
کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت)
معرفی کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت)
کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت) نوشتهٔ فاطمه فرهادی است. نشر صاد این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرار میگیرد، رمانی فانتزی و ایرانی و معاصر دربارهٔ دورهای خیالی در کرهٔ زمین است. این رمان فانتزی جدال بین انسانها و موجودات کهن با قدرتهای ماورایی را نشان میدهد. فضای این اثر رازآلود و حماسی است و تنش اصلی در ابتدا، رویارویی مرزبانان با نیرویی اهریمنی است که نشانههایی از جادو و طلسم در آن دیده میشود. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت) اثر فاطمه فرهادی
کتاب «مرز روشنان» (جلد دوم، «زمستان سخت») که نخستینبار در سال ۱۴۰۳ در ایران منتشر شد، یک رمان معاصر و ایرانی و فانتزی است که چندین فصل دارد. عنوان برخی از این فصلها عبارت است از «هالهٔ تاریک»، «طلسم سرد»، «خبرهایی از رگا»، «جسدهای پسزده» و «ققنوس آواز میخواند». این رمان جدال بین انسانها و موجودات کهن با قدرتهای ماورایی را نشان داده است. این موجودات کهن «آگرال» نام دارند. آنها قبل از انسانها ساکن زمین بودند، اما با فساد و خونریزی دچار نفرین هستی و به سرزمین تاریکی به نام «اپاختر» رانده شدند. تنها برتری نخستین آدم در برابر موجودات کهن نیرویی به نام «آسن خرد» بود تا با استفاده از آن صلح را در زمین برقرار کند؛ نیرویی که به انسان توانایی برقراری ارتباط با نیروهای طبیعت، یکیشدن با آن و استفاده از آن را میداد؛ بااینحال ممکن است فردی در اثر آلودهشدن به قدرت ممنوعه، «آسن خرد» را از دست بدهد و روزنۀ اقتدار طبیعت به روی او بسته شود. در این رمان، انسانها در تلاش هستند تا دوباره به «آسن خرد» دست یابند. آنها برای رسیدن به این هدف باید طبیعت را در تعادل نگه دارند و آگرالها را بهسمت اپاختر عقب رانند؛ آگرالهایی که هیرکان را بهمنظور افزایش قدرت ممنوعهٔ خود روزبهروز بهسمت نابودی میکشند تا برای از بین بردن نفرین هستی و برگشتن به گیتیگ به «آسن خرد» دست یابند.
خلاصه کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت)
فصل نخست این رمان داستان مردی را روایت میکند که در غاری تاریک و مخوف در جهانی فراتر از «گیتیگ» بهدنبال قدرتی برتر از تاریکی است. او با خواندن افسونها و طلسمهای ممنوعه روحش را به تاریکی پیوند میدهد و دچار دگردیسی میشود. بهتدریج چهرهٔ مرد تغییر میکند و سرانجام به شکل یک گرگ درمیآید. او که اکنون در هیبت گرگ گرفتار شده، خشمگین و عصبانی است اما میداند برای بازیابی جسم انسانیاش باید به «هیرکان» بازگردد و نیروی باقیمانده در آنجا را آزاد کند. او با داشتن چنین قدرتی میتواند به دنیای انسانها بازگردد و به هدف نهایی خود، یعنی فرمانروایی بر گیتیگ دست یابد.
در فصل دوم میبینید که زمستان سختی بر سرزمین هیرکان سایه افکنده است. دو مرزبان با نامهای «دموی» و «الوند» پس از گشتزنی در منطقهٔ «هشتسر» در مسیر بازگشت به قرارگاه هستند. دموی در بین راه متوجه میشود که ردپایشان روی برف ناپدید شده است. این نشانهای از طلسم و جادوی سیاه است. ناگهان مجوسها که زمانی انسان بودند اما حالا موجوداتی اهریمنی شدهاند، به آنها حمله میکنند. درگیری شدیدی رخ میدهد و مرزبانها متوجه میشوند که قدرت شمشیرهایشان بر مجوسها کارگر نیست. در اوج نبرد، فرمانده «گالوس» و چند مرزبان دیگر سر میرسند و با تیراندازی، مجوسها را مجبور به عقبنشینی میکنند. نکتهٔ عجیب زوزهٔ گرگی است که دقیقاً همزمان با غروب آفتاب و عقبنشینی مجوسها شنیده میشود. این موضوع ذهن فرمانده را به خود مشغول میکند. او گمان میبرد این زوزه معنای خاصی دارد و نیرویی قدرتمند پشت آن نهفته است. داستان چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.
چرا باید کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت) را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر شما را با داستانی ایرانی و فانتزی روبهرو میکند.
کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مرز روشنان (جلد دوم، زمستان سخت)
«بویِ تند گیاهان دارویی در اطراف پیچیده بود و پیهدانها در گوشه و کنار میسوختند و روشنایی ضعیفی در اتاق انداخته بودند. گردوکهای زخمی روی تختها دراز کشیده بودند و چند مرزبان درمانگر زخمهایش را با عصارهٔ گیاهان شستوشو میدادند. از بین آنها چندین نفر زخمهای بدی برداشته بودند و تا شب باید زخمهایشان با معجون سبز شستوشو داده میشد. گیو دستش بهشدّت آسیب دیده بود و هر چه که میگذشت دردش بیشتر میشد. گویا آن گیاهان دارویی هنوز تأثیری در مداوای زخم او نداشتند و از قرار معلوم تا فردا صبح باید درد استخوانسوز را تحمل میکرد. بقیهٔ گردوکها هم اوضاع خوبی نداشتند. بهخصوص آسوریک که حتی بانو گازر هم از زخمهای او سر درنمیآورد. وقتی که دستهٔ ققنوس زخمخورده به کلبه بازگشت، پوپک نیمه بیهوش بود و بهسختی خودش را هوشیار نگه داشته بود تا افرادش را به مکان امن برساند. در بین آنها آسوریک اوضاع مبهمی داشت. زخمهایش قدیمی و کهنه بودند و به نظر میرسید که اصلاً مورد هدف مجوسها قرار نگرفته است اما از شدّت درد چنان به خود میپیچید که گویی تازه زخم برداشته است. بدنش کبود شده بود و زخمهایش خونریزی داشت. چهرهاش رنگپریده و سرد بود. لبهایش به سفیدی موهای بورَش شده بود و خونی در چهرهاش دیده نمیشد. بانو گازر که تا کنون چنین زخمهایی ندیده بود، دست او را گرفت و گفت:
- این چه زخمی است که تا سرحد مرگ میبرد اما نمیمیراند؟»
حجم
۳۰۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
نظرات کاربران
سلام به دوستداران کتاب مرز روشنان در سه جلد نوشته شده. داستانی فانتزی، تاریخی، ایرانی. بی حتم خوانندگان زیادی هستند که مشتاق به خواندن کتاب هایی از بطن تاریخ کشورشون اند. داستان هایی از " در آن وقت ها" از زمان