دانلود و خرید کتاب مجسمه ماروسی هنری میلر ترجمه غلامرضا خواجه‌پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مجسمه ماروسی

کتاب مجسمه ماروسی

معرفی کتاب مجسمه ماروسی

«مجسمه‌ی ماروسی» نوشته هنری میلر، نویسنده آمریکایی (۱۹۸۰-۱۸۹۱) است. این کتاب به نوعی، روایت سفر و زندگی میلر در یونان در بازه ۱۹۳۹-۱۹۴۰ است و از بهترین آثار او به شمار می‌رود. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: اگر به خاطر دختری به نام بتی رایان نبود هرگز به یونان نمی‌رفتم. در پاریس او با من در یک خانه زندگی می‌کرد. یک شب در حالی که لیوانی نوشیدنی پیش رویمان بود، از تجربه‌های سفرش به دور دنیا برایم گفت. من همیشه با دقت به او گوش می‌دادم، نه تنها از آن رو که تجربه‌های غریبی داشت، بلکه هرگاه از سیاحت‌هایش حرف می‌زد انگار که آنها را نقاشی می‌کرد. هر چه او تعریف می‌کرد، مثل پرده‌هایی نقاشی که به دست استادی پرداخت شده باشد، در سرم می‌ماند. گفت و گوی آن شب چیز دیگری بود: صحبت را از چین شروع کردیم و از زبان چینی که تازه داشت یاد می‌گرفت. به زودی به افریقای شمالی رسیدیم، به صحرا، به میان مردمی که پیش از آن چیزی درباره‌شان نشنیده بودم. و آنگاه یک دفعه او به عالم خود رفت، در کنار رودخانه‌ای راه می‌رفت، و نور شدیدی بود و من تا جایی که در آفتاب کورکننده توان داشتم درپی او می‌رفتم. اما او ناپدید شد و من خود را در سرزمینی بیگانه سرگردان دیدم، زبانی را می‌شنیدم که پیش از آن هیچ نشنیده بودم. این دختر، نه از این قصه‌گوها بود، هنرمندی دیگر بود، چندان که تاکنون هیچ کس حال و هوای مکانی را آن‌گونه برایم شرح نداده است که او یونان را شرح داد. مدت‌ها بعد دریافتم جایی که او سر به بیراهه گذاشته بود و من هم همراه او، نزدیک المپیا بود. اما این را زمانی فهمیدم که خود یونان را به چشم خویش دیدم، دنیایی از نور که هرگز به خواب ندیده بودم و هیچ امیدی به دیدنش نداشتم.
کاوه
۱۳۹۶/۰۸/۲۴

سفرنامه هنری میلر به یونان،یک کتاب عالی با جزئیات و نکات نغز و خواندنی.

دوست دارد کارها را با دستانش، با تمام پیکرش انجام دهد، و می‌توانم به راحتی بگویم با دل و جانش.
باران
مردم را در لباس‌های کهنه و در عین حال پاکیزه‌شان دیدم. یونانی می‌داند چگونه با کهنه‌هایش سر کند: از هیچ رو با این چیزها خوار و خفیف نمی‌شود، آن‌طور که در کشورهای دیگر دیده‌ام.
باران
احساس می‌کردم که جنگ دارد می‌رسد هر روز نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شد. هنوز هم می‌شد صلح برقرار باشد، و هنوز می‌شد از آدم ها انتظار ادمیت داشت.
باران
می‌پرسیدم، آیا می‌دانند که مردم امریکا با تمام تجمل ساخته‌ی ماشین و راحتی‌هایش، چه تهی، بی‌آسایش و بدبخت‌اند.
باران
دگرگون کردن حکومت‌ها، ارباب‌ها و جباران کافی نیست: شخص باید تصورات از پیش دریافته‌ی خود را از درست و نادرست، خوب وبد، عادلانه و ناعادلانه درهم بریزد. ما باید خود را از سنگری سخت مقاوم که خودمان را در آن چال کرده‌ایم رها کنیم و به هوای باز بیرون بیاییم. سلاح‌مان، دارایی‌هامان، حقوق فردی، طبقاتی، ملی، و قومی‌مان را واگذاریم. یک میلیارد انسانی را که صلح می‌جوید نمی‌توان سرکوب کرد. ما خود را گرفتار دید زندگی محدود و حقیرمان کرده‌ایم. نثار زندگی شخص در راه یک نهضت باشکوه است، اما آدم‌های مرده به درد نمی‌خورند. زندگی طلب می‌کند که ما چیز دیگری عرضه کنیم روح، روان، عقل و هوش و نیک‌خواهی.
hedgehog
پیوسته احساس کرده‌ام که هنر قصه‌گویی مستلزم این است که چنان قوه‌ی تصور شنونده را برانگیزد تا مدتی پیش از پایان، خود را در تخیلات خویش غرق کند. بهترین داستان‌هایی که شنیده‌ام بی‌ربط بودند، بهترین کتاب‌ها، آنهایی که طرح‌شان را هرگز نمی‌توانم به خاطر آورم. بهترین افراد، آنهایی که هیچ‌وقت در جایی به آنها برنمی‌خورم. هر چند که مکرر برایم اتفاق افتاده است، اما هرگز از این اعجاب دست برنمی‌دارم که چگونه پی‌درپی برایم رخ می‌دهد که پس از سلام و علیک با افراد معینی که می‌شناسم، ظرف چند دقیقه با ایشان راهی سفر بی‌پایانی می‌شوم که از حیث حال و هوا و خط سیر واقعاً به خواب نیمه عمیقی می‌ماند که خواب بیننده پی‌درپی در آن می‌لغزد، عین استخوانی که در حفره‌ی خود.
hedgehog
برای آزمودن می‌آزماید، نه برای ایجاد شیوه‌ی بهتر و کاراترِ انجام کارها. دوست دارد کارها را با دستانش، با تمام پیکرش انجام دهد، و می‌توانم به راحتی بگویم با دل و جانش.
Fionah
درست همان‌طور که رویاها به حیات خود ادامه می‌دهند و روح انسان‌ها را می‌پرورند.
Fionah
به نظر می‌رسید که تمام وقت از خودش حرف می‌زند، اما بی‌هیچ خودستایی. از خودش حرف می‌زد، چون جالب‌ترین آدمی که می‌شناخت همانا خودش بود. من از این صفت او خیلی خوشم می‌آمد خود من هم کمی از آن دارم.
hedgehog
زمانی که بجا باشد، سخن یک نفره را بیشتر از دو نفره دوست دارم. مثل این است که شخصی را تماشا کنی که کتابی را به سرعت برایتان می‌نویسد: آن را می‌نویسد، آن را بلند می‌خواند، به آن عمل می‌کند، بازنگری می‌کند، آن را مزه‌مزه می‌کند، از آن لذت می‌برد، از لذت بردن شما از آن لذت می‌برد، و آنگاه تمام آن را پاره می‌کند و به دست باد می‌دهد. عملی است آسمانی، زیرا در اثنایی که او بدان مشغول است، برایش حکم خدا پیدا می‌کنید مگر آن‌که چنین شود که شما ابله بی‌حوصله و بی‌احساسی از کار درآیید که در آن صورت، آن نوع سخن تک گویانه‌ای که منظور من است هرگز به میان نمی‌آید.
hedgehog
رنگ‌آمیزی‌ها در سراسر یونان آبی و سپید است، حتا روزنامه‌ها مرکب آبی به کار می‌برند، یک آبی آسمانی روشن که صفحه‌های روزنامه را صاف و صادقانه و جوان‌مآبانه می‌نمایاند. مردم آتن به راستی روزنامه‌ها را می‌بلعند، آنها گرسنگی پایان‌ناپذیری برای اخبار دارند.
hedgehog
چه خوب است که به طور خالص شادباشی، و از آن بهتر این‌که بدانی که شاد هستی. اما، بفهمی که شادمان هستی و بدانی که چرا و چگونه، به چه نحو، به سبب تسلسل چه حوادث یا شرایطی، و بازهم شادباشی، هم شاد باشی و هم بدانی که شاد هستی، وه، که فراتر از شادی است، رستگاری است.
hedgehog
جلوه‌ای از روحیه‌ی امریکایی را در بدترین شکل‌اش در او دیدم. تمام فکر و ذکرشان شده بود پیشرفت. ماشین‌های بیشتر، کارایی بیشتر، سرمایه‌ی بیشتر، راحتی‌های بیشتر حرفشان همه این بود.
باران
در یونان، شخص یقین می‌یابد که نبوغ قاعده است، نه استثنا. هیچ کشوری به نسبت شمار افرادش این همه نابغه عرضه نکرده است که یونان، تنها در یک سده، این ملت کوچک نزدیک به پانصد انسان نابغه به جهان ارزانی داشته. هنرش که پنجاه قرن پیشینه دارد، جاودان و بی‌همتاست. چشم‌انداز رضایت‌بخش‌تر از همیشه پابرجاست، اعجازانگیزترین چیزی که زمین ما باید عرضه بدارد. ساکنان این دنیای کوچک در هماهنگی با محیط طبیعی‌شان زندگی می‌کردند، آن را با خدایانی که واقعی بودند آباد کردند و با آنان در مشارکتی همدلانه می‌زیستند.
hedgehog
هر کس سهم خود را ادا می‌کند تا کشتار ادامه یابد، حتا آنهایی که به نظر می‌رسند کنار ایستاده‌اند. همه‌ی ما خواهی نخواهی درگیر و سهیم هستیم. زمین آفریده‌ی ماست و ما باید بر و بار آفرینش خود را بپذیریم. تا وقتی که از فکر کردن به واژه‌های نیکی جهانی، نیکوکاری جهانی، سامان جهانی و صلح جهانی خودداری کنیم، هر یک در حق دیگری خیانت و جنایت روا خواهد داشت. اگر خیال داشته باشیم که همین‌طور باقی بماند، ممکن است تا لب گور ادامه پیدا کند. هیچ چیز نمی‌تواند دنیایی نو و بهتر به وجود آورد مگر خواست خود ما از برای آن. انسان از سرِ ترس می‌کشد، و ترس مار نه سر است. وقتی که به کشتن رو کردیم، پایانی در کار نیست.
hedgehog
طبیعت همه وقت آماده است تا شکاف‌هایی را که به سبب مرگ ایجاد می‌شوند پر کند، اما طبیعت قادر نیست آگاهی، اراده و تصور غلبه بر نیروهای مرگ را فراهم آورد. طبیعت بازپس می‌دهد و جبران می‌کند، همین و بس. وظیفه‌ی انسان است تا غریزه‌ی آدم‌کشی را ریشه‌کن کند، غریزه‌ای که در تظاهرات و نمونه‌هایش بیکران است. همان‌گونه که قدرت را با قدرت جواب دادن بیهوده است. هر پیکاری ازدواجی است آبستن خون و اندوه. هر جنگی شکستی برای جان بشر است. جنگ فقط جلوه‌ی پهناوری است، آن هم به طرزی تهییج کننده، از تضادهای مسخره و پوچ و ساختگی که هر روزه در همه جا رخ می‌دهند، حتا در دوره‌های به اصطلاح صلح.
hedgehog
خویشتن یک برده است. آنچه به جهان حکم می‌راند قلب است، نه مغز.
hedgehog
همه‌ی این ناله و زاری‌ها که در ظلمات ادامه می‌یابند، این درخواست نیازمندانه و رقت‌انگیز برای صلح که پابه‌پای درد و بدبختی رو به فزونی دارد، کجا باید دید و دریافت؟ آیا مردم تصور می‌کنند که صلح چیزی مثل جو و گندم است که در گوشه‌ای انبار می‌شود؟ چیزی که بتوان برسر آن با یک دیگر درافتاد و از دست هم درآورد، همان کاری که گرگ‌ها بر سر لاشه می‌کنند؟ من می‌شنوم که مردم از آشتی حرف می‌زنند و چهره‌هاشان از خشم یا دشمنی، یا از اهانت و تحقیر، از نخوت و خودپسندی درهم می‌رود. کسانی هستند که می‌خواهند بجنگند تا به صلح برسند اغفال شده‌ترین آدم‌های روی زمین. تا وقتی که آدم‌کشی از ذهن و زبان‌ها رانده نشود صلحی وجود نخواهد داشت. آدم‌کشی در رأس هرم پهناوری قرار دارد که قاعده‌اش خویشتن آدمی است. آن که بلند می‌شود ناگزیر به سقوط است.
hedgehog
بیماری‌های ما چسبیده‌های وجودیِ ما هستند: عادات، ایدئولوژی‌ها، آرمان‌ها، اصول، دارایی‌ها، خدایان، فرقه‌ها، دین‌ها و ترس‌هایمان‌اند و هر چیزی که دلت بخواهد. خدمات نیک ممکن است نوعی بیماری باشد، درست همان اندازه که کردارهای بد. تن‌آسایی شاید به همان اندازه بیماری باشد که کار. به هر چه دستاویز می‌شویم، ممکن است یک بیماری از کار درآید و سبب مرگمان شود. تسلیم مطلق است: اگر حتا به خردترین ذره بچسبی، میکربی را جان می‌بخشی که تو را خواهد خورد.
hedgehog
انسان نه از راه پیروزی بر دشمن خود به زندگی رو می‌کند، نه درپی درمان‌های بی‌پایان به تندرستی می‌رسد. لذت زندگی از صلح می‌آید، که ایستا نیست بلکه پویا است. هیچ انسانی واقعاً نمی‌تواند بگوید که شادی چیست مگر صلح راتجربه کرده باشد، و بدون شادی زندگی‌یی وجود ندارد، حتا اگر ده‌ها ماشین و چندین مباشر، قصر، کلیسای کوچک شخصی و سردابه‌ای ضد بمب داشته باشی.
hedgehog

حجم

۲۸۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۸۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان