کتاب آخرین دختر
معرفی کتاب آخرین دختر
کتاب آخرین دختر نوشتهٔ نادیا مراد، برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل، با ترجمهٔ زینب کاظمخواه در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه چاپ شده است. این کتاب روایت تکاندهندهٔ زندگی نادیا مراد، دختر ایزدی اهل عراق، از اسارت در دستان داعش و مبارزهاش برای آزادی و عدالت است. این کتاب مستند، داستانی است از خشونتهای بیرحمانه، از دست دادن خانواده، و تلاش بیوقفه برای بقا و بازگشت به زندگی.
درباره کتاب آخرین دختر
در تابستان ۲۰۱۴، دهکده کوچو، محل زندگی نادیا، به دست نیروهای داعش افتاد. او که در نوجوانی با رویاهای سادهای برای آیندهاش زندگی میکرد، به همراه خانوادهاش به اسارت درآمد و مادر و ۶ برادرش به دست داعش کشته شدند. سرنوشت تلخ زنان ایزدی، بردگی جنسی و تجاوز سیستماتیک به دست داعش، محور اصلی این کتاب است. اما آنچه این اثر را متمایز میکند، روایت شجاعت و امید نادیا برای شکستن سکوت و بازگویی حقایق برای جهان است.
آخرین دختر علاوه بر شرح فجایع انسانی، یادبودی برای هزاران قربانی ایزدی است که صدایشان به گوش نرسیده است. این کتاب سفری از تاریکی مطلق به سوی نور امید و عدالت است و توجه جهان را به بحرانهایی جلب میکند که نباید نادیده گرفته شوند.
کتاب آخرین دختر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای واقعی، تاریخ معاصر، مسائل حقوق بشر و مبارزات زنان برای حقوق و آزادیهای انسانی نوشته شده است. همچنین برای کسانی که به درک بهتر رنجها و چالشهای اقلیتها و جوامع آسیبپذیر علاقه دارند، اثری الهامبخش و تکاندهنده خواهد بود.
بخشی از کتاب آخرین دختر
«کوچو، تا روزی که من در آنجا زندگی میکردم، دهکدهای ایزدینشین و سکونتگاه کشاورزان چادرنشین و چوپانهایی بود که زمانی به میانهٔ ناکجاآباد رسیده بودند و بر آن شدند خانههایی بسازند تا وقتی آنها گوسفندانشان را برای چرا میبرند از همسرانشان در مقابل گرمای بیابان محافظت کنند. آنها زمینی را انتخاب کردند که مناسب کشاورزی باشد، اما آن ناحیه، در مرز جنوبی ناحیهٔ سنجار۲ عراق، موقعیتی خطرناک داشت؛ جایی که بیشتر ایزدیهای کشور آنجا زندگی میکردند و به مذاهب دیگر عراق بسیار نزدیک بود. هنگامی که اولین خانوادههای ایزدی در میانهٔ دههٔ ۱۹۵۰ به کوچو رسیدند، کشاورزان عرب ساکن در آنجا برای زمینداران موصل کار میکردند. اما آن خانوادههای ایزدی وکیلی استخدام کرده بودند تا زمینها را بخرند ـ وکیل که خودش مسلمان بود، همچنان تا امروز به او به چشم یک قهرمان نگریسته میشود ـ در زمان تولدم، کوچو به دویست خانواده گسترش یافته بود که همه ایزدی و بسیار به هم نزدیک بودند، انگار یک خانوادهٔ بزرگ و صمیمی بودیم.
زمین، ما را خاص و درعینحال آسیبپذیر میکرد. ایزدیها در طول قرنها بهخاطر مذهب و اعتقاداتشان مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند. کوچو در مقایسه با بیشتر شهرها و روستاهای ایزدی، دور از کوه سنجار بود ـ کوهی بلند و باریک که پناهگاه نسلهای پیشین ما بود. مدتهای مدید، در کشاکش رقابت بر سر قدرت بین عربهای سنی عراق و کُردها گرفتار بودیم، و از ما خواسته میشد سنت ایزدی خود را انکار و از هویت کردی یا عرب پیروی کنیم. تا سال ۲۰۱۳، زمانی که سرانجام جادهٔ بین کوچو و کوه صاف شد، تقریباً یک ساعت طول میکشید تا با اتومبیل داتسون سفیدمان از جادههای خاکی سنجار عبور کنیم و به پای کوه برسیم. من بیشتر نزدیک به سوریه بزرگ شدم تا به معابد مقدسمان، نزدیکتر به غریبهها تا به امنیت.»
حجم
۷۸۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۷۸۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه