دانلود و خرید کتاب بروکلینی دیگر ژاکلین وودسن ترجمه سحر توکلی
تصویر جلد کتاب بروکلینی دیگر

کتاب بروکلینی دیگر

معرفی کتاب بروکلینی دیگر

رمان «بروکلینی دیگر» اثر نویسنده آمریکایی ژاکلین وودسن (-۱۹۶۳) از پرفروش‌ کتاب‌های نیویورک تایمز و نامزد نهایی جایزه‌ی کتاب ملی سال ٢٠١۶ آمریکا است. داستانی سراسر چالش و پیروزی که با تکرار جمله «این‌ها همه خاطره است» یادآور می‌شود که انسان می‌تواند از تمام سختی‌ها بارها و بارها گذر کند و در نهایت کتابی است از جنس دیگر. کتابی از جنس دوستی و خاطره، تلخی و شیرینی بلوغ و سردرگمی‌های چهار دختر سیاه‌پوست که زندگی‌شان دستخوش کام‌ورزی‌ها و شرایطی است که به آن‌ها تحمیل می‌شود.«بروکلینی دیگر» مثل تبی طولانی ذهن خواننده را درگیر می‌کند. کتابی با توصیف‌های شاعرانه و احساسی. کتابی سرشار از لحظه‌های ساکت و نمناک. این کتاب که روایتی جذاب و شاعرانه دارد ،در خلال داستان، بسیاری از آداب و آیین قبایل مختلف را در مواجهه با مرگ نیز توصیف می‌کند: نوبت به خاطرات مادرهایمان رسید. وقتی گیگی شش سال داشت، مادرش او را جلو آینه کشید. گیگی گفت: «آینه از قبل ترک خورده بود. فکر کنم یه نشونه بود. آینه‌ی داغون و مامانم با هم قول و قراری داشتند.» مادرش گفته بود: «اون چشما، به جدّ مادریت رفته. اون با یه بابای چینی و مادر دورگه به کارولینای جنوبی اومد.» گیگی به چشمانش خیره شد. چشمانی کشیده، قهوه‌ای و نافذ. مادرش، همان‌طور که موهای بافته‌شده‌ی گیگی را بلند می‌کرد، ادامه داده بود: «موهات هم همین‌طور، سنگین و پرپشت، مثل اونه. اما تنها نفرینی که باهاته رنگِ تیره‌ی پوستته که به من رفته. باید یه راهی پیدا کنی که از دستش خلاص شی. باید خودت رو از توش بکشی بیرون. همیشه تو سایه باش؛ نذار از اینی که هست تیره‌تر بشه. حتی قهوه هم نخور.» هنگامی که دست‌آخر با هم دوست شدیم و وقتی چهار نفرمان آن‌قدر به یکدیگر اعتماد داشتیم، که دنیای اطراف‌مان را با دنیای خودمان قسمت کنیم، درگوشی رازهایمان را زمزمه کردیم. کنار هم در حلقه‌ی تازه‌شکل‌گرفته‌مان، چهارزانو، می‌نشستیم. لبان‌مان را از هم باز می‌کردیم و سرانجام می‌گذاشتیم داستان‌هایی که در دل‌هایمان تا مرز خاکستر سوخته بودند، بیرون از وجودمان جان بگیرند.
Dentist
۱۳۹۶/۰۶/۰۷

داستان درمورد دختربچه ی سیاه پوستیه که مادرش رو در سن کم از دست میده و هرگز مرگ مادرش رو باور نمیکنه و همیشه در انتظار برگشتنشه. خانواده ای که به بروکلین مهاجرت میکنن، مسائل و مشکلاتی که برای یه

- بیشتر
کیمیا
۱۴۰۰/۰۵/۰۳

دختر سیاهپوستی که در کودکی مادرش رو از دست میده و هیچ وقت مرگ مادرش رو باور نمیکنه و در بزرگسالی به تحقیق درمورد رفتار هر قبیله یا کشوری بعد از مرگ عزیزانشان مشغول میشه. کتاب به دوران کودکی تا بزرگسالی

- بیشتر
آرش
۱۳۹۹/۰۶/۱۰

کتاب خط داستانی خاصی جز خاطرات کودکی و بلوغ تا بزرگسالی را در رفت و برگشت‌های متمادی دنبال نمی‌کند. ولی در خلال همین خاطرات، مشکلات مهاجرت سیاهان آمریکا بین شهرهای مختلف، فرهنگ بروکلین، مشکلات و سختی‌های دوران کودکی و نوجوانی

- بیشتر
نازبانو
۱۳۹۷/۰۱/۲۴

متوسط بود ، ترجمه ش عالی

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۵/۲۹

دوستی قدیمی، خاطراتی از دهه ی 1970 را در ذهن آگوست زنده می کند و او را به زمانی می برد که دوستان، همه چیز یکدیگر بودند. تا این که اتفاقات، شکل دیگری به زندگی داد. بروکلین برای آگوست و

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۱۰/۰۱

بروکلینی دیگر برشی از زندگی آگوست است. وقتی که آگوست، بعد از مرگ پدرش به بروکلین برمیگرده و دوست دوران نوجوانی خودش رو میبینه و همچنین خاطراتی که باهاش رو در رو میشه… راوی کتاب خود آگوست می باشد. از اینجا به

- بیشتر
Nasim
۱۳۹۶/۰۷/۲۷

کتاب خوبیه👌

Emma
۱۴۰۱/۰۷/۲۰

خوب بود

AhmadReza
۱۴۰۱/۰۶/۲۸

کتاب اصولاً روند داستانی واحدی ندارد بلکه به طور کلی داستان دختری سیاه پوست است که مادرش را از دست داده و حالا پس از سال ها برای خاکسپاری پدرش به بروکلین شهر محل زندگی شان برگشته است. در این

- بیشتر
Mary gholami
۱۳۹۸/۰۹/۲۳

جالب نبود

پدرشان می‌گفت: «خداوندی که عاشق جهان است... تنها پسر مولود خود را فرستاد...» فکر می‌کردم پس دخترانش چه؟ خداوند با دخترانش چه کرد؟
شلاله
هیچ‌چیز همان دم غم‌انگیز نیست، بلکه یاد و خاطره‌اش غم‌انگیز است.
Pariya
گفت: «باور کنید دنیا به اندازه‌ای که شما دل‌تون می‌خواد امن نیست.
مریم
هیچ‌چیز همان دم غم‌انگیز نیست، بلکه یاد و خاطره‌اش غم‌انگیز است.
Judy
من مادرم را می‌خواستم.
مریم
می‌گفت: «خداوندی که عاشق جهان است... تنها پسر مولود خود را فرستاد...» فکر می‌کردم پس دخترانش چه؟ خداوند با دخترانش چه کرد؟
کیمیا
خاطره مثل کبودی است. آرام محو می‌شود.
Judy
بروکلینی دیگر کتابی است از جنس دیگر. کتابی از جنس دوستی و خاطره، تلخی و شیرینیِ بلوغ و سردرگمی‌های چهار دختر سیاه‌پوست که زندگی‌شان دستخوش کام‌ورزی‌ها و شرایطی است که به آن‌ها تحمیل می‌شود. بروکلینی دیگر مثل تبی طولانی ذهن خواننده را درگیر می‌کند. کتابی با توصیف‌های شاعرانه و احساسی. کتابی سرشار از لحظه‌های ساکت و نمناک. مترجم
مریم
فقط دو گام به چپ یا راست یا جلو یا عقب، و دیگر از زندگی‌ات خارج می‌شوی.
مریم
وقتی پانزده سال داری دیگر خبری از وعده‌ی بازگشت به جای قبلی نیست. چشمان بالِغَت داستانی واقعی‌تر و متفاوت‌تر را بازگو می‌کند.
مریم
می‌دانستم درون دنیا گم شده‌ام و فقط تماشایش می‌کنم. می‌دانستم در تقلا هستم تا بفهمم چرا همیشه احساس می‌کنم بیرون از قابِ همه‌چیز ایستاده‌ام.
مریم
سیلویا برایمان گفت: «پدرم گفته که اول باید حقوق بخونم و بعدش هر کاری که عاشقشم انجام بدم.» وقتی از او پرسیدیم: «عاشق چی هستی؟» سیلویا نگاهی به اتاق سرتاسر صورتی‌اش انداخت و گفت: «من اختیارم دست خودم نیست! از کجا باید بدونم؟»
مریم
مطمئن بودم که مادر شبح‌واری در گذشته‌شان وجود ندارد. واقعاً فکر می‌کردم آن‌ها استوار در برابر دنیا ایستاده‌اند. آن‌ها را نگاه می‌کردم. دلم می‌خواست آنچه آن‌ها داشتند من هم داشتم
مریم
بچه‌هایی که برای‌مان ناشناس بودند، اما ناگهان دچار حس حسادت کاملاً محسوسی نسبت به آن‌ها شدیم، میان آب دویدند. زیرپوش‌ها و شلوارک‌هایشان به بدن‌های قهوه‌ای‌رنگ‌شان چسبیده بود. آن روز هم دوباره سیلویا، آنجلا و گیگی را دیدم که همدیگر را میان آب هل می‌دادند و صدایشان به سوی پنجره‌ی ما شناور می‌شد. برادرم پرسید: «داره به ما می‌خنده؟ اون موقرمزه رو می‌گم، آخه سرش رو سمت پنجره‌ی ما بالا آورد و خندید.» من گفتم: «هیس! کی باشه بخواد به ما بخنده!» داشتم از آن‌ها متنفر می‌شدم. داشتم عاشق‌شان می‌شدم.
مریم
خواهرسونجا اغلب از من می‌پرسید: «کیه که زندگیِ پر از غم‌های کوچیک و بزرگ رو پشت سر نگذاشته باشه؟» شاید فکر می‌کرد دانستن عمق و وسعت درد و زجر انسان برای بیرون کشیدن من از قعر خودم کفایت می‌کند.
مریم
و با خودم می‌گفتم چه حسی دارد در لبه‌ی بارگاه مقدس قدم بزنی. پدرشان می‌گفت: «خداوندی که عاشق جهان است... تنها پسر مولود خود را فرستاد...» فکر می‌کردم پس دخترانش چه؟ خداوند با دخترانش چه کرد؟
samira
حالا می‌فهمم هیچ‌چیز همان دم غم‌انگیز نیست، بلکه یاد و خاطره‌اش غم‌انگیز است.
book worm
  درباره‌ی ژاکلین وودسن: «همیشه می‌گفتم وقتی بزرگ شوم حتماً معلم، وکیل یا آرایشگر می‌شوم، اما حتی همان موقع هم می‌دانستم چیزی جز نوشتن خوشحالم نمی‌کند.»
ghazl
بزرگ‌ترها همیشه وعده‌ی آینده‌ی شکست‌خورده‌ی خودشان را به بچه‌ها می‌دهند.
Mary gholami
جایی در سواحل کارولینای جنوبی مردم یکی از قبایل ایبو، که به دست برده‌داران اسیر می‌شدند، خودشان را در آب غرق می‌کردند. آن‌ها باور داشتند از آنجا که با آب آمده‌اند، آب آن‌ها را به خانه باز خواهد گرداند. آن‌ها باور داشتند که همراه آب راهی خانه شدن خیلی بهتر از در اسارت زندگی‌کردن است.
Elaheh

حجم

۱۰۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۰۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۹,۹۰۰
۱۳,۹۳۰
۳۰%
تومان