دانلود و خرید کتاب قلمرو طلا مارگارت درابل ترجمه شبنم بزرگی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب قلمرو طلا اثر مارگارت درابل

کتاب قلمرو طلا

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قلمرو طلا

کتاب قلمرو طلا نوشتهٔ مارگارت درابل و ترجمهٔ شبنم بزرگی است. انتشارات ناهید این رمان معاصر انگلیسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب قلمرو طلا

کتاب قلمرو طلا (the realms of gold) حاوی یک رمان است درمورد یک باستان‌شناس مشهور که عاشق مردی متأهل، کمی دیوانه و بسیار اخلاقی است. این رمان را با احساس و هوش شخصیت‌های دوست‌داشتنی‌اش و بینش‌های فمینیستی آن، یکی از بهترین آثار مارگارت درابل دانسته‌اند. این رمان عاشقانه در سال ۱۹۷۵ میلادی به چاپ رسید. «قلمرو طلا» را به‌نوعی نسخهٔ مدرن تراژدی «رومئو و ژولیت» دانسته‌اند. «فرانسیس وینگِیت» و «کارل اشمیت» (ژولیت و رومئوی قرن‌بیستمیِ مارگارت درابل) ماجرای خود را با تأخیر در دریافت کارت پستالی آغاز می‌کنند. این دو برخلاف قهرمانان شکسپیر، به‌جای شوریدگی و تلاش برای وقوع عشق، نجات‌یافتگانِ برهوت عالمی هستند که تنها در امکان عشق می‌کوشند.

خواندن کتاب قلمرو طلا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قلمرو طلا

«کمی که گذشت فرانسیس آرام شد، و توانست بخواندشان و یک‌جورهایی ازشان سر دربیاورد. درواقع فقط شش تا بود؛ هرچند در نگاه اول به‌نظر بسیار بیشتر می‌آمدند، و پاکت‌ها، باز که شدند، به تصور کثرت دامن می‌زدند. بی‌ضررترینشان از مجله ساندِی اگزمینر بود، و می‌گفت: «لطفاً. فوری. با. باب مریتون. تماس. بگیرید.» به چیزهایی ازاین‌دست عادت داشت اما کنار بقیه که می‌گذاشتی بد به‌نظر می‌رسید. یکی‌شان می‌گفت: «ساندِی. اگزمینر. سوایی. هلاک کرد. خودش را. بیا خانه. مامان.» یکی دیگر می‌گفت: «مامان. مریض. بیا خانه. بابا» یکی دیگر می‌گفت: «ساندِی. اگزمینر. را. دیده‌ای. وضعیت مادر. بهتر. خانه. خانه. ه.» یکی دیگر نوشته بود: «لطفاً. بیا خانه. استیون. دلتنگ شده. همه‌چیز. وحشتناک. ما. بهت. احتیاج. داریم. بچه‌هایت. همه. خوب. ناتاشا.» دست‌آخر، یکی دیگر از ساندِی اگزمینر می‌گفت: «لطفاً. به ویراستار. اولیه. داستانتان. زنگ. بزنید.»

فرانسیس زل زد بهشان. چه اتفاقی افتاده بود؟ این سوایی (که فرض کرده بود یعنی رسوایی) پر رمز و راز چه بود که در غیبت او بر سر خانواده‌اش آمده بود؟ بیماری مادرش چه بود؟ یا خودش دلیل بیماری مادر بود؟ مادرش به‌وضوح آن‌قدر خوب بود که بتواند زحمت بکشد پای تلفن بیاید و دست‌کم یکی از این تلگراف‌ها را خودش بفرستد. و آن طرح فرعی استیون چه بود آن وسط؟ (خیلی کوتاه در دلش از ناتاشا تشکر کرد بابت واژه‌های اطمینان‌بخش دربارهٔ بچه‌ها.) «بهتر. خانه. خانه. ه.» حدس زد معنی‌اش این باشد که بهتر است بیایی خانه. هی‌یو. و چه شده که ساندِی اگزمینر این‌قدر هیجان زده بود، این‌قدر به‌ناگاه؟ روابطش، با این نشریه همیشه دوستانه بود، چندین مقاله از او چاپ کرده بودند، و یک مصاحبه دربارهٔ زنا، سفرش به تیزوک را هم پوشش داده بودند، در رنگ‌های شیک و به قیمت درست‌وحسابی در بخش رنگی مجله، اما از طرف دیگر شهرتی به‌هم زده بودند برای ضربهٔ کاری افشاگری‌ها و تحقیقات بی‌رحمانه‌شان (نه که افشاگری ضربه بزند، افشا می‌کند). آیا رفته بودند سراغ پدر و مادرش و با این کار مریضشان کرده بودند؟ هنوز رسوایی‌هایی در خانواده آلریشنو وجود دارد که به ذهن او نمی‌رسد؟ اسکلت‌هایی که در کمد جا گرفته بوده‌اند و حالا بناست تلق‌تولوق‌شان دربیاید و استخوان‌هایشان خاکه‌خاکه بپاشد و کل صفحه‌های اول روزنامه‌های یکشنبه را بگیرد؟ بی‌شک نه، بی‌شک او چیزی ازشان می‌شنید، حسشان می‌کرد. نکند مادرش کلینیک غیرقانونی سقط‌جنین راه انداخته بود، یا پدرش جاسوس شده بود یا دو زنه؟ گزینه‌های ممکن، وقتی احتمال را کنار می‌گذاشتی، بی‌پایان بودند. به دریایی از برگ‌های بی‌روح سبز ترد زل زد، مطمئن نبود چه باید بکند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۲۰ صفحه

حجم

۴۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۲۰ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
تومان