دانلود و خرید کتاب گاهی برای دیدن چشم ها را باید بست افسانه نیک‌پور
تصویر جلد کتاب گاهی برای دیدن چشم ها را باید بست

کتاب گاهی برای دیدن چشم ها را باید بست

انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۰۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گاهی برای دیدن چشم ها را باید بست

«گاهی برای دیدن چشم‌ها را باید بست» نوشته افسانه نیک‌پور درباره دو دوست است که پس از هشت سال به یکدیگر می‌رسند.

پریسا و پریا پس از هشت سال دوری، یکدیگر را به طور اتفاقی در خیابان می‌بینند. این دیدار باعث می‌شود پریسا خاطراتش با پریا را که در کنار او ولی با شرایطی بسیار متفاوت بزرگ شده، مرور کند.

پریسا دختر کارگر خانواده پریا بوده او برای تمام شرایط ناگوار زندگی‌اش از جمله تحصیل، عشق و ازدواج و... خانواده پریا را مقصر می‌داند. اما پس از رویارویی دوباره با پریا، به نکات تازه‌ای پی می‌برد.

ریحانه ملایری
۱۳۹۸/۱۱/۲۵

بنظرم رمان قشنگی بود. واقعا گاهی برای دیدن باید چشم هارو بست. گاهی باید برای دوست داشتن تلاش کرد. حرفای ماهدخت خانم واقعا حقیقت محض رو به ما گوشزد می کرد. بنظرم این دیدار دوباره بعد هشت سال لازم بود.

- بیشتر
ياسمن
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

داستانش خیلی جالب بود. بعضی قسمتها احساس شخصیت داستان به احساسات خودم تو زندگی شبیه بود و کاملا همراهش میشدم و درکش میکردم.

بینام
۱۳۹۸/۱۲/۱۳

من کتاب به زبان محاوره می خونم اما دوست دارم کتاب چاپی کتابی باشه.همه چیش فرق داشته باشه ،این یه سلیقه ست و اما در مورد رمان به نظرم این رمان اونقدری نکته مثبت داشت که بشه زبان محاوره بودنش

- بیشتر
shayestehbanoo
۱۳۹۸/۱۲/۰۹

کتاب رو دوست داشتم ، خیلی شخصیت پردازی خوبی داشت و یک داستان به ظاهر ساده رو عالی پردازش کرده بود ، نه از عاشقانه های ابکی خبری بود نه صحنه های دراماتیک صرفا دو تیپ شخصیتی دختر رو که

- بیشتر
fatemeh
۱۳۹۸/۱۲/۱۱

کتاب خوبی بود پیشنهاد میکنم بخونید

Hayley Mikelson
۱۳۹۹/۰۲/۱۹

کتاب خوبیه ولی تنها کتابیه که من حتی از یدونه از شخصیت هاش هم خوشم نیومد. دوست داشتم برم وسط داستان و با یه چاقو همشونو بکشم 😂چون خیلی با رفتارای احماقانشون زندگی رو سخت میکردن و حرص میدادن به

- بیشتر
الناز
۱۳۹۹/۰۱/۳۰

چقققدر رمان شیرینی بود. قلم فوق العاده نویسنده باعث میشد آدم از همون صفحه اول جذب بشه. شاید بشه گفت اتفاقات پررنگ و خاصی نداشت. یه روتین زندگی یه دختر ولی انقدر همون زندگی عادی شیرین نوشته شده بود که

- بیشتر
شهلا
۱۳۹۸/۰۹/۲۷

حیف که این نویسنده کم کاره. من دوست دارم ماهی یک کتاب از ایشون بخونم اینقدر که قلم قوی و فوق العاده ای دارن. این رمان هم بسیار بسیار زیبا، خوندنی و پر کششه. به شدت پیشنهاد می کنم.

ZahAh
۱۴۰۰/۱۲/۱۰

داستان ژانر اجتماعی داره. اگه دنبال داستان عاشقانه میگردید به دردتون نمیخوره. در کل آرومه و فراز و نشیب چندانی نداره.

ساحل
۱۳۹۹/۰۱/۲۹

در یک کلام فوق العاده بود حتما بخونین😍

ــ کارتون رابین‌هود رو تا حالا دیدی؟ ــ ده بار! ــ اون قسمتش رو یادته که داروغه به گدا کوره پول می‌ده؟ سکه‌ای که توی دستشه رو محکم توی کاسه گداهه می‌ندازه طوری که وقتی سکه با ته کاسه برخورد می‌کنه باعث می‌شه بقیه سکه‌ها هم بالا بپرن و داروغه سکه‌ها رو توی هوا می‌زنه! من این‌طوری به آدم‌ها محبت می‌کنم! وقتی یه محبت کوچولو یا توجه یا دوستی، هرچی که می‌خوای اسمش رو بذار، به کسی نشون می‌دم، چندین برابرش رو ازشون پس می‌گیرم! این‌طوری من بیشتر در حال گرفتن محبت و دوستی از آدم‌های دور و برم هستم تا دادنش!
kerm ketab
یه وقت‌هایی یه خواسته‌هایی آن‌چنان از ته دل برمی‌آد که انگار همون لحظه به هدف می‌خوره و در جا عمل می‌کنه! این‌جور وقت‌ها یاد اون ضرب‌المثل هندی‌ها می‌افتم که می‌گه همیشه درست آرزو کن، شاید در اون لحظه زیر درخت آرزو نشسته باشی!
maedeh
این‌که دلت بخواد کسی رو دوست داشته باشی و از کس دیگه بیزار باشی هم به خودت مربوطه، ولی بذار یه چیزی رو مادرانه بهت بگم؛ تو می‌تونی همه عمرت عصبانی باشی، به زمین و زمان فحش بدی و همه رو محکوم کنی که در حقت بدی یا کوتاهی کردن، اما این‌که چیزی رو عوض نمی‌کنه. اینو بدون که ما نیروی زیادی برای تغییر دادن و کنترل خودمون داریم، ولی در برابر رفتار دیگران کنترل زیادی نداریم. وقتی تو خودت رو به خاطر دیگران یا حوادثی که دست تو نیست یا نبوده ناراحت می‌کنی در واقع از اصلی‌ترین مسئله دور می‌شی؛ یعنی رفتار و اعمال خودت! اگر کسی با تو نامهربونی کنه یا رفتار ناخوشایندی بکنه، رفتار ناخوشایندی انجام داده اما آزار دهنده بودن رفتار اون بیشتر به خاطر ظرفیت کم تو برای تحمل ناخوشایندی‌هاست تا خود اون رفتار و اوضاع وقتی سخت‌تر می‌شه که همیشه به خودت بگی؛ نباید این‌طوری می‌شد، من تحملش رو ندارم!
Fateme Soltani
همیشه درست آرزو کن، شاید در اون لحظه زیر درخت آرزو نشسته باشی!
Melika Hsn
ما نمی‌تونیم شخصیت دیگران رو عوض کنیم ولی همیشه می‌تونیم با رفتار خودمون باعث بشیم که اون‌ها بهترین شخصیت خودشون رو به ما نشون بدن یا بدترینش رو!
Melika Hsn
اینو بدون که ما نیروی زیادی برای تغییر دادن و کنترل خودمون داریم، ولی در برابر رفتار دیگران کنترل زیادی نداریم. وقتی تو خودت رو به خاطر دیگران یا حوادثی که دست تو نیست یا نبوده ناراحت می‌کنی در واقع از اصلی‌ترین مسئله دور می‌شی؛ یعنی رفتار و اعمال خودت! اگر کسی با تو نامهربونی کنه یا رفتار ناخوشایندی بکنه، رفتار ناخوشایندی انجام داده اما آزار دهنده بودن رفتار اون بیشتر به خاطر ظرفیت کم تو برای تحمل ناخوشایندی‌هاست تا خود اون رفتار و اوضاع وقتی سخت‌تر می‌شه که همیشه به خودت بگی؛ نباید این‌طوری می‌شد، من تحملش رو ندارم!
Melika Hsn
من این‌طوری به آدم‌ها محبت می‌کنم! وقتی یه محبت کوچولو یا توجه یا دوستی، هرچی که می‌خوای اسمش رو بذار، به کسی نشون می‌دم، چندین برابرش رو ازشون پس می‌گیرم! این‌طوری من بیشتر در حال گرفتن محبت و دوستی از آدم‌های دور و برم هستم تا دادنش! برای همین می‌بینم که من به دوستی گلچهره نیاز دارم، به دوستی با تو نیاز دارم، به دوستی با همسایه‌م نیاز دارم... من بدون دیگران نمی‌تونم زندگی کنم! تو هم نمی‌تونی، هیچ‌کس نمی‌تونه... می‌خوام بهت بگم که فقط با محبت کردنه که تو می‌تونی کمی روی رفتار دیگران کنترل داشته باشی یا بهتر بگم از بودن با دیگران لذت ببری
Fateme Soltani
یه وقت‌هایی توی زندگی هست که می‌فهمیم و می‌دونیم داریم مرحله دیگه‌ای از زندگیمون رو شروع می‌کنیم. می‌دونیم بعد از این، زندگی ما مثل گذشته نخواهد بود و می‌فهمیم ما هم از اون به بعد آدم‌های گذشته نخواهیم بود. مثلاً وقتی که می‌خواهیم ازدواج کنیم، می‌دونیم از فردای روز عروسی، زندگیمون عوض می‌شه. دیگه هیچ چیز مثل گذشته نیست، جای زندگی تازه، آدم‌های تازه، رفتارهای تازه.
Fateme Soltani
به بابا گفته بودم برام بلیت قطار تندرو بگیره که کوپه‌های جداگانه نداشت، میون شلوغی بهتر می‌تونستم تنها باشم.
Melika Hsn
حس آدمی رو داشتم که پس از سالیان سال سراغ چمدانی کهنه می‌ره و ناگهان عروسک محبوبش رو که در کودکی فکر می‌کرده گمش کرده، توی اون چمدان پیدا می‌کنه. با شادمانی اونو توی دست‌هاش می‌گیره و با صدای بلند به عروسک می‌گه وای که چقدر دنبال تو گشتم، پس اینجا بودی! بعد درحالی‌که هنوز عروسک کهنه رو توی دست‌هاش و لبخندی روی لب‌هاش داره، نگاهش رو به گوشه‌ای می‌دوزه و یاد روزی می‌افته که کاغذ کادوی جعبه اون عروسک رو پاره کرده بوده و یک‌بار دیگه، شاید برای آخرین بار در عمرش، به یاد شور و شادی که از دیدن اون عروسک در دلش شکفته بوده می‌افته و پس از چند لحظه، ناگهان به خودش می‌آد و درحالی‌که هنوز لبخند کم‌رنگی روی لب‌هاش نشسته، عروسک کهنه رو سر جای قبلیش برمی‌گردونه، در چمدان رو می‌بنده و سرِ کارش برمی‌گرده... و عروسک تا ابد توی اون چمدان کهنه می‌مونه.
میس سین
ما نمی‌تونیم شخصیت دیگران رو عوض کنیم ولی همیشه می‌تونیم با رفتار خودمون باعث بشیم که اون‌ها بهترین شخصیت خودشون رو به ما نشون بدن یا بدترینش رو! و تنها ابزار ما برای این کار محبت کردنه. تو اگه با نزدیکانت با محبت رفتار کنی، شک نداشته باش که از اون‌ها هم محبت می‌بینی
Fateme Soltani
گلچهره خانم همیشه دلش می‌خواست با چنگ و دندون بیشترین سهم رو از خوشبختی به دست بیاره. یادم نیست کجا خوندم که اگر آدم‌ها بخوان خوشبخت باشن زود موفق می‌شن، ولی بیشتر آدم‌ها می‌خوان خوشبخت‌تر از دیگران باشن و این مشکله؛ چون دیگران را خوشبخت‌تر از اونچه هستن تصور می‌کنن. تا جایی که من به یاد می‌آرم و شناختی که از گلچهره خانم داشتم این بود که تنها خواسته‌اش در زندگی، این بود که خوشبخت‌تر از دیگران باشه.
Fateme Soltani
گاهی فکر می‌کنم قدرت احساسات بچه‌ها، به مراتب از ما بزرگ‌ها قوی‌تره. حتماً همین‌طوره، چون شاید اگر حالا که خودم زن بزرگی هستم، مامانم رو در حال بافتن رومیزی ببینم، با خودم بگم؛ چه خوب، سرش گرمه! شایدم حس کنم؛ تو حال و هوای خودشه و مزاحمش نشم... اما اون شب می‌تونستم حس کنم اتاق کوچکمون، کوچک‌تر شده و ساکتی مامان، از سرگرمی نیست، غمگینه!
Melika Hsn
جایی خوندم بعضی از هندی‌ها برای این‌که از سرنوشت بچه تازه به دنیا اومده‌شون باخبر بشن، رسم جالبی دارن. توی اون کتاب نوشته بود؛ وقتی بچه به سن شش ماهگی می‌رسه، همه بزرگان فامیل دور بچه جمع می‌شن و روی یک سینی؛ یک قلم، یک اسکناس و یک مشت خاک می‌ریزند و سینی رو جلوی بچه می‌گیرند. در یک گروه‌بندی کلی اگر بچه قلم رو برداره یعنی در آینده اهل علم و قلم می‌شه، اسکناس رو برداره تاجر می‌شه و اگر به خاک دست بزنه یعنی زمین‌دار می‌شه. (کتاب همنام، نوشته جومپا لاهیری ترجمه خانم فریده اشرفی
plantor.store
یه وقت‌هایی توی زندگی هست که می‌فهمیم و می‌دونیم داریم مرحله دیگه‌ای از زندگیمون رو شروع می‌کنیم. می‌دونیم بعد از این، زندگی ما مثل گذشته نخواهد بود و می‌فهمیم ما هم از اون به بعد آدم‌های گذشته نخواهیم بود. مثلاً وقتی که می‌خواهیم ازدواج کنیم، می‌دونیم از فردای روز عروسی، زندگیمون عوض می‌شه. دیگه هیچ چیز مثل گذشته نیست، جای زندگی تازه، آدم‌های تازه، رفتارهای تازه... شاید شب پیش از جشن عروسی، خواب به چشممون نیاد و ثانیه به ثانیه خودمون رو به تغییر نزدیک‌تر حس کنیم؛ خودمون رو برای اون تغییرات آماده‌تر کنیم. یا وقتی که می‌خواهیم به سفری طولانی مدت بریم یا از شهری به شهر دیگه نقل مکان کنیم... برای همه این‌ها می‌تونیم توی ذهنمون برنامه‌ریزی کنیم، مهم نیست اونچه که در آینده برامون اتفاق می‌افته، همونی باشه که پیش‌بینی کرده بودیم، مهم اینه که خودمونو برای اون دگرگونی از پیش آماده کرده باشیم
plantor.store
یه وقت‌هایی یه خواسته‌هایی آن‌چنان از ته دل برمی‌آد که انگار همون لحظه به هدف می‌خوره و در جا عمل می‌کنه! این‌جور وقت‌ها یاد اون ضرب‌المثل هندی‌ها می‌افتم که می‌گه همیشه درست آرزو کن، شاید در اون لحظه زیر درخت آرزو نشسته باشی!
ZAHRA
خوندم که اگر آدم‌ها بخوان خوشبخت باشن زود موفق می‌شن، ولی بیشتر آدم‌ها می‌خوان خوشبخت‌تر از دیگران باشن و این مشکله؛ چون دیگران را خوشبخت‌تر از اونچه هستن تصور می‌کنن.
sama
ما نیروی زیادی برای تغییر دادن و کنترل خودمون داریم، ولی در برابر رفتار دیگران کنترل زیادی نداریم. وقتی تو خودت رو به خاطر دیگران یا حوادثی که دست تو نیست یا نبوده ناراحت می‌کنی در واقع از اصلی‌ترین مسئله دور می‌شی؛ یعنی رفتار و اعمال خودت!
M Banoo
این حقیقتیه که لحظه‌ای که می‌خواهیم چیزی رو باور کنیم همه دلایل موافق با اون رو به سادگی می‌پذیریم و بر تمام دلایل مخالف با اون به راحتی چشم می‌بندیم.
M Banoo
تو می‌تونی همه عمرت عصبانی باشی، به زمین و زمان فحش بدی و همه رو محکوم کنی که در حقت بدی یا کوتاهی کردن، اما این‌که چیزی رو عوض نمی‌کنه. اینو بدون که ما نیروی زیادی برای تغییر دادن و کنترل خودمون داریم، ولی در برابر رفتار دیگران کنترل زیادی نداریم
کاربر ۲۴۸۲۸۳۸

حجم

۳۰۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

حجم

۳۰۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۷۰%
تومان