![تصویر جلد کتاب مغز خلاق](https://img.taaghche.com/frontCover/223565.jpg?w=200)
کتاب مغز خلاق
معرفی کتاب مغز خلاق
کتاب مغز خلاق نوشتهٔ نانسی سی. اندریاسن و ترجمهٔ محمود متوسلی و سیدامیرحسین میرابوطالبی است. انتشارات ترجمان علوم انسانی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب عصبشناسی نبوغ است.
درباره کتاب مغز خلاق
کتاب مغز خلاق (The Creating Brain) نوشتهٔ یک عصبشناس و روانپزشک آمریکایی است. نانسی سی. اندریاسن به تبیین کارکرد مغز انسان و همچنین ارزیابی نگرشهای مختلف به خلاقیت پرداخته است؛ سپس با استفاده از این تبیین بسیاری از آثار نبوغآمیز عرصۀ هنر و ادبیات و علم را واکاوی کرده و کوشیده است از مسیر شکلگیری این خلاقیتها پرده بردارد. این نویسنده در پژوهش حاضر به طور خاص به مرز میان جنون و نبوغ و نیز به نحوۀ پرورش خلاقیت توجه کرده و روشهایی برای اصلاح نظامهای آموزشی پیشنهاد داده است. با مطالعهٔ این کتاب میتوانید پاسخی برای پرسشهایی که در ادامه میآید، پیدا کنید. نابغه کیست و در مغز او چه میگذرد؟ خلق هنری و ادبی چطور با کارکرد مغز مرتبط میشود؟ چرا مغز انسان همواره در جستوجوی زیبایی و حقیقت است؟ چگونه میتوان تواناییهای خلاقانه و نبوغآمیز کودکان را پرورش داد؟
خواندن کتاب مغز خلاق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب کارکرد خلاقانهٔ مغز انسان و عصبشناسی نبوغ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مغز خلاق
«نقش تربیت: مهد خلاقیت
اگر طرحی از خلاقیتهای عظیم تاریخ بشر رسم کنیم، خواهیم دید که این خلاقیتها معمولاً شکلی خوشهای دارند. افراد خارقالعاده خلاق بهشکل تصادفی در طول زمان ظهور نمیکنند. دانستههای ما نشان میدهد که، در دورههایی از تاریخ بشر، آثار یا ایدههای فوقالعاده خلاقانهٔ بسیار ناچیزی بروز و ظهور پیدا کرده است. در مقابل، در برخی دورههای دیگر انگار خلاقیت افراد بهیکباره بهشکل چشمگیری شکوفا شده است. گویی که ناگهان افرادی برخاستهاند و برخی از برجستهترین دستاوردهای ذهن و مغز انسان را رقم زدهاند.
این دورههای زمانی حکم آزمایشگاهی تاریخی را دارد که میتوانیم در آن به بررسی نقش محیط در تربیت خلاقیت بپردازیم. میتوانیم به آن دوران بنگریم و بیاموزیم که چطور مغزهای خلاق خلق شدند.
برای این منظور دورههای زیادی را میتوانیم انتخاب کنیم. این موارد تنها چند نمونه از مواردی است که میتوان آنها را «مهد خلاقیت» دانست. میتوان از آتن قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد صحبت کرد، دولتشهری یونانی که اولین دمکراسی موفق را پایهگذاری کرد. اوایل قرن پنجم بود که پارسیها، به رهبری داریوش، قصد حمله به آتن و متحدانش در اتحادیهٔ دلوس را کردند. پارسیها (که امروز در ایران ساکناند) شکست خوردند، و آتنیها شروع به بازسازی معابد آسیبدیده کردند. پریکلس رهبر برجستهٔ یونانیها یک برنامهٔ ساختوساز را برای زیباسازی آتن آغاز کرد. در جریان این برنامه شاید بینقصترین بنای دنیا، پارتنون، ساخته شد. طراحی این بنا برعهدهٔ معمارانی به نام ایکتینوس و کالیکراتس بود و با کتیبهها و مجسمههایی ساختهٔ مجسمهساز بزرگ، فیدیاس، زینت داده شده بود. این بنا که در دههٔ ۴۴۰ تکمیل شد، به همان شکل تا ۱۶۸۷ بعد از میلاد باقی ماند، تا اینکه ژنرالی ونیزی به نام فرانچسکو موروسینی در جریان محاصره آن را به توپ بست و باعث شد که باروتی که در پارتنون انبار شده بود نیز منفجر شود. سقف پارتنون کنده شد و بسیاری از کتیبهها و مجسمهها به زمین افتادند که تا سالها به همان شکل باقی ماند. بخشی از این آثار ارزشمند را سارقان ناشناس به سرقت بردند. برخی دیگر را لرد الجین بریتانیایی برداشت و در اوایل قرن نوزدهم به قیمت ۳۵ هزار پوند به دولت بریتانیا فروخت. این آثار در موزهٔ بریتانیا به نمایش درآمدند و به «سنگهای مرمر الجین» مشهور شدند. اکثر بخشهای پارتنون، به لطف ترمیم با ذوق و قریحهٔ دولت یونان، همچنان پابرجا و سرفراز در آکروپولیس (در یونانی به معنی بلندشهر) در آتن خودنمایی میکنند. این بنا واقعاً یکی از آن مکانهایی است که هر کس امکانش را دارد باید ببیند. واقعاً آنها چطور توانستهاند با آن ابزار بدوی آن ستونهای عظیم را بتراشند و در آسمان برافراشته کنند؟ چطور به نسبتهای ریاضی مشخصی رسیدند که چنین ظاهر متقارنی به آن بخشیده؟ (همهٔ ابعاد با نسبت ۹: ۴ ساخته شده است).
آتن فقط مهد دمکراسی، سازندهٔ شاهکارهای معماری و مهندسی شکوهمند، و سرمنشأ ترسیم انسانی و واقعگرایانه از بدن و صورت انسان در مجسمههای فیدیاس و پیروان او نبوده است. آتن علاوهبراینها تسهیلگر سنت فکریای بوده که امروزه به نام «فلسفهٔ غرب» میشناسیم. آتن خاستگاه سقراط، افلاطون و ارسطو بود که یکی پس از دیگری یکدیگر را آموزش داده و به کمک شاگردانشان ایدهها را در قالب یک «آکادمی فکری» پیش بردند. از سقراط (که در ۳۹۹ پیش از میلاد درگذشته) هیچ نوشتهای بر جای نمانده است. آنچه از ارسطو (درگذشته به سال ۳۲۲ پیش از میلاد) باقی مانده بیشتر یادداشتهای خلاصهوار شاگردانش است. از آن دوران، تنها آثار افلاطون (درگذشته به سال ۳۴۷ پیش از میلاد) در قالب گفتوگوهایی درخشان دربارهٔ جوهرهٔ واقعیت، دولت ایدئال، زیبایی، عشق و بسیاری مباحث دیگر بر جای مانده و نشانگر تبحر فلسفی و ادبی اوست. تحت تأثیر ایدههای آنها بود که بعدها فلسفهٔ مسیحیت توسط پیروانی مانند آگوستین و توماس آکویناس شکل گرفت، و فلاسفهٔ بسیاری مانند کانت و هگل در نوشتههایشان از ایدههای آنها بهره بردند. چنین مشهور است که تمام دیگر چیزهایی که در فلسفهٔ غرب گفته شده چیزی بیش از حاشیهنویسیهایی بر ایدههای آنها نیست.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۸ صفحه