کتاب رستاخیز عاشقی
معرفی کتاب رستاخیز عاشقی
کتاب رستاخیز عاشقی نخستین رمان محمد سرشار است که مضمونی عاشقانه و اجتماعی دارد. شخصیتهای اصلی داستان، یحیی و آمنه در کنار زندگی عاشقانه به مبارزه در راه رسیدن به آرمانهایشان، مشغولند.
دربارهی کتاب رستاخیز عاشقی
محمد سرشار در کتابش، رستاخیز عاشقی داستان عشق قوی بین یک طلبهی جوان به نام یحیی و همسرش آمنه را نوشته است. یحیی درگیر ماجرایی میشود که عشق او و همسرش و همچنین تلاشهایشان برای مبارزه کردن برای رسیدن به اهدافشان را پررنگ میکند. داستان رستاخیز عاشقی از این قرار است که مرد سرمایهداری برای پروژهی ساخت یک مرکز خرید باید زمینهای روستائیان را بگیرد و برای رسیدن به هدفش، ظلم زیادی به زمینداران و ساکنان آنجا وارد میکند. روستاییان میخواهند که حقشان را از طریق قانونی بگیرند و به همین دلیل دست به دامن مسئولان میشوند. اما از آنجایی که آنها نیز از این پروژه سود میبرند، کسی کمکی به آنها نمیکند. تلاشهای یحیی و بار این مبارزه که بر دوش آمنه است، محور اصلی داستان رستاخیز عاشقی است.
کتاب رستاخیز عاشقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
رستاخیز عاشقی برای کسانی که به دنبال مطالعهی داستانی با محتوای عاشقانه و در عین حال اجتماعی هستند، جذاب و خواندنی است.
دربارهی محمد سرشار
محمد سرشار، در هشتم تیر سال ۱۳۶۰، در شیراز به دنیا آمد. او در تهران بزرگ شد و تحصیلاتش را در رشته علوم انسانی آغاز کرد. و در رشته حقوق دانشگاه امام صادق ادامه داد. او مدتی با گزینش دانشگاه امام صادق همکاری میکرد و سردبیری نشریهی دانشجویی پله را نیز در کارنامهی خود دارد. محمد سرشار هم اکنون مدیریت شبکه کودک را بر عهده گرفته است. از آثار او میتوان به رمانهای رستاخیز عاشقی، توتفرنگیهای روی دیوار، زنها همه مثل هماند و بچرخ تا بچرخیم اشاره کرد.
جملاتی از کتاب رستاخیز عاشقی
«استوار اصغر شریفی کتابهای فرستادهشده از سوی آمنه را به یحیا داد و گفت: حالتان خوب نیست آشیخ؟
چهرهٔ یحیا در هم کشیده شده بود. گویی بار جهان را روی دوشهایش گذاشتهاند. با اندوه گفت: دیشب سهراب را با تنی کبود و بدنی خونین به زندان آوردند و داخل بند انداختند. گفتند با همین وضعیت دستگیر شده.
- بله خبر دارم. بچهها صبح برایم تعریف کردند. پلیس ضدشورش دستگیرش کرده.
- میدانید از بین جمعیت معترض ربودهاندش و اینقدر زدهاندش که از حال رفته؟
استوار شریفی با افسوس لا اله الا اللهٔ گفت. یحیا میدانست همهٔ اینها زهر چشم اَژیان است اما نمیتوانست نشان دهد. از بامداد به هردری کوفته بود؛ بسته بود. رئیس زندان میترسید و دلآوری جابهجایی سهراب صحاف را نداشت. اَژیان شهردار پنهان شهر بود و کسی را یارای ایستادن در برابرش نبود. حتّا به دستور او، سلول سهراب را دور از یحیا جانمایی کرده بودند تا به هردویشان بیشتر سخت بگذرد.»
حجم
۲۴۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۴۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
یک عاشقانه اجتماعی به سبک زندگی یک روحانی فعال و عدالتخواه که برای گرفتن حق یک پیرمرد بی سواد پاش به جریانات و فسادهای عظیم تری باز میشه و چه ها که نمیشه فوق العاده بود واقعا به عنوان اولین رمان آقای سرشار عالی بود استفاده
بسیار عالی و جذاب لذت بردم... الحق که قصه این روزهای مملکتمون همینه😔 خدا کمک کنه ما از دسته توابین نباشیم
عشق یک زوج طلبه در مسیر عدالتخواهی کتاب قشنگی بود.
کتاب بسیار عالی با قلم نویسنده ریشه دار آقای سرشار فرزند استاد سرشار بزرگ به امید کتابهای زیبا با این سبک و سیاق از ایشان و بقیه نویسندگان جوان و خوش ذوق
کتابی جسورانه و خاص
کتاب خوبی درباره دو زوج طلبه که با زمین خواری و بی عدالتی مبارزه میکنند، توصیه میکنم اگه به رمان های اجتماعی علاقمند هستید بخوانید ولی برای نوجوانان عزیز مناسب نمی باشد
قلم آقای سرشار عالیه...داستان بسیار جذاب بود
خیلی کتاب خوبی بود
داستان پر کشش و جذاب از مطالبه عدالت
لذت بردم حداروشگراین کتابو خوندم عاشقانه وپرازعدالت خواهی ها...😍