دانلود و خرید کتاب هیچ وقت لیلا قاسمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب هیچ وقت اثر لیلا قاسمی

کتاب هیچ وقت

نویسنده:لیلا قاسمی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هیچ وقت

«هیچ وقت» اولین رمان نویسنده جوان معاصر لیلا قاسمی با موضوع جنگ و آثار آن در زندگی آدم‌ها است. آدم‌هایی که کودکی‌شان را در دوران سراسر اضطراب و وحشت جنگ گذرانده‌اند، پس از سال‌ها هنوز هم درگیر تاثیرات روحی و روانی آن‌اند. بیتا و مهشید پس از بیست سال با هم ملاقات می‌کنند. مهشید در سال‌های جنگ مدیر مدرسه و همسایه بیتا بوده است. این ملاقات برای بیتا ملاقاتی غریب است. خانم مدیر او را می‌بوسد و درآغوش می‌گیرد. آنها رفته‌رفته باهم بیشتر انس می‌گیرند و یکدیگر را به خاطرات آن‌سال‌ها می‌برند. به سال‌هایی که مهشید مدیر بود و بیتا دختربچه شیطانی که مدام تنبیه و مواخذه می‌شد. به سال‌هایی که امید، پسر مهشید دوست و همبازی بیتا بود و پشت بام، محل شیطنت‌های مخفیانه. این رفت و برگشت‌ها به گذشته و مرور خاطرات شبیه کابوس‌های سربازان رسته از جنگ است و زمان حال این داستان شبیه یک اتاق روان‌کاوی است. هزارتوی روان‌ها کاوش می‌شوند، زمان ازدست‌رفته جست‌و‌جو می‌شود، بی‌آن‌که لزوماً نتیجه‌ای داشته باشد: «فرق نمی‌کرد که مامان مُرده باشد یا بابا یا امید. باز هم فرق نمی‌کرد که مامان پیدایم کند یا مندلی یا امید. مهم این بود که من مرگ‌شان را تمرین کرده بودم و وقتی بالاخره اتفاق می‌افتاد، مثل خواهر بهزاد که یکهو فهمید داداشش با موتور تصادف کرده یا مامان افشین که یکهو گفتند بچه‌اش شهید شده، دیوانه نمی‌شدم. تمرین مُردن و گریه‌ها همیشه سر جایش بود، حتا وقتی فهمیدم که کفن لباسِ سفیدِ توردار نیست یا خاک را روی خودِ مُردهٔ بیچاره نمی‌ریزند. باید سال‌ها می‌گذشت تا یاد بگیرم که مُردن‌ِ دیگران، تنها راه از دست دادن آن‌ها نیست. که می‌شود انسان‌ها را از دست داد بدون این‌که بمیرند. که اتفاقاً مُردن، آسان‌ترین و پذیرفتنی‌ترین نوعِ از دست دادن است.» قاسمی در همه‌جای این کتاب یک پیام را به شکل‌های مختلف تکرار می‌کند: «جنگ تمام نشده است.» جنگ هنوز در پس‌زمینه زندگی‌ها وجود دارد. در صندلی‌های چرخ دار، در پرچم‌های کف حیاط مدرسه‌ها و در نفرین‌هایی که هنوز مادران این سرزمین به مسببان آن می‌کنند.

نظرات کاربران

geneva
۱۴۰۰/۱۰/۱۲

خود موضوع قابل قبول بود اما نثرش رو اصلا دوست نداشتم و متاسفانه شخصیت ها برای من خیلی ملموس نبودند

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۶)
می‌گوید آدم‌ها باید بدانند که روی خود صندلی بنشینند نه روی دسته‌اش. کسی که روی دستهٔ صندلی می‌نشیند زمین می‌خورد. از من می‌پرسد اگر کسی زمین بخورد تقصیر صندلی است؟
n re
فکر کرده بودم این‌جا برای خودم کسی می‌شوم. خیلی مانده بود باور کنم که کسی شدن ربطی به جایی ندارد. ربطی به سواد هم ندارد. کسی بودن چیزی نیست که بشود یاد گرفت.
n re
انصاف نبود. که یک نفر، یک آدم مهم نباشد و هچ‌چیز عوض نشود. باید چیزی عوض می‌شد. باید چیزی با قبل فرق می‌کرد و لحظه‌به‌لحظه یادت می‌آورد که امید دیگر نیست. اصلاً دنیا قانون احمقانه‌ای دارد. وقتی کسی نیست، وقتی کسی می‌رود و قرار نیست دیگر برگردد، دنیا باید تمام چیزهای مربوط به آن آدم را نیست کند. نمی‌شود کسی برود، بمیرد و بقیه ببینند که آب از آب تکان نخورده، انگار که بودن و نبودنش اصلاً اهمیت نداشته.
n re
دیکتاتورها هیچ‌وقت نمی‌فهمند بقیه چه کارهایی را دور از چشم‌شان انجام می‌دهند و همین که نمی‌فهمند، کلی دل آدم را خنک می‌کند.
n re
درماندگی بیشتر آدم را تکان می‌دهد تا مرگ. برایم فرق نمی‌کند آدم درماندهٔ روبه‌رویم کی هست و رابطه‌اش با من چیست. آدم‌های سقوط‌کرده یک‌جوری هستند. یک‌سره ذهنت می‌پرد بین حالای‌شان و آن چیزی که بودند.
n re
وضعیت قرمز یک وضعیت ویژه بود. نباید کسی بلند حرف می‌زد یا می‌خندید یا شوخی می‌کرد. یعنی اصلاً شوخی‌بردار نبود. مثل این می‌ماند که کسی توی امام‌زاده‌ای جایی، داد بزند یا بلند بخندد یا شوخی کند. بمباران یک‌جور معنویت عجیب‌وغریب را به خانهٔ آدم‌ها می‌بُرد. زیرزمین‌ها تبدیل می‌شد به محراب‌هایی که حتا بعدها، حتا سال‌ها بعد برای صاحب‌هاشان معنایی بیشتر از انباری یا سردابه داشت.
n re
خانه‌اش هم همان نیست. کوچک‌تر شده و روشن‌تر. شاید هم من بزرگ‌تر شده‌ام
n re
می‌پرسد این‌جاها خیلی عوض شده؟ یعنی امید بیاید، احساس غریبگی می‌کند؟ چه بگویم. احساس غریبگی ربطی به جا و مکان ندارد. آدم می‌تواند توی خانهٔ آباواجدادی‌اش هم یکهو احساس کند غریبه است.
n re
همه‌مان بیست و یک سال پیش از این‌جا رفته‌ایم. من چه حقی دارم آدم‌ها را این‌همه سال عقب ببرم؟ گوشی را برمی‌گردانم توی کیفم و فکر می‌کنم توی این بیست سال چند نفر دیگر از این مدرسه بیرون آمده‌اند و پخش شده‌اند توی دنیا. یک‌عالمه آدم مختلف که گذشتهٔ مشترکی داشته‌اند و سال‌هایی که این‌جا بودند قطعاً خصوصیات مشترکی را درشان ساخته. فکر می‌کنم به یک‌عالم آدم متفاوت که حتا همدیگر را نمی‌شناسند ولی همه‌شان عقده‌هایی دارند شبیه هم که از جایی برش داشته‌اند به نام مدرسه.
n re
کیف‌هامان را می‌گشتند. بدم می‌آمد. مخصوصاً از بچه‌ها که احساس خودخربینی به‌شان دست می‌داد و ممکن بود به جامدادی صورتی‌ات هم گیر بدهند. آینه که جای خود داشت. صاحب آینه حتا کارش به تعهد هم می‌رسید.
n re

حجم

۱۱۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۱۱۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
۱۴,۵۰۰
۵۰%
تومان