کتاب الماس و طالع نحس
معرفی کتاب الماس و طالع نحس
کتاب الکترونیکی الماس و طالع نحس نوشتۀ مارکوس سجویک با ترجمۀ ندا شادنظر در انتشارات ایرانبان چاپ شده است. این کتاب مناسب کودکان و نوجوانان است و در ژانری ماجراجویانه و هیجانانگیز نوشته شده است. داستان الماس و طالع نحس کتاب ششم از مجموعهٔ اسرار کلاغ قلعه و با حال و هوای اسرارآمیز است که با ترکیبی از عناصر جادو، سرنوشت، و قدرت، روایت خود را پیش میبرد.
درباره کتاب الماس و طالع نحس
الماس و طالع نحس در دنیایی خیالی روایت میشود که در آن قدرت و طمع بر سرنوشت افراد تأثیر عمیقی میگذارد. محور اصلی داستان درباره کشف الماسی اسرارآمیز است که با حوادث شومی همراه میشود. شخصیتهای داستان با چالشهایی روبرو میشوند که آنها را مجبور میکند به درون خود و اطرافشان نگاهی عمیقتر بیندازند. روایت داستان علاوه بر جنبههای ماجراجویانه، پیامهایی درباره حرص، سرنوشت، و روابط انسانی دارد.
مارکوس سجویک در این اثر توانسته با قلم خاص خود، جهانی خیالی و در عین حال آشنا را خلق کند. شخصیتپردازی دقیق و فضاسازی قوی از ویژگیهای بارز این کتاب است که خواننده را تا پایان داستان همراه نگه میدارد. مارکوس سجویک نویسنده و تصویرگر انگلیسی است که با نوشتن کتابهایی در ژانرهای فانتزی، علمی-تخیلی، و تاریخی شناخته شده است. آثار او اغلب دارای عمقی فلسفی و روایتهایی پیچیدهاند که هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان جذاب هستند. سجویک تاکنون جوایز متعددی از جمله جایزۀ گاردین برای ادبیات کودک و نوجوان دریافت کرده است.
کتاب الماس و طالع نحس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و بزرگسالانی که علاقهمند به داستانهای ماجراجویانه، رازآلود و پر از پیچیدگیهای انسانی هستند، مناسب است. همچنین اگر به داستانهایی با مضمون سرنوشت و انتخاب علاقه دارید، این کتاب میتواند تجربهای جذاب باشد.
بخشی از کتاب الماس و طالع نحس
«چون عزیزان من، ما باید از اینجا بریم خونهٔ جدید و خونهٔ جدیدمون به اندازهٔ اینجا بزرگ نیست. در واقع، شماها، هر کدوم فقط باید یه چمدون وسیله با خودتون بیارین.
راستش، من و کادوید از ناراحتی، لب و لوچهمان آویزان شد.
کادوید پرسید:
ـ چرا ما دیگه پول نداریم؟
مادر توضیح داد:
ـ چون همهشو خرج کردیم. ادارهٔ اینجا خیلی پرهزینهست. ما باید حقوق خدمتکارا رو بدیم! صورتحساب ماه قبلِ دفتر «تابوت و پسرها» هم که سر به فلک کشیده.
گفتم:
ـ اما... اما... اما... شما نمیتونین از قوم و خویشامون کمک بگیرین؟ یا مثلاً، برین بانک و وام بگیرین؟ یا هر کار دیگهای...
بعد پدر سخنرانی پیچیده و دور و درازی را دربارهٔ اینکه قبلاً تمام این کارها را کرده است، برایمان ایراد کرد. در واقع، قلعه گرو بانک بود و ما وام هنگفتی از بانک گرفته بودیم و هر ماه، باید علاوه بر قسط بانک، هزینههای نگهداری از قلعه و حقوق خدمتکارها و سایر مخارج را نیز میپرداختیم و حالا دیگر پولی برایمان باقی نمانده بود؛ هیچی.
گیج شده بودم.
ـ بنابراین، الان بانک صاحب خونهٔ ماست؟»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه