
کتاب کینه کهنه نمی شود
معرفی کتاب کینه کهنه نمی شود
کتاب کینه کهنه نمیشود نوشته شادی داودی و توسط انتشارات شقایق منتشر شده است. این اثر داستانی معاصر را روایت میکند که در بستر روابط دوستانه و خانوادگی چند جوان شکل میگیرد. محوریت داستان حول شخصیتهایی چون الناز، کوهیار، ایلیا، مریم، شیده و کیانوش میچرخد که هرکدام با دغدغهها، پیشینهها و سبک زندگی متفاوت، در یک روز تعطیل در ویلای خانوادگی گرد هم میآیند. روایت با تمرکز بر جزئیات روابط، گفتوگوها و برخوردهای شخصیتها، به تدریج لایههای پنهان شخصیتها و گذشتهشان را آشکار میکند. فضای داستان، ترکیبی از طنز، جدیت، نقد اجتماعی و کشمکشهای درونی است که در خلال یک روز پرحادثه و پرتنش، به تصویر کشیده میشود. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کینه کهنه نمی شود
کتاب کینه کهنه نمیشود اثر شادی داودی، داستانی معاصر با محوریت روابط پیچیده و پرفرازونشیب چند جوان است که در یک ویلای خانوادگی گرد هم آمدهاند. روایت از زاویه دید شخصیتهای مختلف، بهویژه الناز و کوهیار، پیش میرود و با جزئینگری به روابط دوستانه، خانوادگی و اجتماعی آنها میپردازد. داستان با ورود شخصیتهایی با پیشینههای متفاوت، از جمله کوهیار که فرزند یکی از سرداران است، به فضای جمعی دوستانه، تنشها و سوءتفاهمهایی را رقم میزند که به تدریج به لایههای عمیقتری از گذشته و شخصیت هر یک از افراد راه مییابد. ساختار کتاب مبتنی بر گفتوگوهای زنده، توصیفهای دقیق از محیط و ذهنیات شخصیتهاست و در خلال یک روز تعطیل، کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیتها را به تصویر میکشد. شادی داودی در این اثر، با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، به موضوعاتی چون قضاوتهای اجتماعی، تفاوتهای طبقاتی، دغدغههای نسل جوان و تأثیر گذشته بر روابط امروز میپردازد.
خلاصه داستان کینه کهنه نمی شود
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان کینه کهنه نمیشود با محوریت الناز آغاز میشود؛ دختری که همراه دو دوست صمیمیاش، مریم و شیده، برای گذراندن یک روز تعطیل به ویلای خانوادگیشان میرود. این سهنفر از دوران دانشگاه با هم دوست بودهاند و هرکدام مسیر متفاوتی را پس از فارغالتحصیلی در پیش گرفتهاند. الناز به هنر و عکاسی روی آورده، مریم در آزمایشگاه کار میکند و شیده در سالن آرایشگری مادرش مشغول است. با ورود ایلیا، برادر الناز، و دوستانش کیانوش و کوهیار، فضای جمعی دستخوش تغییر میشود. کوهیار، که فرزند یکی از سرداران است، با رفتار سرد و جدیاش، بهویژه در برخورد با الناز، تنشهایی را ایجاد میکند. گفتوگوها و برخوردهای میان شخصیتها، به تدریج لایههایی از گذشته، دغدغهها و زخمهای پنهان هرکدام را آشکار میکند. در خلال یک روز پرحادثه، سوءتفاهمها، قضاوتها و کشمکشهای درونی و بیرونی، روابط میان افراد را به چالش میکشد و زمینهساز مواجهه با کینهها و خاطرات کهنه میشود. داستان با ریتمی تند و دیالوگمحور، به بررسی تأثیر گذشته بر حال و شکلگیری پیوندها و گسستها در جمع دوستانه و خانوادگی میپردازد.
چرا باید کتاب کینه کهنه نمی شود را بخوانیم؟
کینه کهنه نمیشود با روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، تصویری ملموس از روابط جوانان امروزی و چالشهای آنها ارائه میدهد. این کتاب با تمرکز بر جزئیات رفتارها، گفتوگوها و ذهنیات شخصیتها، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و احساسات نسل جوان را فراهم میکند. پرداختن به موضوعاتی چون قضاوتهای اجتماعی، تفاوتهای طبقاتی، تأثیر گذشته بر روابط امروز و کشمکشهای هویتی، از ویژگیهای شاخص این اثر است. همچنین، فضای داستانی پرتنش و طنزآمیز، خواننده را با فرازونشیبهای احساسی و فکری شخصیتها همراه میکند و فرصتی برای تأمل درباره پیچیدگیهای روابط انسانی و نقش خاطرات و کینههای کهنه در شکلگیری رفتارها و تصمیمات فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به داستانهای معاصر با محوریت روابط دوستانه و خانوادگی علاقه دارند، دغدغه شناخت پیچیدگیهای روانی و اجتماعی نسل جوان را دارند یا به دنبال روایتی واقعگرایانه از کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیتها هستند. همچنین برای علاقهمندان به داستانهایی با فضای جمعی، گفتوگوهای پرکشش و نقدهای اجتماعی، این اثر مناسب است.
بخشی از کتاب کینه کهنه نمی شود
«صدای خنده و هیاهوی مریم و شیده در ماشین به اوج خودش رسیده بود. درضمن رانندگی، کاملا میفهمیدم که وقتی از کنار ماشینی عبور میکنیم، سرنشینان آن ماشین، هر سهنفرمان را با اولین نگاه مورد قضاوت قرار میدهند. کاری نمیشد کرد، مردم این جامعه عادت کردهاند به قضاوت سریع، خصوصا که اگر جمع دخترانه، هرقدر در تعداد کم، کاری کنند که توجهبرانگیز باشد! و حالا صدای خنده و جیغ بلند مریم و شیده و لبخند عمیقی که خودم برلب داشتم، بهانهٔ کافی به دست همین مردم داده بود. از پل مهرشهر-کرج که پایین آمدم، دقایقی در ترافیک کلافهکنندهٔ بلوار ارم معطل ماندیم تا بالاخره بعد از مسافتی وارد بلوار شهرداری شدم و لحظاتی بعد ماشین را جلوی درِ پارکینگ متوقف کردم. چندثانیه بیشتر طول نکشید که آقامصطفی دو لنگهٔ در را سریع باز کرد و با ماشین وارد حیاط شدم؛ حیاط که نه، وارد باغ. وقتی یک ویلای زیبای دوبلکس، در یک فضای پردرخت سیب، در وسط مساحتی حدود دوهزار متر قرار گرفته باشد، اسم حیاط نمیشود به آن داد؛ اما دیگر عادت کرده بودم به اینکه فضای بزرگ باغ یا آن ویلای وسط باغ را با نگاه بیتفاوت و در حد یکحیاط یا یکساختمان معمولی نگاه کنم؛ اما میدانستم هرکسی که اولینبار پا به این مکان میگذارد، متوجه میشود که آنجا خیلی بزرگتر از یکخانه و حیاط معمولی است.»
حجم
۵۴۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۵۴۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه