردم، دست بردارم.
seza68
وقتی کسی رو نداری که روزتو باهاش سر کنی، احساس بدی بهت دست می‌ده.
seza68
حفره‌های زندگی ابدی‌ان، باید اونا رو دور خودت باز کنی، مثل ریشه‌های درخت که دورتادورش به هم چسبیده‌ن
آبـــــان🍊
آفتاب تابان، آسمون بی‌ابر. هیچ‌کس کاری نمی‌کنه. کاری برا انجام نیست. زندگی این‌جوریاس؛ این‌طوری من تو لحظه زندگی می‌کنم. تابستونا که روزا خیلی بلنده اوضاع سخت‌تر می‌شه؛ چون تاریکیِ شب کوتاهه.
찬열
هیچ‌وقت نفهمید شاید آدمی وجود داشته باشه که برا چیزی که نداره و هرگزم نخواهد داشت، ماتم بگیره.
seza68
من اشتباهات و شکست‌هاش رو می‌بخشیدم، چون خودم به‌اندازه‌ی کافی خطاکار بوده‌م.
Travis
تمام زندگیِ تام بر دروغ، کژ‌اندیشی و فریب‌کاری بنا شده بود. اون حقایق نصفه‌نیمه (نصف، حقیقت و نصف، دروغ) می‌ساخت تا اونو بهتر و قوی‌تر و جذاب‌تر از چیزی که بود، جلوه بده.
Travis
یه وقتی من اراده‌ی قوی‌یی داشتم؛ وقتی که می‌تونستم قبل از صبحونه ده کیلومتر بدوم و هفته‌ها رو با هزار‌و‌سیصد کالری در روز سر کنم. این یکی از چیزایی بود که تام رو عاشقِ من کرد. اون می‌گفت: «کله‌شقِ من، قویِ من.» یادمه وقتی همه‌چی به‌هم ریخته بود، با‌هم یه بحثی داشتیم، اون با من بد‌اخلاق شده بود. ازم پرسید: «ریچل چی‌کار کردی با خودت؟ از کِی تا حالا تو این‌همه ضعیف بودی؟» من نمی‌دونستم. نمی‌دونستم کجا تحلیل رفته‌م، یادم نمی‌اومد. فکر ‌کنم در طول زمان تکه‌تکه از بین رفتم، ذره‌به‌ذره، با زندگی، با زندگی‌کردن.
Irandokht

حجم

۳۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳۲۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۷۰%
تومان