
کتاب به امید دیدار
معرفی کتاب به امید دیدار
معرفی کتاب به امید دیدار
کتاب الکترونیکی «به امید دیدار» (نوشتهٔ مریم شریف رضویان، بهنشر) روایتی داستانی از زندگی زنان و خانوادهها در صدر اسلام است که با تمرکز بر شخصیتهایی چون «اشواق»، «رعنا» و «فاطمه» به تصویر کشیده میشود. این اثر با نگاهی به تحولات اجتماعی، فرهنگی و دینی آن دوران، تجربههای زنان را در بستر هجرت، جنگ، فقر و تغییرات اعتقادی روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به امید دیدار
«به امید دیدار» داستانی تاریخی است که وقایع آن در بستر صدر اسلام و همزمان با هجرت پیامبر اسلام و شکلگیری جامعهٔ مسلمانان در مدینه رخ میدهد. کتاب با نگاهی به زندگی زنان عرب در قبیلههای مختلف، به ویژه قبیلهٔ بنیذبیان و خانوادههایی که از مکه به یثرب مهاجرت میکنند، به روایت رنجها، امیدها و دگرگونیهای آنان میپردازد. نویسنده با بهرهگیری از جزئیات تاریخی و فرهنگی، فضای اجتماعی آن دوران را بازسازی میکند و از خلال زندگی شخصیتهایی چون «اشواق»، «رعنا»، «حنیسه» و «سمراء»، چالشهای زنان در مواجهه با سنتهای قبیلهای، باورهای دینی و تغییرات اجتماعی را به تصویر میکشد. کتاب در دو فصل اصلی، سیر تحول شخصیتها و جامعه را از دوران پیش از هجرت تا پس از استقرار مسلمانان در مدینه دنبال میکند و به موضوعاتی چون جایگاه زن، مادرانگی، مهاجرت، جنگ، فقر و ایمان میپردازد. روایت کتاب با حضور شخصیتهای تاریخی و اشاره به وقایع مهمی چون جنگ بدر، عروسی فاطمه و علی، و اخراج یهودیان از مدینه، پیوند خورده است.
خلاصه کتاب به امید دیدار
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با زندگی «اشواق»، زنی جوان از قبیلهٔ بنیذبیان آغاز میشود که پس از مرگ همسرش «راشد»، با دو دختر خردسال و بارداری ناخواسته، درگیر سنتهای سختگیرانهٔ قبیلهای و تهدید زندهبهگور شدن فرزند دخترش است. مادرشوهرش «حنیسه» برای نجات او نقشهٔ فرار به مکه را میکشد، اما با تغییر شرایط، اشواق و خانوادهاش به یثرب (مدینه) مهاجرت میکنند. در این مسیر، اشواق با چالشهای عاطفی، فقر، دلتنگی و تردیدهای دینی روبهروست. همزمان، داستان «رعنا» مادر اشواق، روایت میشود که پس از مرگ شوهر و مهاجرت به مدینه، با فقر و سختیهای زندگی مهاجران دستوپنجه نرم میکند و پسرش عبدالرحمن را در جنگ بدر از دست میدهد. روایت کتاب با حضور شخصیتهایی چون «فاطمه» دختر پیامبر، «سمراء» زن یهودی ثروتمند، و «دنیا» هووی حنیسه، به تقابل سنتهای جاهلی و آموزههای اسلام دربارهٔ زنان و دختران میپردازد. اشواق در مدینه با مادر و برادرش دوباره دیدار میکند و در مواجهه با رفتار پیامبر با دخترش، به تدریج به دین اسلام متمایل میشود. کتاب با روایت جنگها، عروسی فاطمه و علی، و تحولات اجتماعی مدینه، تصویری از گذار زنان از سنتهای قبیلهای به جامعهای نوین ارائه میدهد.
چرا باید کتاب به امید دیدار را خواند؟
این کتاب با روایت داستانی و جزئینگر، تجربههای زنان عرب در دورهٔ صدر اسلام را از زاویهای انسانی و ملموس به تصویر میکشد. خواننده با دغدغههای مادرانه، ترسها، امیدها و تردیدهای شخصیتهایی روبهرو میشود که در دل تحولات بزرگ تاریخی، برای حفظ خانواده و هویت خود تلاش میکنند. اثر، تصویری از گذار جامعهٔ عرب از سنتهای سختگیرانه به ارزشهای نوین را ارائه میدهد و به موضوعاتی چون جایگاه زن، مهاجرت، فقر و ایمان میپردازد. روایت چندلایه و حضور شخصیتهای تاریخی، امکان همذاتپنداری و درک عمیقتری از آن دوران را فراهم میکند.
خواندن کتاب به امید دیدار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، مطالعات زنان، و کسانی که به روایتهای اجتماعی و فرهنگی صدر اسلام علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ شناخت جایگاه زن در تاریخ اسلام یا تجربههای مهاجرت و تغییرات اجتماعی را دارند، خواندن این اثر مفید خواهد بود.
بخشی از کتاب به امید دیدار
«هستی راشدبهار دشت حجاز کوتاه است؛ به کوتاهی لحظههای شوق و شادی؛ به کوتاهی عمر رنگینکمان؛ اما سبزی یکسرۀ دشتهایش، عطر علفهای نمناک پس از بارانش و سبکی هوایش هیچ وقت از یاد نمیرود. لطافت روشنی است که گوشۀ ذهنت باقی میماند تا تابستانهای داغ و عطشناک را با حضورش تحمل کنی و بگذرانی. آه راشد! این بهار کوتاه، مرا به یاد روزهای زندگی با تو میاندارد. بهار میرود. سبزهها میخشکند. گلهای لطیف و رنگارنگ سربرآورده در باران پژمرده میشوند و همراه بادهای سوزان میروند، اما باز گردش ایام بهاری دیگر به ارمغان میآورد. کسی درونم سخن میگوید. نمیدانم کیست، اما صدایش را بهوضوح میشنوم. میگوید که باز هم تو را خواهم دید. من و تو مثل دانههایی از دل خاک خواهیم رویید و در بهاری دیگر زندگی خواهیم کرد...اَشواق همانطور که دست کوچک و نرم دخترش را در دست گرفته بود، در دل با راشدش سخن میگفت. آنها در هوای لطیف بعد از ظهر یک روز بهاری، قدمزنان از چادرهای قبیله فاصله میگرفتند. آسمان آبی و دشت سبز در انتهای افق به هم پیوسته بودند. نسیم نرمنرم روی علفهای خودرو میوزید و عطر پونههای وحشی را به مشام میرساند. این صحنه مجالی برای اشواق بود تا حقیقتی را که نمیدانست چیست و کجاست، احساس کند. این احساس، او را به وجد میآورد؛ گویی از زمین جدا میشد و زیبایی زمین و آسمان را یکجا در آغوش میکشید.»
حجم
۲۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خیلی خوبی بود. 🌺