دانلود و خرید کتاب رنج های عزیز نازنین جهانگیری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب رنج های عزیز

کتاب رنج های عزیز

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رنج های عزیز

کتاب رنج های عزیز نوشتهٔ نازنین جهانگیری است. انتشارات شقایق این داستان بلند را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب رنج های عزیز

کتاب رنج های عزیز برابر با یک داستان بلند، معاصر و ایرانی است که یک راوی اول‌شخص دارد. این راوی در ابتدای داستان از خواب بیدار می‌شود. او که باور دارد عمیقاً تنهاست، دختر کوچکی به نام «هانا» دارد. این راوی واقعاً کیست و داستان چیست؟ اثر حاضر را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب رنج های عزیز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان بلند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب رنج های عزیز

«می‌روم توی اتاق‌خواب‌مان و لباس خواب بنفشم را از زیر لباس‌های آخرین کشوی دراور بیرون می‌کشم و می‌پوشم. کمی بوی نا گرفته، بس که بی‌استفاده بوده است. سعی می‌کنم بوی فراموش‌شدگی‌اش را پشت بوی عطر شیرین و گرمی که چند سال پیش خسرو برایم خریده بود مخفی کنم. موهایم را روی شانه می‌ریزم. نگاهی توی آینه می‌اندازم. از قیافه‌ام حالت تهوع می‌گیرم. چقدر رقت‌انگیز و احمق به نظر می‌رسم. چه کسی می‌تواند عاشق یک زن ترحم‌برانگیز و درمانده بشود، که از شدت نبود اعتماد به نفس قوز می‌کند و زندگی‌اش بسته به تصمیمات دیگران است؟ ناچاری چه بلایی به سرم آورده است؟ ترس با من چه کرده است؟

آمادهٔ تحقیر و پس‌زده‌شدنم، اما چاره‌ای جز این ندارم. کورسوی امیدی در دلم هست که شاید این حقه‌های زنانهٔ از مد افتاده باعث بشود او به حرف‌هایم گوش دهد.

روی مبل کناری‌اش می‌نشینم. آن‌قدر سرگرم گوشی‌اش است که متوجهٔ حضورم نمی‌شود. آرام می‌گویم:

- میشه حرف بزنیم خسروجان!

بی‌آن‌که نگاهم کند، می‌گوید:

- بگو!

می‌گویم:

- این‌جا نه، بریم تو اتاق‌مون!

نیم‌نگاهی به من می‌اندازد و با دیدن سر و وضعم پوزخند تحقیرآمیزی می‌زند و نگاهش را دوباره می‌دوزد به گوشی.

با ترس‌ولرز می‌گویم:

- بریم؟

با کلافگی جواب می‌دهد:

- هر چی می‌خوای بگی زودتر بگو. خسته‌م، فردا هم کلاس دارم. باید زود بخوابم.

زنانگی‌کردن برای مردی که دوستت ندارد چیزی به جز حقارت نصیب زن نمی‌کند. مردی که دلش پیش توست همه چیزت را می‌خواهد. موهای آشفته و چهرهٔ رنگ‌پریدهٔ بدون آرایشت را، دست‌های سردت را موقع عادت ماهیانه، چروک‌های ریز زیر چشم‌هایت را و تمامت را با هر چه خوب و بد!

مردی که تو را نخواهد، به تو ناخواسته احساس زشت‌بودن، نالایق‌بودن و کافی‌نبودن می‌دهد.

ناچار قبول می‌کنم. به زور خودم را کنارش روی مبل جا می‌دهم و بی‌مقدمه می‌گویم:

- خسرو بیا زندگی‌مون‌و درست کنیم. بیا یه کاری کنیم زندگی‌مون مثه اول شه.

بینی‌اش را می‌خاراند و با کلافگی می‌گوید:

- ببین مارال! تو اصلاً در جریان نیستی. تو نمی‌دونی من چقدر تحت‌فشارم. توی دانشگاه حرف و حدیث چند نفر رو باید تحمل کنم. بماند که تا به خودت بجنبی همکارا و رفیقای خودت زیر آبت‌و زدن. بماند که چقدر شایعه و حاشیه از هر رفتارت درمیاد. چرخوندن یه زندگی کار راحتی نیست. از صبح تا شب کار و تلاش برای پیشرفت کار ساده‌ای نیست. من واقعاً خسته‌م. تو هم به جای این‌که درکم کنی و تو خونه شرایط‌و واسه استراحت و آرامش من فراهم کنی، توقع داری مثل نوجوونا برگردیم به روزای عشق و عاشقی!»

مریم نصراصفهانی
۱۴۰۳/۱۱/۲۷

این کتابو خیلی د‌وس داشتم. یه تیکه از قلبم جا موند توی این کتاب،مخصوصا وقتی فهمیدم براساس واقعیت نوشته شده.این کتاب برخلاف بیشتر رمانهای ایرانی، کاملا واقع‌گرایانه بود. یعنی ملموس و باورپذیر بود. شخصیت پردازی، اتفاقات و خلاصه همه چیز

- بیشتر
fatemeh_gh
۱۴۰۳/۱۰/۱۵

کتاب خوبی بود و داستانش نسبتا متفاوت جوری که نمیشد پیش بینی کرد اما قلب ادم از این همه ظلم و بی رحمی میگیره که گاهی انسان ها فقط به خودشون فکر میکنن و عواقب کارشون براشون مهم نیست....

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۴/۰۲/۰۷

شروع کتاب به نظرم یک داستان کلیشه ای اومد بخصوص که طرح روی جلد کتاب را هم اصلا نپسندیدم ولی با پیشرفت داستان قلم خوب نویسنده جذبم کرد به گونه ای که در پایان از خواندن این کتاب راضی بودم

- بیشتر
هدی
۱۴۰۴/۰۱/۱۳

به دور از اضافه گویی همه چیز رو خیلی قشنگ به تصویر کشید و واقعا دنیا عجیب گرده....

nora
۱۴۰۴/۰۱/۱۷

سلام منکه نتونستم تا آخر بخونم

مهم اینه که وقتی پول داشته باشی نگاه همه بهت عوض می‌شه. یهو محترم میشی! یهو واسه اونا که تا دیروز آدم حسابت نمی‌کردن عزیز میشی. همه دوس دارن بیان باهات رفاقت کنن. همه می‌خوان تو تیم برنده‌ها باشن. وقتی بازنده باشی حتی عزیزا و رفیقاتم دل‌شون نمی‌خواد کنارت باشن. بازنده که باشی همهٔ دنیا باهات بی‌رحم می‌شن، حتی نزدیک‌ترین آدمای زندگیت.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
آدمیزاد به همه چی عادت می‌کنه، حتی به بدبختی!
میم الف
تموم‌شدن رابطه با آدمای غلط، شبیه زنده‌موندن تو یه تصادف سهمگینه!
میم الف
دوست‌داشتن بعضیا آدم‌و حقیر می‌کنه
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
آدمیزاد به همه چیز عادت می‌کند. گل‌فروش به عطر گل‌ها عادت می‌کند و زباله‌گرد به بوی تعفن! نه دیگر بوی گل، گل‌فروش را مست می‌کند و نه بوی زباله، زباله‌گرد را بیزار! فقط مهم این است که حواست باشد داری به چی عادت می‌کنی
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
ما همیشه دنبال سهم‌مان هستیم. سهم‌مان از شراکت، سهم‌مان از عشق، سهم‌مان از موفقیت، سهم‌مان از این دنیا، سهم‌مان از خوشبختی و سهم‌مان از زندگی. اما وقتی دلخوری، قهر و یا مشکلی پیش می‌آید هیچ‌کس دنبال سهم خودش نیست. آن موقع دوست داریم تمام سهم‌مان را شش‌دانگ بزنیم به نام بقیه. هیچ از خودمان نمی‌پرسیم سهم من از این مشکلی که پیش آمد چقدر بود؟
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
مردها، زنان موفق و باهوش را تحسین می‌کنند، اما عاشق زنان زیبا می‌شوند!
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
زنی که از شریک زندگی‌اش هیچ عشق و توجهی دریافت نکرده و نمی‌کند چطور می‌تواند عشق را توی خانه جاری کند؟
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
می‌دونی فقط کی می‌تونی رفیقت‌و بشناسی؟ وقتی پای منافعش در میون باشه، به خصوص اگه منافعش با منافع تو در تضاد باشه!
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
دو روز دیگه که باهاش رفتی زیر یه سقف و یه سختی یا مشکل پیش اومد، اون‌وقت تو شعور مردت رو می‌خوای، درک، وفاداری و صبرش رو می‌خوای، دیگه قد و بالا و چشم و ابرو و چال لپش به دردت نمی‌خوره
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸

حجم

۲۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان