کتاب غزل امید

کتاب غزل امید نوشتۀ ندا سعادتی نسب است. این کتاب را انتشارات اهورا قلم در سال ۱۳۹۶ در ۵۰۸ صفحه منتشر کرده است.

درباره کتاب غزل امید

ندا سعادتی نسب در کتاب عزل امید شما را با زندگی دختری جوان آشنا می‌کند که او را باتوجه‌به سختی‌های زندگی تلاش خود را از دست نمی‌دهد و برای زندگی خود می‌جنگد تا به باورهای خود برسد. زندگی همانند یک بازی است؛ گاهی اوقات شیرین، گاهی اوقات تلخ! اغلب ما فکر می‌کنیم که هیچ‌وقت عاشق نمی‌شویم اما دقیقاً در زمانی که احتمالش را نمی‌دهیم به‌صورت ناباورانه به سراغمان می‌آید. در این زمان برای به‌دست‌آوردن عشقمان بهتر است بجنگیم، حتی اگر همه بگویند اشتباه است!

خواندن کتاب غزل امید را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به رمانی با مضمون اجتماعی، عاشقانه و روان‌شناسی می‌توانند این کتاب را مطالعه کنند.

بخش‌هایی از کتاب غزل امید

۲۱ سال از بهار زندگیمو پشت سر گذاشتم و در دانشکده پزشکی تهران در رشته علوم آزمایشگاهی تحصیل می‌کنم. خانواده‌ام از لحاظ مالی وضع روبه‌راهی داره چرا که بابا تو شرکت واردات و صادراتش، خیلی موفقه و با شرکت‌های خارجی زیادی ارتباط داره و بقول خودش و دیگران حسابی تو کار تجارت مطرح شده و کاروبارش سکه‌اس. والدین من از اون تیپ خانواده‌هایی هستن که پول نقش مهمی تو زندگیشون ایفا میکنه تا جایی که خوشبختی بچه‌هاشونو فقط با پول درآوردن و خرج کردن و برطرف‌کردن نیازهای مالیشون می‌بینن و به زوایای دیگۀ تربیتی و شخصیتی کاری ندارن اینکه چه وظیفه‌ای در قبال بچشون دارن و باید به چه اهدافی برسن، مهم نیست. فقط حل کردن هر مشکل و به‌دست‌آوردن هر افتخاری رو از راه پول میبینن و بس. واسه همین بین ما فاصله زیادیه و همو درک نمی‌کنیم بخصوص با پدرم که بین عقاید من و اون، فرق زمینه تا آسمون و اکثر حرفای اون برام بی‌مفهوم و غیرمنطقی جلوه میده چرا که هر چیزو از دیدگاه خودش یه معامله میدونه که به برد یا باخت ختم میشه و حد وسطی نداره. گاهی هم به عقاید و تفکراتمون ناجور گیر میده بخصوص به کیانوش. حالا به من کمتر، چون می‌شناسمش سعی می‌کنم زیاد باهاش وارد هر بحثی نشم میدونم بی‌فایده‌اس از طرفی هم تونستم وارد دانشگاه بشم و یکی از آرزوهای اونو که همان شعار همیشگیش، بالا بودن از همه لحاظ تو هر کاریه رو برآورده کردم آخه در کنار این تفکراتش دوست داره ما تحصیلات عالیه داشته باشیم و این بهونۀ خوبی برای کلاس گذاشتن برا فامیل هستش بخصوص با عموم که رقیب سرسختی براش محسوب میشه و مدام هر دو خانواده با هم‌چشم و هم چشمی دارن. همه بچه‌های فامیل از عمو گرفته تا عمه‌ها و بقیه فامیل بعد از گرفتن دیپلم گاهاً بعضیا هم به همون دیپلم نرسیدن اونم به‌زور معلم خصوصی و کلاسای جورواجور، بیکار و علاف می‌گردن و در حال خوشگذرونی‌ان و بابا دوست داره همیشه از خواهرا و برادرش چند پله جلوتر باشه چه در کار چه مال و اموال و چه جنبه‌های دیگه و از همه بدتر جلوی فامیل مامان نمیخواد به‌هیچ‌وجه کم بیاره تا جایی که شنیدم قبل از ازدواج خانواده مامان که خیلی سرشناس‌تر از خانواده بابا بودن به‌زور و به اصرار پدربزرگ اونو به‌عنوان دامادشون پذیرفتن و یه جورایی با تکیه به اونا به اینجا رسیده و حالا میخواد خودشو بهشون نشون بده و به قولی اثبات کنه.