دانلود و خرید کتاب رستاخیز عاشقی محمد سرشار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب رستاخیز عاشقی اثر محمد سرشار

کتاب رستاخیز عاشقی

نویسنده:محمد سرشار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رستاخیز عاشقی

کتاب رستاخیز عاشقی نخستین رمان محمد سرشار است که مضمونی عاشقانه و اجتماعی دارد. شخصیت‌های اصلی داستان، یحیی و آمنه در کنار زندگی عاشقانه به مبارزه در راه رسیدن به آرمان‌هایشان، مشغولند. 

درباره‌ی کتاب رستاخیز عاشقی

محمد سرشار در کتابش، رستاخیز عاشقی داستان عشق قوی بین یک طلبه‌ی جوان به نام یحیی و همسرش آمنه را نوشته است. یحیی درگیر ماجرایی می‌شود که عشق او و همسرش و همچنین تلاش‌هایشان برای مبارزه کردن برای رسیدن به اهدافشان را پررنگ می‌کند. داستان رستاخیز عاشقی از این قرار است که مرد سرمایه‌داری برای پروژه‌ی ساخت یک مرکز خرید باید زمین‌های روستائیان را بگیرد و برای رسیدن به هدفش، ظلم زیادی به زمین‌داران و ساکنان آنجا وارد می‌کند. روستاییان می‌خواهند که حقشان را از طریق قانونی بگیرند و به همین دلیل دست به دامن مسئولان می‌شوند. اما از آن‌جایی که آن‌ها نیز از این پروژه سود می‌برند، کسی کمکی به آن‌ها نمی‌کند. تلاش‌های یحیی و بار این مبارزه که بر دوش آمنه است، محور اصلی داستان رستاخیز عاشقی است.

کتاب رستاخیز عاشقی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

رستاخیز عاشقی برای کسانی که به دنبال مطالعه‌ی داستانی با محتوای عاشقانه و در عین حال اجتماعی هستند، جذاب و خواندنی است. 

درباره‌ی محمد سرشار

محمد سرشار، در هشتم تیر سال ۱۳۶۰، در شیراز به دنیا آمد. او در تهران بزرگ شد و تحصیلاتش را در رشته علوم انسانی آغاز کرد. و در رشته حقوق دانشگاه امام صادق ادامه داد. او مدتی با گزینش دانشگاه امام صادق همکاری می‌کرد و سردبیری نشریه‌ی دانشجویی پله را نیز در کارنامه‌ی خود دارد. محمد سرشار هم اکنون مدیریت شبکه کودک را بر عهده گرفته است. از آثار او می‌توان به رمان‌های رستاخیز عاشقی، توت‌فرنگی‌های روی دیوار، زنها همه مثل هم‌اند و بچرخ تا بچرخیم اشاره کرد.

جملاتی از کتاب رستاخیز عاشقی

«استوار اصغر شریفی کتابهای فرستاده‌شده از سوی آمنه را به یحیا داد و گفت: حالتان خوب نیست آشیخ؟

چهرهٔ یحیا در هم کشیده شده بود. گویی بار جهان را روی دوش‌هایش گذاشته‌اند. با اندوه گفت: دیشب سهراب را با تنی کبود و بدنی خونین به زندان آوردند و داخل بند انداختند. گفتند با همین وضعیت دستگیر شده.

- بله خبر دارم. بچه‌ها صبح برایم تعریف کردند. پلیس ضدشورش دستگیرش کرده.

- میدانید از بین جمعیت معترض ربوده‌اندش و اینقدر زده‌اندش که از حال رفته؟

استوار شریفی با افسوس لا اله الا اللهٔ گفت. یحیا میدانست همهٔ اینها زهر چشم اَژیان است اما نمیتوانست نشان دهد. از بامداد به هردری کوفته بود؛ بسته بود. رئیس زندان میترسید و دلآوری جابه‌جایی سهراب صحاف را نداشت. اَژیان شهردار پنهان شهر بود و کسی را یارای ایستادن در برابرش نبود. حتّا به دستور او، سلول سهراب را دور از یحیا جانمایی کرده بودند تا به هردویشان بیشتر سخت بگذرد.»

نظرات کاربران

Amin
۱۳۹۹/۰۱/۲۸

یک عاشقانه اجتماعی به سبک زندگی یک روحانی فعال و عدالتخواه که برای گرفتن حق یک پیرمرد بی سواد پاش به جریانات و فسادهای عظیم تری باز میشه و چه ها که نمیشه فوق العاده بود واقعا به عنوان اولین رمان آقای سرشار عالی بود استفاده

- بیشتر
r.heidari
۱۳۹۸/۰۷/۰۱

بسیار عالی و جذاب لذت بردم... الحق که قصه این روزهای مملکتمون همینه😔 خدا کمک کنه ما از دسته توابین نباشیم

Barzegar:)
۱۳۹۹/۰۷/۲۴

عشق یک زوج طلبه در مسیر عدالتخواهی کتاب قشنگی بود.

کتابخور
۱۳۹۸/۰۱/۰۲

کتاب بسیار عالی با قلم نویسنده ریشه دار آقای سرشار فرزند استاد سرشار بزرگ به امید کتابهای زیبا با این سبک و سیاق از ایشان و بقیه نویسندگان جوان و خوش ذوق

Soroosh Erfani
۱۳۹۷/۰۴/۲۶

کتابی جسورانه و خاص

شهـــ گمنام ــــید
۱۳۹۹/۰۶/۲۶

کتاب خوبی درباره دو زوج طلبه که با زمین خواری و بی عدالتی مبارزه میکنند، توصیه میکنم اگه به رمان های اجتماعی علاقمند هستید بخوانید ولی برای نوجوانان عزیز مناسب نمی باشد

رضا رعیت پیشه
۱۳۹۷/۱۰/۲۸

قلم آقای سرشار عالیه...داستان بسیار جذاب بود

mohammad
۱۳۹۹/۱۰/۲۸

خیلی کتاب خوبی بود

صدف
۱۳۹۹/۰۷/۰۳

داستان پر کشش و جذاب از مطالبه عدالت

پرواز
۱۳۹۹/۱۲/۲۷

لذت بردم حداروشگراین کتابو خوندم عاشقانه وپرازعدالت خواهی ها...😍

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۰)
اگر نبوسم و حسرت، اگر ببوسم و شرم شب خجالت من از لب تو در راه است...۲
montazer2020
میدانستید تنها جایی که در قرآن آمده بلند کردن صدا بلامانع است؛ موقع مظلومیت است؟ الآن دیگر هیچکس خواب نیست. اگر هم کسی هنوز بیدار نشده، خودش را به خواب زده برادر. خورشید در حال غروب بود اما همخوانی و پایکوبی مردم دنباله داشت. علیمی خاموش و خشمگین بود. یحیا سرش را به گوش علیمی نزدیک کرد و برایش خواند: ما زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست.۶۵
masoud
گر زن دوست دارد مرد را تسخیر کند، مرد هم دوست دارد جهان را تسخیر کند. نمیشود که من بعشق شما در خانه بنشینم و قدم از قدم برندارم! باور کن اینقدر تکلیف بر دوشمان هست که فرصت فکر کردن به خودمان را پیدا نکنیم. ... رابعاً اگر من و شما همدیگر را برای خودمان بخواهیم که خیلی کم است! باید همدیگر را برای خدا بخواهیم تا تازه بفهمیم چقدر این دوست داشتن، چیز بزرگ و عجیب و غریبی است که شده نصف دین. همهٔ تقوا و جهاد و صلات و زکات هم شده نیمه دیگر.۵
montazer2020
کسی را که خودش را به خواب زده باشد؛ هیچکس نمیتواند بیدار کند.
Barzegar:)
عدالت را رها کرده‌اند و تنها به شریعت چسبیده‌اند.
Barzegar:)
اینقدر دغدغه و فرصت برای جوانها هست که اعتراض به اولویت فراموش‌شده‌شان تبدیل شود. این شهر برای جوانها، دارد فرصت ابراز وجود و پاسخگویی به نیاز ایجاد میکند. از آن جوانی که بدنبال موسیقی بزن و برقص است تا آن کسی که تفریحش پاساژگردی و خرید است تا این سر طیف که جوانهای علاقمند به مراسم شما باشند. یحیا به چشمهای علیمی خیره شد. این مرد چه میگفت؟! یعنی این الگوی پیشرفت و سرگرمی جوانها، کار ادارهٔ امنیت بود؟! پرسید: یعنی پاساژ میسازید که جوانها سرشان گرم باشد؟! یحیا به چهارپایه تکیه داد و سرتاپای علیمی را ورانداز کرد. اینها چنین شتابان به کدامین سو میرفتند؟! سپس گفت: ببخشید این طور عرض میکنم. یعنی کاری کرده‌اید که همه جوانها سرشان در آخور خودشان باشد؟ - چه اشکالی دارد؟ وضعیت فعلی ما بهتر است یا شهرها و کشورهای دیگر؟ چگونگی اندیشه اینها خرابتر از این سخنها بود. - با این تفکر شما، حکومت عدل علی درست نمیشود.
پرواز
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند؛ جمال چهره تو حجت موجه ماست.
محدثه
ارزش واقعی انسانها به شرافت و اصالت و مایملکشان نیست. ارزش واقعی انسانها به اندازهٔ آن چیزی است که دوستش دارند. شما عروسیتان را دوست داشته باشید؛ میشوید همقد همان عروسی پسرم. ... منتهای آرزویتان بشود ساختن بلندترین میلهٔ پرچم؛ همان قدر بالا میروید. یکی هم میشود سیدالشهدا که برای اصلاح امت جدش قیام کرد؛ ارزشش میشود اندازهٔ هرمصلحی که به فکر اصلاح ملتش باشد.
زهره
اَفضَلُ مِن ذلِک کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ اِمامٍ جائِرٍ.۴۶ - این یعنی چه آشیخ؟ - کلام امیرالمؤمنین است. میفرماید سخن عدل در برابر حاکم ظالم از جهاد در راه خدا بالاتر است. - واقعاً؟! - بله عزیز دل. تعبیرشان این است که همه حسنات و جهاد در مقابل امر بمعروف و نهی از منکر مثل آب دهان است در مقابل دریا.
پرواز
اعضای محترم انجمن شهر، جناب شهردار! فضای مجازی از نعمتهای خداوند به ماست که بدانیم عالم محضر اوست؛ که حواسمان باشد در این روزگار چشمان مردم همان اسباب نظارت الهی بر اعمال ماست
amira

حجم

۲۴۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۴۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان