
کتاب شبحی در پشت بام
معرفی کتاب شبحی در پشت بام
معرفی کتاب شبحی در پشت بام
کتاب الکترونیکی «شبحی در پشت بام» نوشتهٔ مجید ملامحمدی و منتشرشده توسط بهنشر، روایتی داستانی از وقایع اجتماعی و تاریخی ایران در دورهٔ رضاشاه است. این اثر با نگاهی به زندگی مردم عادی، روحانیون و خانوادهٔ سلطنتی، به موضوع کشف حجاب و پیامدهای آن بر جامعه میپردازد. روایتهای کتاب، از زاویههای مختلف، فضای پرتنش و دغدغههای مردم آن دوران را به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شبحی در پشت بام
«شبحی در پشت بام» اثری داستانی است که وقایع مهم اجتماعی و سیاسی ایران را در دورهٔ رضاشاه، بهویژه ماجرای کشف حجاب، از منظر شخصیتهای گوناگون روایت میکند. کتاب با بهرهگیری از چندین زاویه دید، زندگی مردم کوچه و بازار، روحانیون، خانوادههای مذهبی و حتی اعضای خاندان سلطنتی را به تصویر میکشد. نویسنده با انتخاب برشی از تاریخ معاصر، به تأثیرات فرمان کشف حجاب بر زندگی روزمره، روابط خانوادگی و باورهای دینی مردم میپردازد. روایتها در بستر شهرهای مختلف ایران، از تهران و مشهد تا قم، جریان دارند و هر فصل، بخشی از مقاومت، ترس، امید یا ناامیدی مردم را بازتاب میدهد. کتاب در قالب داستانهایی پیوسته و گاه مستقل، تصویری از جامعهٔ ایرانی در مواجهه با تغییرات اجباری و سیاستهای حکومتی ارائه میدهد. این اثر در فضایی میان واقعیت و تخیل، به بررسی هویت، دین، سنت و قدرت میپردازد و با زبانی روایی، مخاطب را به دل ماجراهای آن روزگار میبرد.
خلاصه کتاب شبحی در پشت بام
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «شبحی در پشت بام» با روایتهایی از زندگی شخصیتهایی چون فتحا آژان، کریم حمامچی، عباسقلی درشکهچی، خانوادههای مذهبی و حتی اعضای خاندان سلطنتی، به تصویر کشیده میشود. هر بخش، گوشهای از جامعهٔ ایران در دوران کشف حجاب را نشان میدهد؛ از اضطراب و تردید مأموران نظمیه گرفته تا ترس و مقاومت زنان و خانوادهها. فتحا آژان، مأمور نظمیه، درگیر عذاب وجدان و تضاد میان وظیفه و باورهای خانوادگی است. کریم حمامچی و همسرش عالیه، با ترس و نگرانی زنان محله روبهرو هستند که برای حفظ حجاب، دزدکی از پشتبامها به حمام میآیند. روایتهایی از خانههای مذهبی، تلاش برای برگزاری روضه و حفظ سنتها را در برابر فشارهای حکومتی نشان میدهد. در بخشهایی دیگر، فضای دربار و خانوادهٔ رضاشاه و واکنش آنها به فرمان کشف حجاب به تصویر کشیده میشود. داستان با ماجراهایی از مقاومت روحانیون، مانند شیخ محمدتقی بافقی، و سرگذشت زنانی که سالها خانهنشین میشوند تا حجاب خود را حفظ کنند، ادامه مییابد. کتاب با روایتهایی پیوسته و گاه موازی، تأثیرات اجتماعی، روانی و خانوادگی این فرمان را در لایههای مختلف جامعه بررسی میکند، بیآنکه پایانی قطعی یا قضاوتی آشکار ارائه دهد.
چرا باید کتاب شبحی در پشت بام را خواند؟
این کتاب با روایت داستانی و چندصدایی، تصویری ملموس از یکی از پرتنشترین دورههای تاریخ معاصر ایران ارائه میدهد. خواننده با زندگی روزمرهٔ مردم، دغدغهها، ترسها و مقاومتهایشان در برابر تغییرات اجباری آشنا میشود. اثر، فرصتی برای درک عمیقتر پیامدهای اجتماعی و انسانی سیاستهای حکومتی و تجربهٔ زیستهٔ نسلهای گذشته فراهم میکند. همچنین، با پرداختن به زوایای مختلف جامعه، امکان همذاتپنداری با شخصیتهای گوناگون را به وجود میآورد.
خواندن کتاب شبحی در پشت بام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران حوزهٔ مطالعات اجتماعی و فرهنگی، دانشآموزان و دانشجویان رشتههای تاریخ و علوم اجتماعی و هرکسی که دغدغهٔ شناخت تأثیر سیاستهای حکومتی بر زندگی مردم را دارد، مناسب است. همچنین، برای کسانی که به روایتهای داستانی با زمینهٔ تاریخی علاقه دارند، گزینهٔ قابل توجهی است.
فهرست کتاب شبحی در پشت بام
- گوشوارههای خونی: روایت فتحا آژان و مواجههٔ او با عذاب وجدان پس از اجرای فرمان کشف حجاب و برخورد با زنان محله.- شبحی در پشت بام: داستان کریم حمامچی و همسرش عالیه که با ترس و نگرانی زنان محله برای حفظ حجاب و آمدن به حمام روبهرو هستند.- گریه کردن ممنوع: روایت خانوادهای مذهبی که در تلاش برای برگزاری روضه و حفظ سنتها در برابر فشارهای حکومتیاند.- شاه زورگو: نگاهی به فضای دربار و خانوادهٔ رضاشاه و واکنش آنها به فرمان کشف حجاب.- دل تنگ زیارت: ماجرای عباسقلی درشکهچی و مادرش که برای زیارت امامزاده صالح با مشکلات و محدودیتهای جدید روبهرو میشوند.- از سید میترسم: کابوس رضاشاه و مواجههٔ او با سیدحسن مدرس در عالم خواب، بازتابی از ترس و عذاب وجدان شاه.- مادرجان نباید بمیرد: روایت نوجوانی که برای تهیهٔ دارو برای مادربزرگش با محدودیتهای اجتماعی و نظمیه مواجه میشود.- مردی مثل شیر: ماجرای تولیت حرم حضرت معصومه و درگیری با فرماندار و نیروهای حکومتی دربارهٔ تعطیلی حرم و مقاومت روحانیون.- هفت سال در خانه: داستان کدخدا رجبعلی و الهامگرفتن او از ماجرای آقاسید محمدباقر مجتهد و زنی که هفت سال برای حفظ حجاب خانهنشین میشود.
بخشی از کتاب شبحی در پشت بام
«به کف دست راستت خیره بودی و زمینوزمان داشت در نظرت تیرهوتار میشد. به دور و اطرافت چشم چرخاندی. فقط خودت بودی و سایهات. سایهای که تا انتهای کوچهای که در آن بودی، دراز شده بود. انگار جلوتر از تو، برای گریز از آنجا، عجله داشت و یکریز صدایت میزد که: «فتحا آژان، اینجا نمان! بیا برویم به خانه. اوضاع خیلی پس است.»دوباره چشمهای درشت و ورقلمبیدهات را طرف کفِ دست راستت چرخ دادی. همان دست درشتی که در کف آن یک جفت گوشوارهٔ طلا بود. یک جفت گوشوارهٔ خونی، یعنی خونش تازه خشک شده بود و قسمتی از آن خون، بر خطوط کف دستت دیده میشد. هول ورت داشت. فتحا آژان و هول و هراس؟! پا تند کردی طرف خانه. به خانهتان رسیدی. درِ چوبی آن باز بود؛ اما ننهعزت که آن وقتِ روز، یعنی سرِ ظهری، منتظر آمدنت نبود، پس در را برای که باز گذاشته بود؟!هیکلت خیس عرق بود. دل توی دلت نبود و خیلی زود خودت را توی حیاط بزرگ خانه دیدی. صدایی از ننهعزت بلند نشد. کنار حوض پنجضلعی خانهتان ایستادی. کلاغی از شاخههای وسطیِ درخت توتتان به قارقار افتاد. قارقار کلاغ به نظرت بدیُمن آمد. حس بدی در تو زنده شد. حسی که همان جا به تو میفهماند تو در راه اشتباهی قدم گذاشتهای و حتماً همین امشب، پدرت، مرحوم آمیرزا یدا درودگرِ غفاری، به خوابت خواهد آمد. درست مثل مواقع مشابهی که کارت بیخ پیدا میکرد، آنوقت سروکلهٔ او پیدا میشد، یعنی یکراست به خوابت میآمد و عصبانی، چشمدرچشم تو گره میزد، با اوقاتی که قمردرعقرب بود. بعد مثل مجسمه میایستاد و زل میزد به تو. انگار با نگاهِ خشمگینش میخواست چشموچال تو را دربیاورد. کلاهی پشمی بر سر، عبای پوستینوار بر شانهها با ابروهایی درشت و درهم تابخورده و چشمهایی که با تو سرِ دعوا داشت.»
حجم
۱۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه