
کتاب مردی که می خندد
معرفی کتاب مردی که می خندد
کتاب مردی که می خندد با عنوان اصلی L' homme qui rit و عنوان انگلیسی The Man Who Laughs نوشتهٔ ویکتور هوگو و ترجمهٔ جواد محیی است. انتشارات باران خرد این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرن ۱۹ فرانسه قرار گرفته، یک رمان در باب زندگی مردی است که. ویکتور هوگو این رمان را در بروکسل نوشت و آن را در آوریل ۱۸۶۹ منتشر کرد. داستان در اوایل قرن ۱۸ میلادی و در انگلستان میگذرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مردی که می خندد اثر ویکتور هوگو
کتاب «مردی که میخندد» که نخستینبار در سال ۱۸۶۹ میلادی منتشر شده، نوشتهٔ یکی از برترین نویسندگان کلاسیک فرانسه است. این رمان که برای نوجوانان هم مناسب است، داستانی عاشقانه و خارقالعاده را روایت میکند. ویکتور هوگو زندگی مردی را به تصویر میکشد که در کودکی چهرهاش آسیب دیده و گویی نقابی از خنده بر صورتش نقش بسته است. در کنار او دختری نابینا و وفادار قرار دارد که عشق بیدریغش را نثار این مرد میکند. بیرحمی و بیاخلاقی اشرافزادگان غرق در ناز و نعمت نیز در این رمان جذاب به تصویر کشیده شده است. نویسنده با ارائهٔ این داستان تأثیرگذار و فراموشنشدنی و با توصیفات هنرمندانهٔ خود از افکار و احساسات شخصیتها، مخاطب را در دنیای تخیل خویش غرق میکند؛ علاوهبراین به کاوش در اعماق خرد بشر پرداخته و نگاهی عمیق به طرز تفکر و شیوهٔ زندگی در برههای خاص از تاریخ انداخته است. ویکتور هوگو در دیباچهٔ کوتاه کتاب «مردی که میخندد» اشاره کرده است که برای درک پدیدهٔ اشرافیت باید به انگلستان نگریست؛ ازهمینرو عنوان اصلی این اثر «اشرافیت» بوده است. در ایران، مخاطبان اغلب ویکتور هوگو را با شاهکارهایی همچون «گوژپشت نوتردام» و «بینوایان» میشناسند. کتاب «مردی که میخندد» با وجود ابعاد تاریخی، سیاسی و فلسفیاش، همچون تمامی آثار ویکتور هوگو درونمایهای رمانتیک دارد.
فیلمهایی بر اساس این کتاب در سالهای مختلف ساخته شده است؛ برای نمونه میتوان به فیلمهای «مردی که میخندد» اثر «پول لنی» (۱۹۲۸)، اثر «سرجو کوربوچی» (۱۹۶۶) و اثر «ژان - پیر آمریس» (۲۰۱۲) اشاره کرد. گفته شده است که شخصیت ابرشرور «جوکر» در مجموعه کتابهای مصور «بتمن» از روی همین اثر الهام گرفته شده است.
خلاصه داستان مردی که می خندد
کتاب «مردی که میخندد» روایتگر زندگی غمانگیز «جوئین پلین» است؛ فردی که هیچگاه خانوادهاش را ندید. او توسط «کومپراچیکوها» (خریداران بچه) خریداری شده و در دهسالگی از خانوادهاش جدا میشود. پس از رهاشدن در ساحل پورتلند در میان برف و سرما، بیهدف در پی سرپناهی به راه میافتد. در این مسیر پرمشقت، جسد زنی را مییابد که نوزادی در آغوش دارد. سرما باعث مرگ مادر و نابینایی دختربچهٔ یکساله شده است. جوئین پلین این دخترک نابینا به نام «دئا» را نجات میدهد و هر دو نزد مرد تنهایی به نام «اورسوس» بزرگ میشوند. چهرهٔ زشت و مضحک جوئین پلین که ناشی از جراحیهای وحشیانهٔ «کومپراچیکوها» بوده و گویی همیشه بر آن لبخندی ابدی نقش بسته، او را به مهرهای مناسب برای اجرای نمایش در شهرها تبدیل میکند. این نمایشها مردم را به خنده وامیدارد. جوئین پلین، دئا و اورسوس به این طریق امرار معاش میکنند. اصل داستان اما بر محور عشق پاک و عمیق جوئین پلین و دئا میچرخد. در اواخر داستان، حقیقتی تکاندهنده برملا میشود. این داستان در انگلستان و اواخر سلطنت خاندان استوارت و در دوران ملکهٔ آن، یعنی در پیچوخم سدههای هفدهم و هجدهم میلادی اتفاق میافتد.
چرا باید کتاب مردی که می خندد را بخوانیم؟
رمان «مردی که میخندد» به دلایل متعددی ارزش خواندن دارد. این کتاب نهتنها یک داستان عاشقانه را روایت میکند که محور آن شخصیتی با چهرهای مخدوش و دختری نابینا است، بلکه بهطرز ماهرانهای بیرحمی و بیاخلاقی اشرافزادگان را به تصویر میکشد. نویسنده با توصیفات هنرمندانه از افکار و احساسات شخصیتها، ما را به عمق دنیای تخیل خود میبرد. این رمان به کاوش در خرد بشر پرداخته و نگاهی عمیق به جامعه و طرز تفکر در برههای خاص از تاریخ (انگلستان قرن هفدهم و هجدهم) انداخته است؛ همچنین نقدی لایهای بر اشرافیت و بیعدالتیهای اجتماعی ارائه داده است. این اثر با وجود ابعاد تاریخی و فلسفی، درونمایهای رمانتیک دارد و تجربهای عمیق و تأثیرگذار از ادبیات کلاسیک را فراهم میآورد.
کتاب مردی که می خندد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ فرانسه و قالب رمان دربارهٔ زندگی غمانگیز و عجیب مردی به نام «جوئین پلین» پیشنهاد میکنیم.
درباره ویکتور هوگو
ویکتور هوگو (زادهٔ ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ در بزانسون)، یکی از برجستهترین شاعران، داستاننویسان و نمایشنامهنویسان مکتب رمانتیسم فرانسه و از بزرگترین نویسندگان جهان است. آثار او بازتابی از اندیشههای سیاسی و هنری زمانهاش و گویی بازگوکنندهٔ تاریخ معاصر فرانسه هستند. هوگو که شدیداً تحتتأثیر مادر آزادیخواه و سلطنتطلب خود بود، پس از مرگ مادر و تنها با مرگ او توانست ستایش پدر، ژنرال «ژوزف لئوپولد سیگیسو هوگو» را به دست آورد. دوران کودکی او در کشورهای مختلفی سپری شد و بخشی از تحصیلاتش در کالج نجیبزادگان مادرید و سپس نزد معلمی خصوصی در فرانسه انجام شد. در ۱۲سالگی به پانسیون کوردیسیر وارد شد و در کنار تکالیف مدرسه به مطالعه و سرودن شعر پرداخت. با ترجمهٔ اشعار ویرژیل و سرودن قصیدهای بلند در وصف سیل، سرودن شعر را آغاز کرد و با انتشار شعر بلند «شادی» به جمع شاعران پیوست. پیش از ۲۰سالگی، اولین داستان بلندش به نام «بوگ ژارگال» را منتشر کرد و به جمع ادیبان راه یافت.
کتاب «بینوایان» که در سال ۱۸۶۲ منتشر شد، یک رمان تاریخی فرانسوی و از بزرگترین آثار قرن ۱۹ میلادی است. این رمان نهتنها داستان زندگی «ژان والژان»، «کوزت» و «ماریوس» را بیان میکند، بلکه به مبارزه با بیعدالتی، فقر و فساد ریشهدار حکومتی نیز میپردازد. ویکتور هوگو در سال ۱۸۳۱ میلادی کتاب «گوژپشت نوتردام» را منتشر کرد که از نظر ادبی پس از بینوایان قرار میگیرد. «آخرین روزهای یک محکوم به اعدام» نیز اثری دیگر از او است که در سال ۱۸۲۹ منتشر شد. ویکتور هوگو بهدلیل حمایتش از طبقهٔ محروم جامعه، همواره مورد خشم سران دولت بود و به همین دلیل سالهایی از زندگیاش را در تبعید در بروکسل و جزیرهای در دریای مانْش گذراند. پس از سرنگونی امپراتور در سال ۱۸۷۰، بهعنوان قهرمان ملی به فرانسه بازگشت و سرانجام پس از تحمل یک دوران طولانی بیماری در ۲۲ مهٔ ۱۸۸۵ در پاریس درگذشت. ویکتور هوگو در سال ۱۸۴۱ میلادی به عضویت فرهنگستان فرانسه (Académie française) درآمد که معتبرترین نهاد ادبی فرانسه است.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
- «ژان ماسن» (تاریخدان و موسیقیشناس) دربارهٔ رمان حاضر گفته است که اگر از نویسندهٔ کتاب بپرسید چرا آن را نوشته، پاسخ میدهد که در مقام فیلسوفْ خواسته به بررسی روان و وجدان آدمی بپردازد؛ در مقام تاریخنگار کوشیده وقایعی را که در دوران پادشاهی از نظرها پنهان مانده آشکار کند و در مقام شاعر بر آن بوده که درامی رمانتیک خلق کند.
- «الجرنون چارلز سوینبرن» (Algernon Charles Swinburne)، شاعر و منتقد انگلیسی معتقد است که برای درک این کتاب باید آن را نه از دریچهٔ واقعگرایی خشک، بلکه با یاریگرفتن از نور تابان تخیل نویسنده که بر تخیل ما پرتو میافکند، خواند.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این کتاب نخستینبار با ترجمهٔ «رضا فکور» توسط انتشارات سعیدی در سال ۱۳۴۹ منتشر شد.
بخشی از کتاب مردی که می خندد
«ـ دئا کجاست؟
وقتی در روشنایی روز به درون تالار کرلئون ـ لوج تابید جوئین پلین ندایی شنید که دئا را به یادش میآورد.
این ندا، ندای باطنی او بود.
چه کسی تاکنون ندایی از اعماق روح خود نشنیده است.
روز شروع میشود.
اگر خورشید نتواند وجدان به خوابرفتهای را بیدار کند، چه ارزشی دارد. نور و تقوا از یک ریشهاند اگر خدا را به نام مسیح یا محبت بنامند، همواره دقایقی فرا میرسد که این نام فراموش شود، در این حال همه حتی قدیسین نیز احتیاج به تذکر دارند. شفق چون ندای باطنی ما را به سخن درمیآورد و از این ندا وجدان خفته بیدار میشود. وجدان در مقابل وظیفه چون خروس به هنگام صبحدم به صدا درمیآید.
دنیای پریشان قلب انسانی ندای Fiat lux را میشنود.
جوئین پلین تولد تازهای یافت. ما او را به نام جوئین پلین که انسان است مینامیم نه کلان چارلی که نام یکی از لردهاست...
در باطن خود احساس کرد که از جاده شرافت دور شده است از خود پرسید:
ـ پس دئا چه میشود؟
خلجانی در درون خود احساس نمود. لطف و جاذبهای در روحش رخنه میکرد. با خود گفت:
ـ دئا! دئا! دئا!
قلب پاکش گفته او را تأیید مینمود.
به صدای بلند پرسید:
ـ کجایی؟
پاسخی نشنیده بسیار متعجب شد، چشم بر در و دیوار دوخت، چون گمشدهای بود که راه را بازیافته است.
ـ تو کجایی؟ من کجایم؟
درون تالار در داخل این قفس، مانند جانور خطرناک محبوسی شروع به قدم زدن کرد.»
حجم
۴۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۴۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه