تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب سودا
معرفی کتاب سودا
کتاب سودا نوشتهٔ «افسانه نیکپور» و منتشرشده توسط نشر سخن نو، روایتی معاصر از زندگی زنان طبقه متوسط شهری است که درگیر دغدغههای معیشتی، خانوادگی و اجتماعی هستند. این رمان معاصر و ایرانی با محوریت شخصیت «گیتا» و دخترش «گلناز» به روابط خانوادگی، تلاش برای بقا و امید به آینده میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سودا افسانه نیک پور
کتاب «سودا» رمانی ایرانی و معاصر است که در بستر زندگی روزمرهٔ تهران روایت میشود و تمرکز آن بر مادر و دختری به نامهای «گیتا» و «گلناز» است. گیتا زنی تنها و سرپرست خانوار است که با آشپزی در خانهٔ سرهنگ، مردی سالخورده و مقتدر تلاش میکند آیندهٔ بهتری برای دخترش رقم بزند. فضای رمان خانههای کوچک و بزرگ، آشپزخانهها، شرکتهای ساختمانی و روابط پیچیدهٔ میان اعضای خانواده و همکاران را در بر میگیرد. روایت کتاب، تصویری از مناسبات طبقاتی، دغدغههای زنان، فشارهای اقتصادی و آرزوهای نسل جوان را به نمایش میگذارد. دورهٔ زمانی داستان معاصر است و نشانههای زندگی امروزی مانند دغدغهٔ کنکور، اشتغال، روابط کاری و اجتماعی در جایجای روایت دیده میشود. «افسانه نیکپور» با نگاهی جزئینگر شخصیتها را در موقعیتهایی قرار میدهد که انتخابهایشان میان واقعیتهای تلخ و امیدهای کوچک در نوسان است. رمان «سودا» با زبانی توصیفی و دیالوگمحور به لایههای پنهان روابط انسانی و کشمکشهای درونی شخصیتها پرداخته است. این رمان پنج فصل دارد.
خلاصه داستان سودا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «سودا» با زندگی «گیتا»، زنی میانسال و سرپرست خانوار آغاز میشود که برای تأمین مخارج زندگی خود و دخترش «گلناز»، بهعنوان آشپز در خانهٔ سرهنگ کار میکند. گیتا زنی عملگرا و باهوش است که تلاش میکند با نقشهچینی و استفاده از فرصتها آیندهٔ بهتری برای گلناز فراهم کند. گلناز، دختر جوان و بااستعداد گیتا در آستانهٔ ورود به دانشگاه و بازار کار قرار دارد و میان خواستههای مادرش و آرزوهای شخصی خود سرگردان است. ورود گلناز به شرکت ساختمانی «سرزمین» بهواسطهٔ سفارش سرهنگ، نقطهٔ عطفی در داستان است؛ جایی که او با دو مدیر شرکت، «سپهر والی» و «روزبه روزبهانی» روبهرو میشود و تجربههای تازهای از استقلال، رقابت و روابط کاری را از سر میگذراند. روایت حاضر همزمان با نمایش زندگی روزمرهٔ مادر و دختر، به روابط پیچیدهٔ خانوادگی، مناسبات قدرت، دغدغههای مالی و امیدهای کوچک و بزرگ زنان میپردازد. شخصیتها در کشاکش میان واقعیتهای تلخ و آرزوهای دوردست، هر یک راهی برای بقا و پیشرفت جستوجو میکنند. داستان با تمرکز بر جزئیات زندگی، دیالوگهای پرکشش و موقعیتهای ملموس، تصویری از تلاش زنان برای ساختن آیندهای بهتر ارائه میدهد؛ بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب سودا را خواند؟
این رمان با پرداختن به زندگی زنان طبقهٔ متوسط شهری، تصویری ملموس از دغدغههای معیشتی، روابط خانوادگی و تلاش برای استقلال را ارائه میدهد. روایت جزئینگر و شخصیتپردازی دقیق، خواننده را با واقعیتهای زندگی روزمره و انتخابهای دشوار شخصیتها همراه میکند. رمان «سودا» برای کسانی که به داستانهای اجتماعی و معاصر علاقه دارند، فرصتی است تا با لایههای پنهان روابط انسانی و کشمکشهای درونی زنان آشنا شوند و با چالشهای نسل جوان در جامعهٔ امروز همذاتپنداری کنند.
خواندن کتاب سودا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و معاصر، کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، خانواده و طبقه متوسط را دارند و همچنین خوانندگانی که به روایتهای واقعگرایانه از زندگی شهری علاقهمند هستند، مناسب است. رمان «سودا» میتواند برای کسانی که بهدنبال شناخت بهتر روابط خانوادگی و چالشهای زنان در جامعهٔ امروز هستند، مفید باشد.
درباره افسانه نیک پور
«افسانه نیکپور» زادهٔ سال ۱۳۴۸ در تهران و دانشآموختهٔ رشتهٔ گرافیک است. از آثار داستانی او میتوان اشاره کرد به کتابهای «شاهان دختر دردانه» و «فردای پس از تنهایی» و «سودا» و «فریبانه» و «گاهی برای دیدن چشمها را باید بست».
بخشی از کتاب سودا
«رزیتا یک اسکناس دویست لیری به جوانک بلیتفروش داد و وقتی باقی پولش را گرفت پشت سر کسانی ایستاد که میخواستند سوار قایق تفریحی بشوند. با تفریح و خوشگذرانی هزار سال نوری فاصله داشت، ولی دلش نمیخواست به خانهای برود که وجب به وجب آن سوهان روحش بود. روزگاری نهچندان دور، در خواب هم نمیدید در چهاردیواریای که شوهرش نشسته باشد هوایی برای نفس کشیدن او باقی نماند و حالا این واقعیت را با تمام وجود احساس میکرد. واقعبینتر از آن بود که بدبختی و ناکامیهای زندگیاش را پای بدشانسی بگذارد. نه، زندگی ویران و نکبت گرفتهاش هیچ ربطی به بدشانسی نداشت. انتخاب غلط خودش بود. بار دیگر از خود پرسید؛ این انتخاب نادرست چند زندگی را نابود کرده؟ و باز به گلناز فکر کرد. فکر گلناز سایهای سنگین روی سرش بود و قلبش را درد میآورد. دیر یا زود باید روبروی او میایستاد، در چشمهایش نگاه میکرد و میگفت؛ امانتدار خوبی نبوده است...
بازدمش به شکل هقهقی بیصدا از گلویش خارج شد و در صف جلوتر رفت. نگاه بهتزدهاش میان مردم بیشمار گشت بیآنکه انتظار دیدن چهرهای آشنا را داشته باشد. کلمات فارسی را از هر گوشه و کناری میشنید، استانبول پر از ایرانی بود ولی میان خود و دیگر هموطنانش فاصلهای به اندازهٔ یک دنیا احساس میکرد. به دختر و پسربچههایی که با هیجان زیاد در انتظار سوار شدن به قایق ورجهوورجه میکردند و با دیدن بادکنکهای رنگی و پشمکهای بزرگ به پدر و مادرهایشان التماس میکردند نگاه کرد، اگر دارا همراهش بود حتماً وادارش میکرد برایش بزرگترین پشمک را بخرد... اگر بود اینبار به او نمیگفت؛ «این خوراکی خوبی نیست، برات ضرر داره...» حتماً برایش میخرید.»
حجم
۴۳۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰۸ صفحه
حجم
۴۳۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۰۸ صفحه
نظرات کاربران
نسخه چاپی رو خوندم سرهنگ و فاطی جون رو خیلی دوست داشتم قصه ی ادمهای طمع کار و زیاده خواه هست ادمایی که فکر می کنن هر کی پولداره حتما حق بقیه رو خورده قشنگه