جملات زیبای کتاب رنج های عزیز | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنج های عزیز

بریده‌هایی از کتاب رنج های عزیز

دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۹از ۱۷ رأی
۳٫۹
(۱۷)
دل غمگین با آدم چه‌ها که نمی‌کند!
hsinofficial
مهم اینه که وقتی پول داشته باشی نگاه همه بهت عوض می‌شه. یهو محترم میشی! یهو واسه اونا که تا دیروز آدم حسابت نمی‌کردن عزیز میشی. همه دوس دارن بیان باهات رفاقت کنن. همه می‌خوان تو تیم برنده‌ها باشن. وقتی بازنده باشی حتی عزیزا و رفیقاتم دل‌شون نمی‌خواد کنارت باشن. بازنده که باشی همهٔ دنیا باهات بی‌رحم می‌شن، حتی نزدیک‌ترین آدمای زندگیت.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
آدمیزاد به همه چیز عادت می‌کند. گل‌فروش به عطر گل‌ها عادت می‌کند و زباله‌گرد به بوی تعفن! نه دیگر بوی گل، گل‌فروش را مست می‌کند و نه بوی زباله، زباله‌گرد را بیزار! فقط مهم این است که حواست باشد داری به چی عادت می‌کنی
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
ما همیشه دنبال سهم‌مان هستیم. سهم‌مان از شراکت، سهم‌مان از عشق، سهم‌مان از موفقیت، سهم‌مان از این دنیا، سهم‌مان از خوشبختی و سهم‌مان از زندگی. اما وقتی دلخوری، قهر و یا مشکلی پیش می‌آید هیچ‌کس دنبال سهم خودش نیست. آن موقع دوست داریم تمام سهم‌مان را شش‌دانگ بزنیم به نام بقیه. هیچ از خودمان نمی‌پرسیم سهم من از این مشکلی که پیش آمد چقدر بود؟
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
آدمیزاد به همه چی عادت می‌کنه، حتی به بدبختی!
میم الف
دوست‌داشتن بعضیا آدم‌و حقیر می‌کنه
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
مردها، زنان موفق و باهوش را تحسین می‌کنند، اما عاشق زنان زیبا می‌شوند!
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
تموم‌شدن رابطه با آدمای غلط، شبیه زنده‌موندن تو یه تصادف سهمگینه!
میم الف
زنی که از شریک زندگی‌اش هیچ عشق و توجهی دریافت نکرده و نمی‌کند چطور می‌تواند عشق را توی خانه جاری کند؟
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
دو روز دیگه که باهاش رفتی زیر یه سقف و یه سختی یا مشکل پیش اومد، اون‌وقت تو شعور مردت رو می‌خوای، درک، وفاداری و صبرش رو می‌خوای، دیگه قد و بالا و چشم و ابرو و چال لپش به دردت نمی‌خوره
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
می‌دونی فقط کی می‌تونی رفیقت‌و بشناسی؟ وقتی پای منافعش در میون باشه، به خصوص اگه منافعش با منافع تو در تضاد باشه!
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
زمان بزرگ‌ترین استاد تحلیلگر روابطه! ثابت می‌کنه کی پای کی می‌مونه؟ کی وفاداره و کی بی‌وفا؟ کی یه جای کارش می‌لنگه... کی گناهکاره... کی بی‌گناهه... کی اندر خم یه کوچه می‌مونه! زمان عادل‌ترین قاضیه
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
به رابطه‌هایی که باید تموم شن، نگهدارنده نزن جانم! سرطان‌زا می‌شن!
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
پول لازم بود. پول همیشه لازم است. پول حتی می‌توانست خانوادهٔ از هم گسیخته و بیزار ما را دور هم جمع کند و خنده به لب‌مان بیاورد، هرچند گذرا و کوتاه! اما می‌توانست.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
آدم‌ها توی عزا و مصیبت ناخودآگاه به هم نزدیک‌تر می‌شوند. چون انگار توی دل‌شان حس می‌کنند اگر نزدیک آدم‌های دیگر باشند این‌طوری کمتر آسیب می‌بینند. تحمل دردها دسته‌جمعی راحت‌تر است.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
آدم‌ها ظلم را تا یک‌جایی تاب می‌آورند. وقتی آخرین چیزی که دارند از دست می‌رود دیگر هیچ نیرویی جلودارشان نیست. با تمام وجود طغیان می‌کنند. آدم‌ها وقتی زورشان به ظالم نمی‌رسد ظلم را آجربه‌آجر، خشت‌به‌خشت توی دل‌شان روی هم می‌چینند، با آن دنیایی می‌سازند و بالاخره یک روز آن دنیا را روی سر ظالم خراب می‌کنند.
مریم نصراصفهانی
"دوستت دارم" یک جملهٔ سادهٔ پیش‌پاافتاده و دست‌مالی شده است. کهنه و مستعمل است. وقتی معنا و مفهوم پیدا می‌کند که با "درک" و "عمل" همراه باشد.
مریم نصراصفهانی
شاید ما همه آدم‌های بی‌گناهی هستیم که درد، بی‌رحم‌مان کرده است!
مریم نصراصفهانی
آدم‌های خیانت‌دیده معمولا خودشان را متهم می‌کنند. به خودشان شک می‌کنند. به توانایی‌هایشان، به چهره و اندام‌شان، به اخلاق و رفتارشان و خلاصه به همه چیزشان. اصلا به همه چیز و به همه کس، به جز خیانت‌کننده‌ها!
مریم نصراصفهانی
هر کلمه یه بذره! وقتی از دهنت بیرون میاد، تو هوا می‌چرخه و می‌چرخه تا یه جایی از دنیا بیفته رو خاک و ریشه بزنه. از حرفای خوب، خوبیا سبز می‌شه و از حرفای بد، بدیا! با گذشت زمان این جوونه‌ها تکثیر می‌شن، چندین و چند برابر! وقتی نفرین می‌کنی، دروغ می‌گی، تهمت می‌زنی و خلاصه دهنت‌و به شر باز می‌کنی، یعنی داری توی این دنیا بذر نفرت و زشتی پخش می‌کنی. یهو دیدی این بذرها از قضا اومدن افتادن تو باغچهٔ خونهٔ خودت، ریشه زدن و موندگار شدن! چندین و چند برابر
p.kameli
برای بعضی از مردها، تمام زن‌های دنیا جذاب‌اند، همه به جز زن خودشان!
مریم نصراصفهانی
از خودم بیزارم و این ظالمانه‌ترین کاری است که او با من کرده است.
مریم نصراصفهانی
کاش می‌فهمید کار زشت، زشت است؛ حتی اگر یک مرد مرتکبش شده باشد!
مریم نصراصفهانی
کسی که ترک می‌شود، کسی که پس زده می‌شود، کسی که یک‌عالمه حرف نگفته غده شده بیخ گلویش، دوست دارد برگردد به مکان مشترکش با معشوق! عین قاتلی که به محل جنایت باز می‌گردد! دوست دارد برگردد، به امید معجزه‌ای! به بهانهٔ چتری که کنار در جا مانده... کتابی که فراموش کرده از توی کتابخانه بردارد... یا لباسی که روی تخت رها شده... این‌ها بهانه‌اند برای بازگشت... به امید یافتن کورسوی امیدی توی چشم‌های یار! به امید این‌که این بار از پشت سر صدایت بزند... به امید این‌که دل سنگش به رحم بیاید و بگوید؛ "نرو! که مرا دیگر از تو گریز نیست!" شاملو شود و اقبال تو آن‌قدر بلند که بتوانی آیدای او باشی! ببرد تو را به بام بلند هم‌چراغی!
مریم نصراصفهانی
آدم مگر بچه‌ای را که خودش توی این دنیای کثافت کشانده رها می‌کند و می‌رود؟
مریم نصراصفهانی
آدم همیشه راهی برای تسکین خودش پیدا می‌کند. وقتی کسی را از دست می‌دهد، وقتی خبر بدی می‌شنود، وقتی همه چیزش را می‌بازد، آدم خیال می‌کند از بزرگی آن مصیبت له می‌شود! اما... اما آدم همیشه راهی برای تسکین خودش پیدا می‌کند. حتی مصیبت‌ها هم می‌توانند عادی شوند. آن‌قدر عادی که مثل روزمرگی‌های زندگی دیگر به چشمت نیایند.
مریم نصراصفهانی
دو تا عاشق که می‌بینم بغض می‌کنم آن‌قدر اشک ریخته‌ام که چشم‌هایم شور شده...!!
مریم نصراصفهانی

حجم

۲۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۳۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان