دانلود و خرید کتاب نام من سرخ اورهان پاموک ترجمه عین‌له غریب

معرفی کتاب نام من سرخ

کتاب نام من سرخ نوشتهٔ اورهان پاموک است و عین‌له غریب آن را به فارسی برگردانده است. نشر چشمه کتاب محبوب و جذاب نام من سرخ را راهی کتاب‌فروشی‌ها کرده است.

درباره کتاب نام من سرخ

رمان، با یک قتل آغاز می‌شود: «و حالا دیگه من یه مُرده‌ام؛ یه جسد، تهِ یه چاه. از آخرین نفسی که کشیدم و قلبم وایستاد، خیلی گذشته؛ ولی هنوز هم هیچ‌کسی از ماجرا خبر نداره؛ البته غیر از اون قاتل پست‌فطرت.» رمان، راوی‌های مختلفی دارد. پنجاه‌و‌نه فصل دارد که گاهی از زبان یک جسد، گاهی از زبان قاتل و بعضی از اوقات هم از زبان غیرانسان‌ها مثلاً سکه و خون و سگ روایت می‌شود. لحنِ روایت‌ها بسیاری مواقع طنز است؛ اما این طنز در خود داستان‌ها و روایت‌ها و شخصیت‌ها نیست؛ شخصیت‌های داستان با خواننده‌ها شوخی می‌کنند که یکی از ویژگی‌های نثر این کتاب است.

داستانِ نام من سرخ، از آن‌جایی آغاز می‌شود که پادشاه عثمانی به هنرمندان کشورش دستور می‌دهد که گرد هم بیایند و فتوحات و افتخاراتش را در قالب یک کتاب به تصویر درآورند. کار این هنرمندان دشوار است؛ چراکه پادشاه گفته است تصویرگری‌هایشان به سبک نقاشان ونیزی باشد؛ این درحالی است که بسیاری از اهالی مذهبی ترکیه (نقاشان و غیرنقاشان)، هنرِ به سبک ونیزی را به‌دلیل جزئیات بسیار آن کفرآمیز می‌دانند. آشوب و ترس در روند داستان، از زمانی آغاز می‌شود که یکی از نقاشان ناپدید می‌شود و تنها سرنخی که با آن بتوان داستان ناپدیدشدن نقاش را پیگیری کرد، همان نقاشی‌های نیمه‌کارهٔ اوست.

اورهان پاموک، نویسندهٔ ترکیه‌ای این کتاب و صاحب نوبل ادبیات سال ۲۰۰۶ است. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را با گرایش نقاشی در کالج آمریکایی گذراند. در سن بیست‌ودوسالگی در رشته‌ٔ معماری دانشگاه پلی‌تکنیک استانبول ثبت‌نام کرد؛ اما بعد از سه سال، آن رها کرد و در همان دانشگاه به رشته‌ٔ روزنامه‌نگاری رو آورد و با مدرک کارشناسی فارغ‌التحصیل شد. نام من سرخ، نام هفتمین رمان اوست که علاوه‌بر تعداد بی‌شماری جوایز ملی، جوایزی هم در فرانسه و ایتالیا و ایرلند به خود اختصاص داده است. 

پاموک در این کتاب، از نقاشی‌های مینیاتوری و ایرانی استفاده کرده که جذابیت آن را دوچندان کرده است؛ چنان که در متن کتاب در این‌باره می‌گوید: «هر نقشی یه قصه‌ای داره. سال‌هاست که نقاشا کتابا رو می‌خونن و بهترین جای قصه‌اش رو برا نقاشی کردن انتخاب می‌کنن: اولین دیدار عاشق و معشوق، صحنه‌ای که رستم سرِ دیوِ سفید رو از تنش جدا می‌کنه یا غمی که رو صورتش می‌شینه وقتی که می‌فهمه کسی رو که به‌دست خودش کشته پسرش بوده، صحنهٔ الفت مجنون با شیرا و شغالا یا اون لحظه‌ای که پرنده‌های پیشگو به اسکندر می‌گن که به اولین ساحلی که می‌رسه، به‌دست یه عقاب کشته می‌شه. چشامون از خوندن این کتابا خسته می‌شن و با دیدن نقاشیاش دوباره جون می‌گیرن، اگه یه جایی تو قصه هست که با خوندن نمی‌شه تجسمش کرد، اون‌جاست که باید دست به دامن نقاشی شد، نقاشی رنگ و بوی یه قصه است. هیچ نقشی هم نیست که قصه‌ای نداشته باشه.»

خواندن کتاب نام من سرخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این رمان زیبا و خواندنی را به تمام دوستداران داستان‌ و رمان پیشنهاد می‌کنیم. خواندن این رمان از بهترین خاطرات ادبیات‌خوانی آن‌ها خواهد شد.

درباره اورهان پاموک

اورهان پاموک در سال ۱۹۵۲ در استانبول به دنیا آمد. او در خانواده‌ای پرجمعیت و از لحاظ مالی تقریبا مرفه بزرگ شد و همین فضای خانوادگی الهام‌بخش فضای بسیاری از کارهای او مانند کتاب «چیدت بی و پسران» گرفت. پدربزرگ او مهندس عمران موفقی بود و از راه ساخت ریل‌های راه‌آهن و کارخانه ثروت بسیاری به دست آورد. پدر اورهان مسیر پدربزرگش را دنبال کرد اما در عوض آنکه ثروت‌آفرینی کند ثروتش را از دست می‌داد. اورهان اما مسیری کاملاً متفاوت اختیار کرد. او سه سال معماری خواند اما بی‌آنکه این رشته را به پایان برساند انصراف داد. در عوض در کلاس‌های روزنامه‌نگاری ثبت‌نام کرد و در نهایت تصمیم گرفت که نویسنده شود. او در سن ۲۲ سالگی نخستین رمان خود را با عنوان «جودت بیک و پسران» نوشت اما چهار سال زمان برد تا ناشری چاپ کتاب او را بپذیرد.

او در سال ۱۹۸۴ کتاب «خانه خاموش» و در سال ۱۹۸۵ کتاب «قلعه سفید» را نوشت و هردو جوایز متعددی از سوی منتقدین دریافت کردند. پس از انتشار کتاب قلعه سفید نیویورک تایمز نوشت: «ستاره‌ای جدید از شرق ظهور کرده است-اورهان پاموک». با وجود استقبال منتقدان، مخاطبین عام دیرتر به نوشته‌های پاموک گرایش پیدا کردند. «کتاب سیاه» شاید نخستین موفقیت چشمگیر پاموک در ترکیه بود. شهرت بین‌المللی پاموک اما با کتاب «نام من سرخ» بیش از پیش گسترده شد. این رمان ترکیبی از ماجراجویی، عشق و معماهای فلسفی است که در قرن ۱۶ در استانبول رخ می‌دهد. داستان روایت ۹ روز برفی در حکومت عثمانی در سال ۱۵۹۱ است که جدالی از شرق و غرب را در روایتی پرکشش بیان می‌کند. این رمان به ۲۴ زبان دنیا ترجمه شد و در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه بین‌المللی ادبیات دوبلین شد.

در کنار شهرت نویسندگی، پاموک در ترکیه سابقه قضایی نیز دارد. ملی‌گرایان ترک از او به دلیل عنوان کردن این مسأله که در زمان حکومت عثمانی نسل‌کشی کردها و ارامنه در ترکیه رخ داده است، در سال ۲۰۰۵ از او شکایت کردند و او پس از محاکمه در دادگاه قضایی ترکیه بر اساس این جرم مجبور به پرداخت جریمه نقدی شد. پاموک در این‌باره گفته است که دیگر امکان خودداری از بیان این مسأله را نداشت و اقدامش در راستای تلاش برای احیای حق آزادی بیان در کشورش بوده است.

کتاب‌های پاموک عمدتاً روایت‌هایی است از سرگشتگی و بی‌هویتی، که با رگه‌هایی از تقابل ارزش‌های شرقی و غربی نیز در آن نهفته است.

بخشی از کتاب نام من سرخ

بعد از دوازده سال دوباره به استانبول برمی‌گشتم، شهری که توش به‌دنیا اومده و بزرگ شده بودم. نمی‌دونم چرا وارد شهر که می‌شدم حس کسی رو داشتم که تو خواب راه بره. می‌گن برا مردن وطن خوبه، منم انگار برگشته بودم که بمیرم. از دروازه‌ی شهر که می‌گذشتم فقط مرگ تو ذهنم بود، البته عشق هم بود ولی خب اون هم درست مثل خاطرات دور و فراموش‌شده‌ای که از این شهر داشتم بود، دخترعمه‌ای که دوازده سال پیش عاشقش شده بودم.

چهار سال بعد از این‌که استانبول رو ترک کردم، همون موقع که به‌عنوان پیک بعضی وقتا هم مسئول جمع‌آوری خراج دشت‌های وسیع و کوه‌های پربرف و قلعه‌های سرد و بی‌روح شهرهای عجم رو زیر پا می‌گذاشتم متوجه شدم که آروم‌آروم دارم چهره‌اش رو فراموش می‌کنم، برا فراموش نکردنش خیلی سعی کردم ولی خب قبول کنین که هر چه‌قدر هم کسی رو دوست داشته باشین اگه برا مدت طولانی نبینینش چهره‌اش از یادتون می‌ره. سال ششم که در خدمت خوانین ممالک شرقی کتابت می‌کردم که چهره‌ی خیالی که از اون در ذهن داشتم اصلاً شبیهش نیست مطمئن بودم. سال هشتم چهره‌ای که تو ذهنم بود حتا شبیه چهره‌ی خیالی سال ششم هم نبود، این رو خوب می‌دونستم. حالا بعد از دوازده سال که سی و شش سالم شده و دوباره به استانبول برمی‌گشتم خیلی ناراحت بودم از این‌که هیچ خیالی از چهره‌ی اون تو ذهنم نبود.

چندتا از دوستا، یکی دو نفری از فامیل و هفت هشت نفری هم از اهل محل تو این دوازده سال مرده بودند. به قبرستونِ کنار خلیج رفتم و برا مادر و عموهام که در نبود من مرده بودن فاتحه خوندم. بوی خاک نم‌گرفته مثل همیشه داشت منقلبم می‌کرد. یکی رو قبر مادرم کوزه‌ای سفالی گذاشته بوده که الان دیگه شکسته و تیکه‌تیکه شده بود، نمی‌دونم چرا وقتی تیکه‌های شکسته‌ی اون کوزه رو دیدم بی‌اختیار گریه‌ام گرفت. این گریه برا مرده‌ها بود؟ برا این‌که بعد از این‌همه سال دوباره به زادگاهم برگشته بودم بود؟ و یا شاید هم برا این‌که فکر می‌کردم تموم شدن این سفر دورودراز یه جورایی به مفهوم تموم شدن زندگیم هم هست، نمی‌دونم. بگی نگی داشت برف می‌اومد. داشتم با ریتم آروم دونه‌های کم‌تعداد برف غرق خاطراتم می‌شدم که یهو متوجه اون گوشه‌ی تاریک قبرستون شدم که یه سگ سیاه بزرگ داشت از تو تاریکی منو دید می‌زد. اشکام رو پاک کردم و پشت‌بندش هم دماغم رو، اون سگ سیاه هم یه کم وراندازم کرد و بعدش هم به نشونه‌ی دوستی دمش رو یه تکونی داد و رفت پی کارش، خیالم که از بابت اون راحت شد از قبرستون اومدم بیرون.

Dentist
۱۳۹۸/۰۵/۲۶

به دستور یکی از پادشاهان عثمانی، بهترین نقاشان ترک موظف میشن تا نقاشی ویژه‌ای رو برای شاه به تصویر بکشن. گفته میشه این نقاشی مخالف با اسلامه چون از اصول نقاشی گذشتگان در اون استفاده نشده و برعکس، مطابق با

- بیشتر
noir
۱۳۹۸/۰۷/۱۷

جالبه که نشر چشمه وقتی تخفیف هم به مناسبت سالروز تاسیس خودش میده نهایتا ۳۰ درصد هست‌. در حالی که باقی انتشارات، تخفیف های ۵۰ درصدی برای مجموعه کتابهای الکترونیکی شون در نظر میگیرند. خلاصه عجیب انتشاراتی هست این نشر

- بیشتر
melika
۱۳۹۸/۰۸/۲۹

فکر کنم نشر چشمه برای قیمت گذاری‌هاش به این فکر میکنه که خب قیمت نسخه چاپی چقدره، اونو نصف یا کمتر کنه به عنوان قیمت نسخه الکترونیک. در حالی هزینه بیشتر یه کتاب بایت کاغذه کا تو نسخه الکترونیک یه

- بیشتر
novelist
۱۳۹۹/۰۲/۰۷

واقعا داستان فوق العاده ایه و واقعا نگاه افراد رو به پیرامون تغییر میده. باید بگم توصیفات و توجهات نویسنده به اجزای داستان و تسلطش به موصوعی که داره تعریفش میکنه باعث میشه خواننده از داستان لذت ببره. علاوه بر

- بیشتر
Mary
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

اگر میخواهید این کتاب رو بخونید با ترجمه عین اله غریب بخونید حتما. چون من ب ترکی استانبولی کمی تسلط دارم و این ترجمه واقعا خوب بود. اما کتاب و دوست نداشتم کلا. چ بلایی سر نوبل اومده؟🙄

adelnia60
۱۴۰۰/۰۷/۰۴

دوستان این رمان به نظرم یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهانه .کسانی که رمان نام گل سرخ امبرتو اکو رو خوندن این کتاب رو قطعا دوست خواهند داشت چون خیلی شبیه اون فضای داستانیه.با این کتاب شما به دوره عثمانی

- بیشتر
MSD
۱۳۹۷/۰۸/۰۶

کتاب فوق العاده ای است، از نظر شکل قصه کمی طول کشید تا با اون ارتباط برقرار کنم چون هر فصل راوی داستان تغییر می کر د و کمی حوصله می خواست تا بفهمی کی به کی است. اما وقتی

- بیشتر
ramtin
۱۳۹۸/۱۲/۲۸

این کتاب با ترجمه دیگر در کتابخوان f که بنظرم بهتره با تخفیف ۹۰ درصد ۲۷۰۰تومان بفروش میرسه. بمناسبت ایام قرنطینه

Vahid Heydarnoori
۱۳۹۸/۰۱/۰۴

جذاب ترین بخش این کتاب بنظرم شیوه ی روایی داستان است که در نوع خودش بسیار جدید و در عین حال کاربردی هم هست، اینکه هر بخش داستان راوی متفاوتی داشته باشد و در عین حال بعضی اتفاق ها از

- بیشتر
niloofar
۱۳۹۸/۰۳/۳۰

این کتابو من اول با این ترجمه تا نیمه هاش خوندم و بعد دوباره از ابتدا با ترجمه نشر مروارید. با این که اون هم هنوز ضعف هایی داشت و پر از غلط املایی بود ولی فوق العاده بهتر از

