کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه
معرفی کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه
کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه نوشتهٔ جمعی از نویسندگان است که تیلور کارمن و مارک بی. ان. هنسن گردآوری آن را انجام دادهاند. این اثر ترجمهٔ هانیه یاسری است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. کتاب حاضر در باب آرای مرلوپونتی، فیلسوف فرانسوی است.
درباره کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه
کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه دربردارندهٔ ۱۳ یادداشت از نویسندگان مختلف است. نویسندگان در هر یادداشت یکی از ابعاد آرای فلسفی مرلو پونتی را واکاوی کردهاند. موریس مرلوپونتی (Maurice Merleau - Ponty) در ۱۴ مارس ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در ۳ مهٔ ۱۹۶۱ درگذشت. او از مطرحترین پدیدارشناسان قرن بیستم میلادی بود. از پژوهشهای «ادموند هوسرل» فراتر رفت و نشان داد که دوگانگی سوژه و ابژه در کار نیست. شاخهٔ اصلی کار او پدیدارشناسی ادراک، یکی از سه سنت مهم در پدیدارشناسی محسوب میشود. او کتابی به همین نام دارد؛ «پدیدارشناسی ادراک». از کتابهای دیگر او میتوان به «انساندوستی و خشونت» و «در ستایش فلسفه» و «جهان ادراک» اشاره کرد. کتابهایی دربارهٔ او نوشته شده است. نویسندگان این مجموعه رونو بارباراس، جودیت باتلر، تیلر کارمن، هیوبرت ال. دریفوس، جاناتان گیلمور، لیدیا گِر، مارک بی. ان. هنسن، شون دورانس کلی، کلود لوفور، جوزف راوس، ریچارد شوسترمن، چارلز تیلر و مارک ای. راتل هستند.
عنوان یادداشتهای کتاب حاضر عبارت است از «مرلوـ پونتی و تصویر معرفتشناختی»، «دریافت حسی، حکم و میدان پدیداری»، «دیدن اشیا از منظر مرلوـ پونتی»، «انگیزهها، دلیلها و علتها»، «مرلوـ پونتی و علم جدید شناخت»، «بدن خاموش و پاچوبین فلسفه»، «مرلوـ پونتی و مفهوم لمس مالبرانش»، «پدیدارشناسی زندگی»، «رویانشناسی امر دیدار (نا) پذیر»، «استنباط وجودگرایانه مرلوـ پونتی از علم»، «میان فلسفه و هنر»، «درک فیلسوف ملتزم: در سیاست، فلسفه و هنر» و «اندیشیدن به سیاست».
خواندن کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ پدیدارشناسی و علاقهمندان به مطالعهٔ آرای مرلو پونتی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مرلو - پونتی، ستایشگر فلسفه
«مرلوـ پونتی در «چشم و ذهن»، آخرین مقاله فلسفی بااهمیتی که در باره هنرهای دیداری نوشته است، تصریح میکند: «هر نظریه نقاشی نوعی متافیزیک است» (OE ۱۳۲/۱۷۱/۴۲). این گفته دقیقا دکارت را هدف گرفته است، دکارتی که مرلوـ پونتی هنر را در اظهارات کوتاه او در باره حکاکی، تحقیرشده مییابد: یعنی فقط در مقام خدمترسان ادراک حسی و صرفا قادر به آشکارسازی آن ویژگیهایی از جهان مستقل از ذهن که فرادست دید معمولی نیز هست. با این همه، انتظار میرود این دعوی در گستره وسیعتری نیز به کار آید. نظریه نقاشی با پرداختن به ماهیت بازنمایی، محتوا، ابزار و اهداف آن و رابطه هنرمند با جهان، نوعی متافیزیک را به همراه دارد: استنباطی از اینکه چطور خود، بدن، ذهن و جهان با هم پیوند دارند. مرلوـ پونتی در مقالات بااهمیت خود در باره هنرهای دیداری ــ «شک سزان» (۱۹۴۵)، «زبان بیصراحت و آواهای سکوت» (۱۹۵۲) و «چشم و ذهن» (۱۹۶۱) ــ از این رابطه درونی میان نظریههای نقاشی و متافیزیک بهره میبرد تا شروح فلسفی و علمی غالب در باره ادراک حسی، معنا، تخیل و سوبژکتیویسم انسانی را به چالش بکشد.
اما حتی اگر هر نظریه نقاشی متضمن نظریهای متافیزیکی باشد، هر نظریه متافیزیکی بیانگر نظریه نقاشیای نیست. هنر در تلاشهای مرلوـ پونتی برای بسط پدیدارشناسی خود نقشی اساسی ایفا میکند؛ با این همه، حتی در شرح عمیق و دقیق «شک سزان» در باره زندگی و کار نقاش، معلوم نیست که از چنین بازجست پدیدارشناختیای فلسفه هنری حاصل شود. آیا آن مقاله، تحلیلی از سزان، نقاشی سزان، نقاشان و نقاشیها به دست میدهد یا از هنرمندان و هنر به طور کلی که سزان و کار او نماینده ــ شایسته ــ آن هستند؟ اگر فلسفه نیازمند کاربردپذیری جامع باشد، آیا این به آن معناست که چون بحث مرلوـ پونتی بر محور خاصی تمرکز یافته است پس کمتر فلسفی است؟ اگر فلسفه هنر میباید مراقب باشد که در ادغام هنر در شرح جامعتری در باره رفتار، بیان و ادراک حسی انسانی، آنچه را میتواند ممیز هنر باشد از قلم نیندازد، آیا این به آن معناست که هرچه نظریه مرلوـ پونتی جامعتر طرحریزی شده باشد، کمتر نقش فلسفه هنر را ایفا میکند؟ در مقالهای که در پی میآید، قصد دارم نشان دهم که این پرسشها مقالات مرلوـ پونتی در باره هنر را شکل میدادند و آنها را به جهات متخالف میکشاندند، از مورد خاص به گونه عام و از توجه به جزئیات امور به نگاهی فراگیر. بحث خود را بیشتر اختصاص خواهم داد به اینکه در مقالات مرلوـ پونتی این کشمکش میان تلاش برای طرح نوعی نظریه فلسفی جامع از سویی، و تلاش برای عرضه تبیینها و تأویلهایی خاص از هنر از سوی دیگر، در نهایت حلناشده بر جای میماند. یعنی تفسیرهای ژرف او از هنر، نگرشهای کلی او در فلسفه را روشن میسازند و بسط میدهند اما به خودی خود هیچ فلسفه هنری را شکل نمیدهند.»
حجم
۵۴۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۹۸ صفحه
حجم
۵۴۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۹۸ صفحه