دانلود و خرید کتاب و داستان های دیگر... گئورگی گاسپادینف ترجمه شایان شاهرودی
تصویر جلد کتاب و داستان های دیگر...

کتاب و داستان های دیگر...

انتشارات:نشر گویا
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب و داستان های دیگر...

کتاب و داستان های دیگر... نوشتهٔ گیورگی گاسپادینف و ترجمهٔ شایان شاهرودی است. نشر گویا این مجموعه داستان کوتاه را منتشر کرده است.

درباره کتاب و داستان های دیگر...

کتاب و داستان های دیگر... مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه گیورگی گاسپادینف است. گئورگی گاسپادینف در این مجموعه به موضوعات مختلفی پرداخته است. از داستان‌هایی با فضایی سورئال گرفته تا داستان‌هایی که در فضای زندگی روزمره روایت می‌شوند. عنوان داستان‌های این مجموعه عبارت است از «وایشای نابینا»، «صد تومانی و فراموشم نکن»، «دومین داستان»، «شب هشتم»، «اولین قدم‌ها»، «ماجرای دست تکان دادن کریستین»، «در باب دزدیدن داستان‌ها»، «در باب طعم اسم‌ها»، «کادوی بی‌موقع»، «ل» (یک داستان جنایی)، «روح کریسمس یک خوک»، «پشه در آبریزگاه»، «گوشواره‌ی بلغاری» (یک رؤیا)، «کابوس یک زن»، «سوم»، «روح زنده»، «یک داستان دیگر از دهه‌ٔ نود»، «گاستین»، «شلوارک‌های تاریخ» و «مردی با هزاران اسم».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب و داستان های دیگر... را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی اروپای شرقی و علاقه‌مندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب و داستان های دیگر...

«به ذهنش رسید چیزی که به نیمه‌شب نمانده و با اینکه شب سال نو است احدی در خیابان‌ها دیده نمی‌شود. نه دوربینی می دید، نه فیلم‌برداری. پس حتماً خودشان را جایی پنهان کرده بودند و از او فیلم می‌گرفتند، بقیه هم در خانه‌هایشان جلوی تلویزیون نشسته بودند از این نمایش لذت می‌بردند. همه داشتند او را تماشا می‌کردند! میلیون‌ها نفر در خانه‌هایشان تمام حرکات او را دنبال می‌کردند و منتظرند ببیند در ادامه چه حرکتی می‌کند. شاید بهتر بود فرار کند؟ اصلاً چند نفر درحال تماشای او بودند؟ نمی‌توانست از آنجا تکان بخورد. احساس می‌کرد اگر از جلوی ویترین، حتی برای یک ثانیه کنار برود، برای همیشه ناپدید خواهد شد. انگار آن همه چشمی که در حال تماشای او بودند، مانع حرکتش می‌شدند. اما باید کاری می‌کرد. آن چشم‌ها منتظر بودند. شروع کرد به مرتب کردن لباس‌هایش، سعی کرد تا تنها دکمهٔ روی پالتویش را ببندد ولی سوراخ دکمهٔ آن مدت‌ها پیش گشاد شده بود و دکمه را نگه نمی‌داشت. ریش‌هایش را صاف کرد و دستی به موهایش کشید. حتی کمی به سمت راست چرخید تا پارگی بالای آرنجش را بپوشاند.

با خود گفت خب... حالا که اینطور است، حالا که می‌خواهند در آخرین شب قرن، سر به سرش بگذارند و خودشان را سرگرم کنند، هر چه بادا باد. او حتی در زندگیِ قبلیِ خودش هم در تلویزیون دیده نشده بود. تصور می‌کرد افرادی که در صفحهٔ تلویزیون دیده می‌شوند، در دنیای دیگری زندگی می‌کنند. همیشه به آنها حسادت می‌کرد. حتی با خودش فکر کرده بود اگر یک روز تصادفاً مثل خیلی‌های دیگر، جلوی او را هم در خیابان بگیرند و و از او سوال‌هایی بپرسند، مثل اینکه آیا شما از زندگی خودتان راضی هستید یا نه، چه جواب‌هایی به آنها بدهد. اما حتی یک بار هم چنین موقعیتی پیش نیامده بود. حالا در مهمترین شب سال، او تک ستارهٔ تلویزیون بود.

فکرش را بکنید، آن همه زن و مرد در خانه‌های گرم و نرمشان، با خوراکی‌ها و تنقلات مختلف دور هم نشسته‌اند و تصویر او را که در همهٔ تلویزیون‌ها تکثیر شده، تماشا می‌کنند. باید چیزی می‌گفت. باید حق آن بی‌مصرف‌های ازخودراضی را کف دستشان می‌گذاشت. باید سر تا پایشان را به فحش می‌کشید، همانطور که تمام عمر توی دلش به آنها بد و بیراه می‌گفت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۷۰%
تومان