- بیشتر
«نقاشی سکوت عقل و موسیقی چشم‌هاست.»
sina_m_farsakh
مرحومه مادرم اگه بود و می‌دید که برا دوازده‌تا تخم‌مرغ باید سه سکه بدی حتماً می‌گفت: «این‌جا دیگه جای زندگی نیست.»
ائمه
«اولین مخلوقی که گفت "من" شیطان بود
ائمه
یه نامه محتویاتش رو فقط با نوشته‌ها نمی‌رسونه که، یه نامه درست مثل یه کتاب با بو کردن و لمس کردن هم خونده می‌شه، برا همینه که باشعوراش می‌گن ببین تو این نامه چی هست و بی‌شعوراش می‌گن ببین تو این نامه چی نوشته. خوندن یه نامه که هنری نداره، شرط اینه که بتونی همه‌چیزش رو درک کنی
ائمه
اصلاً یه سؤالی دارم از شماها، مگه این نقاشا ادعاشون نمی‌شه که دنیا رو با دید الهی می‌بینن نه با چشای خاکی؟ حالا شما بگین، کِی اوس‌کریم دوتا اسب رو مثل هم آفریده که اینا هر چی اسب می‌کشن عین همه؟ ها؟ جواب بدین خُب. اینا چرت می‌گن آقا، دید الهی‌شون کجا بود، بلد نیستن هر چی رو همون‌جوری که می‌بینن بکشن اون‌وقت می‌اندازن گردن خدا.
ائمه
هنگامی که درختی را بلند کوهی را باشکوه و صخره‌ای را خطرناک می‌خوانیم. هنگامی که مخلوقی را مرد مخلوق دیگری را زن می‌نامیم. صفاتی به آن‌ها نسبت می‌دهیم که به ما تعلق دارند، نه به آن‌ها. و هنگامی که در این تعاریف غرق می‌شویم یک چیز را فراموش می‌کنیم زندگی کردن را، زندگی کردن را، زندگی کردن را.
shadieh
می‌شه دنیا رو با همه‌ی حقیقتش جدی نگرفت. می‌شه غرق خیالات شد و به پس و پیش دنیا هیچ اهمیتی نداد. حتا می‌شه به خیالات رنگ واقعیت داد و با اونا زندگی کرد.
sina_m_farsakh
عشقه که آدم‌ها رو ابله می‌کنه یا فقط ابله‌ها عاشق می‌شن؟
فهیم
یه شهر هر چی بزرگ‌تر و وسیع‌تر باشه به همون اندازه تعداد کوچه پس‌کوچه‌هاش که می‌شه توش هر گناه و اشتباهی رو پنهون کرد بیشتر می‌شه، هر چی شلوغ و پرجمعیت باشه به این معناست که تعداد آدمایی که می‌تونین بین‌شون مخفی بشین بیشتره. خوبی‌ِ شهر به عالم‌هایی که پرورش داده یا به کتابخونه‌ها و مدرسه‌ها و خطاط‌ها و نقاش‌هایی که داره نیست، بلکه به تعداد جنایاتی بستگی داره که همه‌روزه آروم و بی‌صدا تو کوچه پس‌کوچه‌های تاریک و سردش اتفاق می‌افته، که با این حساب بدون شک استانبول بهترین شهر دنیاست.
ائمه
موضوع این نقاشی از اون چاخان‌های مشهور عجم‌ها بود، پادشاه عجم که هنوز شطرنج رو به‌درستی یاد نگرفته می‌تونه سفیر هند رو تو شطرنج ببره، در حالی‌که در واقع اون داره شطرنج رو به این یاد می‌ده
کاربر ۲۳۷۶۴۵۰
بیست و پنج سال پیش که پادشاه بزرگ‌مون حضرت سلیمان فوت کردن شاه تهماسب‌میرزا خیلی خوشحال شد چون سلطان سلیمان تو ده سال آخر عمرش سه‌بار تبریز رو اشغال کرده بود. یعنی تا تهماسب‌میرزا دست از پا خطا می‌کرد سه روز بعدش سلطان سلیمان تبریز بود دیگه
کاربر ۲۳۷۶۴۵۰
اگه خدا همه‌چیز رو از قبل برنامه‌ریزی کرده و نتیجه‌ی همه‌ی کارها از اون اولش معلوم بوده اصلاً شماها چی‌کاره‌این پس؟
Hasib khyarkhah حسیب خیرخواه
عمیق‌ترین نقش‌ها اونایی هستن که تو تاریکی محض که به لطف کوری از طرف خدا هدیه می‌شه رسم می‌شن
F.saljoughi
به همون اندازه که تو مرحله‌ی سومْ داشتن یه روحِ بدون جسم آدم رو خوشبخت می‌کنه، به‌نظر من تو مرحله‌ی دوم هم داشتن یه جسم بدون روح می‌تونه آدم رو خوشبخت کنه.
ائمه
اگه قرار بود خدا همه‌چی رو به ما الهام کنه پس این چشم‌ها رو برای چی داده به ما؟
sina_m_farsakh
بیست و پنج سال پیش که پادشاه بزرگ‌مون حضرت سلیمان فوت کردن شاه تهماسب‌میرزا خیلی خوشحال شد چون سلطان سلیمان تو ده سال آخر عمرش سه‌بار تبریز رو اشغال کرده بود. یعنی تا تهماسب‌میرزا دست از پا خطا می‌کرد سه روز بعدش سلطان سلیمان تبریز بود دیگه
کاربر ۲۳۷۶۴۵۰
از زندگی هر کسی فقط ثروت و قدرت و افسانه‌های عاشقونه‌اش با مال بقیه فرق می‌کنه، وگرنه مابقی، درد و جدایی و تنهایی و حسودی و دشمنی و اشک و بگومگو و فقر و فلاکت و بدبختی همه مثل لوازم خونه‌هاشون مثل همدیگه‌اس
فهیم
قرار بوده که من به کدوم قصه معنا و مفهوم بدم؟
ELNAZ
آخه تا تو دل‌تون چهره‌ی عزیزی رو داشته باشین هنوز دنیا مال شماست.
ELNAZ
یه شهر هر چی بزرگ‌تر و وسیع‌تر باشه به همون اندازه تعداد کوچه پس‌کوچه‌هاش که می‌شه توش هر گناه و اشتباهی رو پنهون کرد بیشتر می‌شه، هر چی شلوغ و پرجمعیت باشه به این معناست که تعداد آدمایی که می‌تونین بین‌شون مخفی بشین بیشتره. خوبی‌ِ شهر به عالم‌هایی که پرورش داده یا به کتابخونه‌ها و مدرسه‌ها و خطاط‌ها و نقاش‌هایی که داره نیست، بلکه به تعداد جنایاتی بستگی داره که همه‌روزه آروم و بی‌صدا تو کوچه پس‌کوچه‌های تاریک و سردش اتفاق می‌افته، که با این حساب بدون شک استانبول بهترین شهر دنیاست.
حسین احمدی

حجم

۵۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۲ صفحه

حجم

۵۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۹۲ صفحه

قیمت:
۱۵۵,۰۰۰
۷۷,۵۰۰
۵۰%
تومان