دانلود و خرید کتاب جان‌سخت و کم‌شانس بنانا یوشیموتو ترجمه شادی رستمی
تصویر جلد کتاب جان‌سخت و کم‌شانس

کتاب جان‌سخت و کم‌شانس

معرفی کتاب جان‌سخت و کم‌شانس

«جان‌سخت و کم‌شانس» دو داستان از بنانا یوشیموتو ، نویسنده ژاپنی است. یوشیموتو در سال ۱۹۶۴ در توکیو متولد شد. وی دختر تاکایی یوشیموتو شاعر و منتقد بنام ژاپنی است. او تابحال برنده‌ی جوایز معتبری در زمینه‌ی ادبیات شده و داستان‌هایش شهرت جهانی دارند. آشپزخانه،N.P، مارمولک، آمریتا و خداحافظ سوگومی از معروف‌ترین داستان‌های او هستند. بخشی از داستان جان‌سخت را می‌خوانیم: صبح فرا رسید. من به اتاقم برگشتم. در نور آسمان صاف و بی ابر حمام کردم و از آرامش اتاق لذت بردم. باورم نمی شد دیشب همه چیز انقدر ترسناک بود. خود را خشک کردم و لباس پوشیدم. دو لیوانی که از دیشب روی میز باقی مانده بود همه چیز را یادآوری می کرد اما در مقابل انوار درخشان آفتاب چیز قابل توجهی نبودند. به سرعت کیفم را جمع و جور کردم و به سمت میز پذیرش رفتم. گفتم: از همه چیز متشکرم. زن در پاسخ لبخند زد و هزینه ی صورتحساب را دریافت کرد."خواهش می کنم. مراقب خودت باش" جوری رفتار کرد که انگار اتفاقی نیفتاده است. خنده ام گرفت. انگار از پیش قرار بود یک شب عجیب داشته باشم و در اتاقی کاملا ناآشنا بخوابم. منظره ی بیرون با صف بود. مغازه ها یکی پس از دیگری باز می شدند. کارگر پمپ بنزین به سر کارش می رفت، زن نظافتچی سرگرم تمیز کردن خیابان بود و.. در مسافتی دورتر، کوه ها پوشیده در رنگ های پاییزی به صف شده بودند و آسمان آبی بر بلندای آنها جلوه ی زیبایی داشت. با تعجب اندیشیدم راز دیشب در چه بود؟ حس زیبای آن خواب و بخشیده شدن، هنوز در جانم طنین انداز بود. خوشحال بودم که موفق شدم شیزوروی واقعی را در خواب ببینم.
ریحانه باقریه
۱۳۹۶/۰۷/۲۲

کتاب غلطهای نگارشی بسیاری دارد که حظ مداوم خواندن کتاب و همراه شدن با احساس آن را میگیرد و خواندن را دچار وقفه میکند. از این نظر نیاز اساسی به یک ویرایش کلی دارد. اما از منظر خود داستانها، کتاب

- بیشتر
سينا رضايي
۱۳۹۶/۰۷/۱۱

من عاشق ادبیات آسیای شرقی هستم ،به نظرم ترجمه این کتاب بی نظیره

~sahar~
۱۳۹۷/۰۱/۱۳

زیاد باهاش حال نکردم متاسفانه زیاد جالب نیست

Dexter
۱۳۹۶/۰۷/۰۵

ترجمه ی خیلی زیبایی داره...توصیفات زنده و ملموس هستند...از خوندنش می شه احساس زندگی و طراوت کرد

مریم
۱۳۹۷/۰۲/۱۷

وقتی داشتم می خوندم نمی فهمیدم دارم چه چیزی رو پیگیری میکنم..داستانش جذاب نبود...البته نظر منه😉

کتاب ناب
۱۳۹۸/۰۹/۰۶

داستان اولش متفاوت بود و داستان دومش معمولی، ولی برای من تقریبا جذاب بود و بی وقفه خوندمش... دلم میخواد بیشتر از ادبیات ژاپنی بخونم

jaVad
۱۳۹۷/۰۴/۰۳

داستان به شکل عجیب غریبی نوشته شده بود. نمیدونم برگردان کتاب به فارسی خوب نبود یا واقعا داستان همین بود، ولی این داستان ها در کل چنگی به دل نمیزد، جز یه فضای تقریبا تاریک و ماورایی چیزی داخلشون نبود.

- بیشتر
Sayeh Sh
۱۳۹۷/۰۱/۲۷

چقدر اشتباه تایپی داره.

sanam
۱۳۹۷/۰۱/۲۵

متوسط بود ولی داستان عجیبی داشت

samira
۱۳۹۷/۰۱/۱۱

جالب بود دوستش داشتم

مسایلی که برای یک انسان اهمیت ندارد ممکن است به جان فرد دیگری تا سر حد مرگ آسیب برساند.
farez
باید بگویم آدم های زنده بیشتر مرا می ترسانند. همیشه به نظرم اینطور رسیده که هیچ چیز ترسناک تر از یک انسان نیست، زیرا یک مکان هر چقدر هم مخوف باشد تنها یک منظره است و این اهمیتی ندارد که روح ها چقدر ترسناک باشند چون آنها هم اثری از انسان های مرده اند. همیشه فکر می کردم ترسناک چیزی که آدم ها می توانند بهشان فکر کنند این است که انسان های زنده چه در سر دارند.
sahar
"نمی دانم. انگار من از دنیای دیگر یا یک همچون چیزی آمده ام.زندگی من اینجوری بوده. من توانایی تصمیم گیری درباره ی مسایل ساده را هم ندارم و جسمم جدا از فکرم به راه خودش می رود"
Tonoske
باید بگویم آدم های زنده بیشتر مرا می ترسانند. همیشه به نظرم اینطور رسیده که هیچ چیز ترسناک تر از یک انسان نیست، زیرا یک مکان هر چقدر هم مخوف باشد تنها یک منظره است و این اهمیتی ندارد که روح ها چقدر ترسناک باشند چون آنها هم اثری از انسان های مرده اند. همیشه فکر می کردم ترسناک چیزی که آدم ها می توانند بهشان فکر کنند این است که انسان های زنده چه در سر دارند.
marzieh
_امروز روز گریه ی توست. ادامه بده، گریه کن
Tonoske
داشت کم کم گریه م می گرفت.
Tonoske
مردم فکر می کنند تنهایی یک "تصمیم شخصی "محسوب می شود. حال چه تصمیم خودشان باشد چه تصمیم اطرافیان. اما این امر واقعا حقیقت ندارد. دوره های مختلف زندگی مانند تغییر فصل می مانند. همه چیز به آن بستگی دارد. قدرت انسان در این مواقع به هیچ دردی نمی خورد. بهتر است به دنبال راه دیگری باشیم تا بتوانیم به قدر کافی از زندگی لذت ببریم و در هر صورت زمان موعود روزی فرا خواهد رسید.
Tonoske
از اینکه به آدم های اطرافم حسادت می کردم حس بدی داشتم. زیرا به نظر می رسید به همه خوش می گذرد. همه ی آنهایی که برای آبتنی آمده بودند. زنان مسن، بچه های کوچک به همراه مادرانشان، آدم هایی که هر روز به بدن هایشان کرم های جورواجور می زدند و زندگی های طبیعی و معمولی داشتند.
Tonoske
ساکایی گفت: در ماه نوامبر آسمان همیشه گرفته است. خیلی غمگین به نظر می رسد. آدم با دیدنش احساس تنهایی می کند. کدام ماه را از همه بیشتر دوست دارید؟ _نوامبر
Tonoske
گفتم: فکر می کنم هوا دارد سردتر می شود. ساکایی گفت: آره اینطور به نظر می رسید. می دانی هیچ وقت از تماشای زیبایی های این فصل خسته نمی شوم. هر چند بار ببینم کم است. با تعجب اندیشیدم چه زمان روزی خواهد رسید که او از زیبایی خزان خسته شود.
Tonoske

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان