کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول)
معرفی کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول)
کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول) نوشتهٔ استفنی گاربر و ترجمهٔ فاطمه حامدی فر است. انتشارات آذرباد این رمان معاصر انگلیسی را برای نوجوانان منتشر کرده است.
درباره کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول)
کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول) [Once Upon a Broken Heart] برابر با یک رمان معاصر و انگلیسی از یک سهگانه است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده است. داستان چیست؟ «اِوانجلین»، ناچار و درمانده برای متوقفکردن عروسی و التیامبخشیدن به دلِ زخمخوردهاش، با شاهزادهٔ جذاب و شرور دلها معامله میکند. «شاهزادهٔ دلها» در ازای کمک به او، خواستار سه بوسه میشود تا در زمان و مکان دلخواهش از اِوانجلین دریافت کند، اما اوانجلین پس از انجام اولین بخش از معامله متوجه میشود قدمگذاشتن در بازی یک فرد جاودانه، کار بسیار خطرناکی بوده و شاهزادهٔ دلها خواستار چیزی بیش از آن است که اوانجلین قصد داشته در اختیارش بگذارد. او نقشههایی برای اوانجلین در سر دارد؛ نقشههایی که یا به بزرگترین پایان خوش ابدی ختم میشود یا به سنگینترین اتفاق غمانگیز تاریخ.
خواندن کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان دوستدار ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روزگار یک دل شکسته (کتاب اول)
«ماریسول بهمحض دیدن روزنامه باور پیدا کرد که تمام نوشتهها دروغ است و اِوانجلین هم باور او را تصحیح نکرده بود. خیلی ساده فقط سعی کرد درحالیکه خودش و ماریسول آن روز راهی شده بودند تا بیشتر زمان اقامتشان در شمال را صرف گشتوگذار در مغازههای محلهٔ اسپایر کنند، آن روزنامه را از یاد ببرد. ناخواهری اِوانجلین دنبال پیدا کردن دستور پختهای شمالی و ترکیبات نادری بود که در خوراکیهای آنجا استفاده میشود؛ اما اِوانجلین دنبال تمام چیزهای غیرممکنی میگشت که مادرش در قصههایی که تعریف میکرد به آنها اشاره کرده بود، مثل سیبهای چسبناک پختهشده با نفس اژدها که اکنون منتظر آماده شدنش بودند.
مادرش همیشه میگفت نفس آتشین اژدها خوراکیها را شیرینتر میکند. سیبهای پختهشده با نفس اژدها هم قرار بود طعمی شبیه عشق حقیقی بدهند. صف جلوی غرفه فروش این خوراکی خیلی شلوغ بود و اِوانجلین و ماریسول تقریباً نیم ساعت منتظر مانده بودند. تمام این سی دقیقه هم در حالی گذشت که افراد محلی همچنان پشت سر اِوانجلین و بوسهای که شایعه شده بود بین او و دوست آپولو صورت گرفته صحبت میکردند.
بخشی از وجود اِوانجلین احساس آسودهخاطری میکرد که خبرچینیها امروز سر این موضوع بود، چون ممکن بود خیلی بدتر از این باشد. او دیشب مهمانی را با ترس اینکه مبادا بوسهاش طلسمی روی آپولو انداخته باشد، ترک کرد. از این واهمه داشت که آن روزنامهٔ رسواییبرانگیز را امروز صبح باز کند و ببیند اتفاق وحشتناکی برای شاهزاده افتاده است؛ اما تنها چیزی که تغییر کرده بود، شهرت او بود و حرفهایی که مردم میزدند… که اصلاً حتی وحشتناک هم نبود... اما بازهم اِوانجلین را عصبی کرد.
دوباره پیش خود اندیشید که یعنی جکس واقعاً دنبال چیست؛ اِوانجلین رقابت بین او و آپولو را حس کرده بود؛ اما نمیفهمید که خودش کجای رقابت، بین آنها جا میگرفت. جکس حتماً باید از وظیفهٔ اِوانجلین چیزی نصیبش میشد؛ اما چه چیزی؟
اِوانجلین مچ دستش را مالش داد. فقط جای زخم دو قلب شکسته آنجا باقی مانده بود. سومی، همان دیشب پسازآنکه اِوانجلین وظیفهاش را انجام داد، ناپدید شده بود. جکس به او اشاره کرده بود که وظیفهٔ دومش را هم امشب انجام خواهد داد؛ اما برای انجام این کار، اول باید اِوانجلین را گیر میآورد و اِوانجلین هم قصد نداشت امشب گرفتار جکس شود.
اینکه اِوانجلین در اولین شب از جشن ناکت نِوِراِندینگ شرکت نکند اصلاً جزو گزینههای پیشرویش نبود. شاید شایعات امروز صبح شانس انتخاب شدنش توسط آپولو را کاهش داده بود؛ اما اِوانجلین نمیتوانست باور کند که کاملاً از بین رفته باشد. وقتی او وظیفهاش را انجام داد، چیزی بینشان اتفاق افتاد. فقط سؤال اینجا بود که آیا شور و حرارت بینشان هم بخشی از نقشهٔ جکس بود یا چیزی که او انتظارش را نداشت؟ اِوانجلین پاسخ این سؤال را نمیدانست؛ اما امیدوار بود امشب دوباره آپولو را پیدا کند و پیش از آنکه جکس او را بیابد، جواب سؤالش را بفهمد.
فروشندهای، درحالیکه گاری سنگینش را در خیابان سنگفرش شده هُل میداد، فریادزنان گفت: «نمک دارم! بیاین نمک و ادویههاتون رو ازاینجا بخرین! همشون از معادن یخچالی شمالی اومدن. شکر دارم، شوری دارم...»
«اِوانجلین، اگه تنهات بذارم ازم متنفر میشی؟» ماریسول نگاهی مشتاق به گاری نمک انداخت. «خیلی دوست دارم یهکم چاشنی از معادن یخچالی شمالی به خونه ببرم.»
اِوانجلین گفت: «برو... من برات سیب میگیرم.»»
حجم
۳۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
حجم
۳۲۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه