
کتاب شاگرد جدید مدرسه
معرفی کتاب شاگرد جدید مدرسه
کتاب شاگرد جدید مدرسه با عنوان اصلی The new kid at school نوشتهٔ کیت مک مولان و ترجمهٔ فرزانه مهری توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این کتاب جلد اول از مجموعهٔ «مدرسه نابودکنندگان اژدها» است و «بیل باسو» تصویرگری آن را بر عهده داشته است. این کتاب داستانی فانتزی و ماجراجویانه را برای کودکان و نوجوانان روایت میکند. کتاب نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شاگرد جدید مدرسه
داستان کتاب شاگرد جدید مدرسه حول محور شخصیتی به نام «ویگلاف» میچرخد. او پسرکی است که در خانوادهای پرجمعیت و فقیر زندگی میکند و برخلاف برادرانش، قلبی مهربان دارد و از آزار رساندن به موجودات بیزار است. روزی ویگلاف با اطلاعیهای دربارهٔ «مدرسهٔ نابودکنندگان اژدها» مواجه میشود و تصمیم میگیرد برای تبدیل شدن به یک قهرمان و به دست آوردن گنج اژدها، راهی این مدرسه شود.
خلاصه کتاب شاگرد جدید مدرسه
ویگلاف، پسری با موهای هویجی و قلبی رئوف، از زندگی در کنار خانوادهاش که او را درک نمیکنند، خسته شده است. با دیدن آگهی مدرسه نابودکنندگان اژدها، فرصتی برای تغییر زندگی و اثبات خود پیدا میکند. او به همراه بز محبوبش، دیزی، راهی سفری پرماجرا میشود. در مسیر، با یک جادوگر به نام زلنوک آشنا میشود که شمشیری به نام «دلپارهکن» به او هدیه میدهد و دیزی را قادر به صحبت کردن به زبان «لاتین بزی» میکند. ویگلاف پس از ورود به مدرسه، با چالشهای مختلفی روبرو میشود؛ از جمله غذاهای عجیب (مثل مارماهی سرخشده) و همکلاسیهایی با شخصیتهای متفاوت مانند «اریک» (که در واقع شاهزاده اریکا است) و آنگوس. او در کلاسهای مختلفی مانند «تعقیب جانور با نفس آتشین» و «نابود کردن اژدها» شرکت میکند، اما به نظر نمیرسد که استعداد خاصی در این زمینهها داشته باشد. نقطهٔ اوج داستان زمانی فرا میرسد که ویگلاف و اریک مأمور میشوند تا اژدهایی به نام «گورزیل» را که دهکدهٔ «شست پا» را تهدید کرده، نابود کنند. ویگلاف با وجود ترس و بیتجربگی، با استفاده از هوش و شوخطبعیاش و البته کمی شانس، موفق میشود نقطه ضعف گورزیل را پیدا کرده و او را با جوکهای بیمزه از پا درآورد. درنهایت، ویگلاف بدون ریختن حتی یک قطره خون، به یک قهرمان تبدیل میشود.
چرا باید کتاب شاگرد جدید مدرسه را بخوانیم؟
خواندن کتاب شاگرد جدید مدرسه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کودکان و نوجوانان، بهخصوص علاقهمندان به داستانهای فانتزی، ماجراجویی و طنز مناسب است. همچنین کودکانی که از خواندن مجموعه کتاب لذت میبرند، میتوانند با این کتاب وارد دنیای «مدرسه نابودکنندگان اژدها» شوند.
درباره کیت مک مولان
کیت مک مولان (Kate McMullan) در سال ۱۹۴۷ در سنت لوئیس، ایالت میسوری آمریکا به دنیا آمد. او از کودکی به کتابخوانی علاقه زیادی داشت. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، مدتی به عنوان آموزگار فعالیت کرد، اما به دلیل علاقه به نویسندگی، این حرفه را رها کرد و در یک مؤسسه انتشاراتی در نیویورک مشغول به کار شد. اولین کتاب او در سال ۱۹۷۵ منتشر شد و تاکنون بیش از پنجاه کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است. مک مولان برای نوشتن مجموعهٔ «نابودکنندگان اژدها» از تجربیات دوران تحصیل و اطرافیانش الهام گرفته است.
بخشی از کتاب شاگرد جدید مدرسه
«ویگلاف عقب رفت و خودش را جمع کرد. میدانست که یک قطره خون هم از آن اژدها بیرون نخواهد ریخت. با این حال، دلش آشوب شد.
ترس ویگلاف با دیدن پسرها که بهنوبت اژدهای چوبی را سوراخسوراخ میکردند، بیشتر و بیشتر میشد. وقتی که نوبت به او رسید، دلپارهکن را بیرون کشید، با قدمهای تند به سمت اژدها رفت... و ایستاد.
مربی پلانجت تشویقش کرد:
"یالّا، پسر!"
ویگلاف عقبعقب رفت. دلپارهکن را محکم در دستش فشرد. به هدف روی گلوی اژدها خیره شد. دوباره خیز برداشت و... ایستاد.
مربی در حالی که هدف را نشان میداد، فریاد زد:
"اینجا را نشانه بگیر!"
ویگلاف دوباره عقب رفت. آب دهانش را قورت داد. اگر نتواند شمشیرش را در گردن این اژدهای قلابی فرو کند، پس چطور میتواند یک اژدهای واقعی را بکشد. ویگلاف یک قدم به طرف بلادجت پیر برداشت. بعد یک قدم دیگر. و یک قدم دیگر.
مربی پلانجت نالهکنان گفت:
"نمیتوانم نگاه کنم."
و با نفرت و انزجار سرش را برگرداند.
اما ویگلاف به کارش ادامه داد. تندتر و تندتر قدم برداشت و در آخرین لحظه چشمهایش را بست. در حالی که دلپارهکن را به طرف گلوی اژدها گرفته بود، به جلو یورش برد. با این حال معلوم نیست که چطور شد که ضربهاش خطا رفت. از روی اژدهای چوبی پرواز کرد و روی یک کپه کاه فرود آمد. بلافاصله چشمهایش را باز کرد. پسرها او را با انگشت نشان میدادند و از خنده به خود میپیچیدند.
ویگلاف به دلپارهکن نگاه کرد. نزدیک بود قلبش از حرکت بایستد. شمشیرش به اژدهای قلابی نخورده بود اما یک جانور کوچک پشمالوی قهوهای را شکار کرده بود! آن جانور روی نوک شمشیرش بود!»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه