
کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم
معرفی کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم
کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم با عنوان اصلی What my bones know : a memoir of healing from complex trauma نوشتهٔ استفانی فو و ترجمهٔ امین انصاری چهارسوقی است. نشر گویا این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ بهداشت روانی قرار گرفته، شرح بهبودییافتن از ترومای پیچیده و در باب اختلال فشار روانی پسآسیبی است. این کتاب که در قالب یک سرگذشتنامهٔ دردآور نوشته شده، پایانی خوش دارد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم اثر استفانی فو
کتاب «آنچه با پوست و استخوانم حس کردم» که نخستینبار در سال ۲۰۲۲ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۴ منتشر شده، با روایتی صادقانه و نگاهی تیزبین مسیر پرپیچوخم زندگی راوی را از زخم تا بهبودی ترسیم کرده است. این راوی نهتنها زخمها و آسیبهای روانی را به تصویر کشیده، بلکه نشان داده چگونه دردهای شخصی میتوانند بازتابی از مسائل بزرگتر اجتماعی باشند. این اثر با تلفیق روایتهای واقعی و پژوهشهای علمی در روانشناسی و علوم اعصاب و جامعهشناسی، ابعاد گوناگون آسیبها را برای عموم مردم و متخصصان سلامت روان روشن کرده و راههایی برای رویارویی با آنها ارائه داده است. یکی از ویژگیهای برجستهٔ کتاب حاضر را پیوند دقیق داستانگویی با پژوهشهای علمی دانستهاند که نشان میدهد تروماهای پیچیده چگونه بهشکلی نامحسوس اما عمیقْ رفتار، روابط و تصمیمها را تحتتأثیر قرار میدهند. نویسندهٔ این کتاب، «استفانی فو» تأکید دارد که بهبودی این آسیبها نیازمند خودآگاهی و درک ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ایجادکنندهٔ آنها است. او با روایت تجربهٔ شخصیاش از درمان، از رواندرمانگران گرفته تا راهکارهای نوین نشان میدهد که مسیر بهبودی دشوار اما امکانپذیر است و بر اهمیت حمایت اجتماعی و همراهی در این مسیر تأکید کرده است. نویسنده گفته که میداند مطالعهٔ کتابهایی با موضوع تروما ممکن است دشوار و آزاردهنده باشد؛ زیرا میتواند احساسات عمیقی را در ما برانگیزد. او خودش با برخی از این تروماها دستوپنجه نرم کرده است؛ بااینحال تصمیم گرفته خاطرات دوران کودکیاش را که در آن مورد سوءاستفاده قرار گرفته با ما در میان بگذارد تا از پیشینهٔ او آگاه باشیم. «استفانی فو» گفته شاید مطالعهٔ بخش اول این کتاب برایتان سخت باشد. او توصیه میکند تا جای ممکن آن را بخوانیم، اما اگر به هر دلیلی نتوانستیم، او قضاوتمان نمیکند. این کتاب ۵ بخش و ۴۳ فصل دارد.
خلاصه داستان آنچه با پوست و استخوانم حس کردم
راوی داستان که سالها است با افسردگی و اضطراب دستوپنجه نرم میکند، در جلسهای مجازی با درمانگرش (سامانتا) بهدنبال پاسخی برای رنجهایش است. او که محیط آرام و جزئیات اتاق درمانگرش در سانفرانسیسکو را حتی از نیویورک، جایی که خود در فضایی تاریک و محدود کار میکند به یاد دارد، سرانجام پس از هشت سال درمان از سامانتا میپرسد که آیا به اختلال دوقطبی مبتلا است؟ سامانتا با رد این احتمال، تشخیصی تکاندهنده را مطرح میکند؛ اختلال اضطراب پس از حادثهٔ پیچیده (C-PTSD). این تشخیص نقطهٔ عطفی در زندگی راوی است. او که پیش از این تنها با اصطلاح PTSD آشنا بوده، با جستوجو در اینترنت متوجه میشود که C-PTSD ناشی از ترومای طولانیمدت و مکرر بهویژه سوءاستفادههای دوران کودکی است. لیست علائم این اختلال شامل دشواری در کنترل احساسات، اعتماد به افراد اشتباه، خودبیزاری، مشکلات در روابط و تمایل به پرخاشگری، گویی زندگینامهٔ این راوی بوده است. راوی درمییابد که این تروما تا چه حد در هویتش ریشه دوانده و تقریباً تمام جنبههای زندگیاش از تصمیمات روزمره تا امیال و ترسهایش را تحتتأثیر قرار داده است. او که سالها تلاش کرده بود گذشتهٔ تاریکش را پشت سر بگذارد، اکنون خود را درهمشکسته و مخرجمشترک تراژدیهای زندگیاش میبیند. این کشف عمیق و دردناک او را وادار میکند تا با واقعیت خود مواجه شده و دست از فرار بردارد. او تصمیم میگیرد داستان زندگیاش را با صداقت بازنویسی کند و به بررسی دقیق جنبههای مختلف هویت خود بپردازد تا شاید از این مسیر به رستگاری و بهبودی برسد. این آغاز راهی است برای روایتی صادقانه و مبارزهای درونی برای التیام زخمهای عمیق گذشته.
چرا باید کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم را بخوانیم؟
در جامعهای که سلامت روان همچنان با ناآگاهی و تابوها روبهرو است، شناخت علمی تروماهای پیچیده حیاتی است. این کتاب میتواند نوری باشد در مسیر شناخت زخمهای درونی و یافتن راهی برای التیام آنها بهویژه برای جامعهٔ پارسیزبان که با کمبود منابع معتبر در این زمینه مواجه بوده است.
کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ موفقیت و خودیاری و افرادی که میخواهند در قالب سرگذشتنامه درمورد اختلال اضطراب پس از حادثهٔ پیچیده (C-PTSD) بدانند، پیشنهاد میکنیم.
درباره استفانی فو
استفانی فو (Stephanie Foo) متولد ۱۹۸۷، روزنامهنگار، تهیهکننده و نویسندهای آمریکایی است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
اثر حاضر از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز (New York Times Bestseller) بوده و بهعنوان یکی از بهترین کتابهای سال توسط نشریات معتبری مانند واشنگتن پست (The Washington Post)، کازموپولیتن (Cosmopolitan)، انپیآر (NPR)، مَشبل (Mashable) و پابلیشرز ویکلی (Publishers Weekly) انتخاب شده است.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
«لوری گاتلیب»، نویسندهٔ کتاب پرفروش «شاید باید با کسی حرف بزنی» (به انتخاب مجلهٔ نیویورک تایمز) این کتاب را و امید واقعی برای کسانی دانسته که در آرزوی التیام پیداکردن زخمهای خود هستند.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این اثر با عنوان «آنچه استخوانهایم میدانند» با ترجمهٔ «سارا کهری» بهوسیلهٔ نشر راوشید و در سال ۱۴۰۳ منتشر شده؛ همچنین با عنوان «چیزهایی که استخوانهایم میدانند: خاطرهٔ رهایی از روانزخمی پیچیده» با ترجمهٔ «سوگل قشقایی» بهوسیلهٔ انتشارات میلکان در همین سال روانهٔ بازار کتاب شده است.
بخشی از کتاب آنچه با پوست و استخوانم حس کردم
«در زمین بازی، تعداد زیادی از بچهها در حال بازی فوتبال بودند، تاببازی میکردند از میلههای فلزی آویزان میشدند و جیغ میکشیدند و دیوانهوار دنبال هم میدویدند. مسلما همه اینها عادی بود اما به نظر یک جای کار ایراد داشت. یک دقیقه طول کشید تا به آن پی ببرم: بچههای گوشهگیر کجا هستند؟ در بیشتر زمینهای بازی مدرسه یکیدو بچه بودند که در گوشه زمین بودند، در سکوت نقاشی میکشیدند، کتاب میخواندند یا تنهایی طناببازی میکردند. اما به نظر میرسید آنها جزئی از گروهی عظیم بودند فقط یک پسربچه هشتساله بود که تنها ایستاده بود و اخم کرده بود. با دقت به او نگاه میکردم که ناگهان انگار چیزی درونش خروشید و شرورانهتر و شرورانهتر شد. او از زمین بازی عبور کرد و شاخهای به بلندی ۴ فوت که روی زمین افتاده بود را برداشت و آن را به سمت گروهی از بچهها که گرگم به هوا بازی میکردند پرتاب کرد. اما شاخه به آنها اصابت نکرد. بچهها نگاهی عجیب به او انداختند و کمی آنطرفتر رفتند و به بازی ادامه دادند. ناظر حیاط به او نزدیک شد. کاری که او انجام داده بود عملی خشونتآمیز بود و ممکن بود به کسی آسیب بزند در نتیجه من انتظار داشتم که ناظر حیاط او را از زمین بیرون ببرد و کمی تنبیه کند یا او را به دفتر مدرسه بفرستد تا این موضوع را حلوفصل کنند اما ناظر حیاط زانو زد و گفت «ناراحت به نظر میرسی. چه اتفاقی افتاده؟»»
حجم
۵۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۵۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه