
کتاب بهار با کنجی شکسته
معرفی کتاب بهار با کنجی شکسته
کتاب الکترونیکی «بهار با کُنجی شکسته» نوشتهٔ «ماریو بندتی» و با ترجمهٔ «نجمه شبیری» را نشر ثالث منتشر کرده است. این اثر در دستهٔ رمانهای اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد و به زندگی خانوادهای در اروگوئهٔ دوران دیکتاتوری نظامی میپردازد. روایتهای کتاب از زاویهدیدهای گوناگون و با لحنهایی متفاوت، تجربهٔ تبعید، زندان و جدایی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بهار با کنجی شکسته
«بهار با کُنجی شکسته» اثری داستانی است که در قالب رمان و با ساختاری چندپاره روایت میشود. این کتاب در سال ۱۹۸۲ و در دوران تبعید نویسنده نوشته شده است و بازتابدهندهٔ فضای سیاسی و اجتماعی اروگوئه در سالهای دیکتاتوری نظامی است. ماریو بندتی، نویسندهٔ اهل اروگوئه، در این رمان با بهرهگیری از چندین راوی و زاویهدید، زندگی خانوادهای را به تصویر میکشد که یکی از اعضای آن به دلیل فعالیتهای سیاسی زندانی شده است. روایتها از زبان پدر، همسر، دختر خردسال، دوست خانوادگی و خود نویسنده شکل میگیرند و هرکدام بخشی از تجربهٔ تلخ تبعید، زندان و دوری را بازگو میکنند. ساختار کتاب به گونهای است که فصلها و بخشهای مختلف با لحنها و سبکهای متفاوت نوشته شدهاند؛ گاهی کودکانه، گاهی تلخ و گاهی با نگاهی انتقادی به جامعه و سیاست. این تنوع روایی، تصویری چندلایه از تأثیرات سرکوب سیاسی بر زندگی فردی و جمعی ارائه میدهد و خواننده را با ابعاد گوناگون رنج و امید در شرایط دشوار روبهرو میکند.
خلاصه داستان بهار با کنجی شکسته
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «بهار با کُنجی شکسته» حول محور خانوادهای در اروگوئهٔ دههٔ ۱۹۷۰ میچرخد که پدر خانواده، سانتیاگو، به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه دیکتاتوری نظامی زندانی شده است. روایت کتاب از زاویهدیدهای مختلفی شکل میگیرد: نامهها و یادداشتهای سانتیاگو از زندان، تکگوییهای همسرش گراسیلا که با دشواریهای زندگی روزمره و دوری از همسر دستوپنجه نرم میکند، نگاه کودکانهٔ دخترشان بئاتریس به جهان تبعید و غیبت پدر، و همچنین خاطرات و تأملات پدر سانتیاگو که با احساس گناه و دلتنگی مواجه است. در کنار این شخصیتها، دوستان و آشنایان خانواده نیز هرکدام بخشی از بار تبعید و سرکوب را به دوش میکشند و روایتهایی از زندگی در تبعید، تلاش برای سازگاری با محیط جدید و حفظ هویت فردی و جمعی ارائه میدهند. کتاب با روایتهای کوتاه و گاه گسسته، فضای خفقانآور دیکتاتوری، اضطراب، امید و مقاومت را در زندگی روزمرهٔ شخصیتها منعکس میکند. در این میان، فصلهایی به خود نویسنده اختصاص یافته که تجربهٔ شخصی او از تبعید و مواجهه با دیگر تبعیدیان را بازتاب میدهد. داستان بدون افشای پایان، تصویری از تلاش برای حفظ پیوندهای خانوادگی، امید به آزادی و جستوجوی معنا در شرایط دشوار را پیش روی خواننده میگذارد.
چرا باید کتاب بهار با کنجی شکسته را بخوانیم؟
این کتاب با روایت چندصدایی و ساختار پازلگونهاش، تجربهٔ زیستن در سایهٔ سرکوب سیاسی و تبعید را از زوایای گوناگون به تصویر میکشد. «بهار با کُنجی شکسته» نهتنها به مسائل سیاسی و اجتماعی میپردازد، بلکه تأثیر این شرایط را بر روابط خانوادگی، هویت فردی و نگاه کودکان به جهان بررسی میکند. خواندن این اثر فرصتی است برای درک عمیقتر از رنج و مقاومت انسانها در برابر بیعدالتی و همچنین آشنایی با ادبیات آمریکای لاتین و تجربههای زیستهٔ مردمان آن منطقه. روایتهای کتاب، همدلی و تأمل دربارهٔ مفهوم آزادی، امید و پایداری را برمیانگیزد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و سیاسی، دوستداران ادبیات آمریکای لاتین و کسانی که دغدغهٔ تبعید، هویت و تأثیر سیاست بر زندگی فردی و خانوادگی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال درک تجربههای زیسته در شرایط سرکوب و مهاجرت هستند، این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب بهار با کنجی شکسته
«امشب تنها هستم. همسلولیام (روزی اسمش را خواهی دانست) در بخش پرستاری است. آدم خوبی است، ولی هرازگاهی تنهایی هم بد نیست. میتوان بهتر تأمل کرد. در من چنان حاضری که برای اندیشیدن به تو به حبس خویش نیازم نیست. خواهی گفت که چهارسالوپنجماهوچهارده روز زمان زیادی برای تأمل است. شب مهتابی است و این زمان را برای نوشتن به تو غنیمت میشمارم. و ماه مانند مرهمی است که همواره من را آرامش میبخشد. بهعلاوه روشنایی، هرچند فقط کاغذ را، و این حائز اهمیت است، زیرا در این ساعت برق نداریم. گله هم نمیکنم، زیرا در سالهای نخست نور ماه را هم نداشتم. به قول ازوپ همیشه یک نفر هست که حالوروزش بدتر است و به نظر من حتی وخیمتر. جالب است. وقتی کسی بیرون زندان است و تصور میکند که به هر دلیلی ممکن است سالهایی را بین چهار دیوار بگذراند، میپندارد که آن را تاب نخواهد آورد، یا عملاً تحملنکردنی است. با این حال، از قرار معلوم تحملپذیر است. لااقل من آن را تحمل کردم. انکار نمیکنم که لحظات یأسآوری را هم پشتسر گذاشتم، بهعلاوه لحظاتی که نومیدی با رنج جسمانی توأمان میشود. اما الان منظورم ناامیدی محض است. وقتی کسی شروع به محاسبه میکند، درنتیجه دوران حبس بر هزاران روز مضروب میشود. به هر صورت، جسم (تَن) از روحیه سازگارتر است. جسم نخستین جایی است که به برنامۀ زمانی جدید، به اوضاعِ جدیدش، به ریتم تازۀ نیازهایش، به خستگیهای جدیدش، به استراحتهای جدیدش، به بایدونبایدهای جدیدش خو میکند...»
حجم
۲۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۲۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه