کتاب و داستان های دیگر... گئورگی گاسپادینف + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب و داستان های دیگر...

کتاب و داستان های دیگر...

انتشارات:نشر گویا
امتیاز
۲.۳از ۳۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب و داستان های دیگر...

کتاب و داستان های دیگر... نوشتهٔ گیورگی گاسپادینف و ترجمهٔ شایان شاهرودی است. نشر گویا این مجموعه داستان کوتاه را منتشر کرده است.

درباره کتاب و داستان های دیگر...

کتاب و داستان های دیگر... مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه گیورگی گاسپادینف است. گئورگی گاسپادینف در این مجموعه به موضوعات مختلفی پرداخته است. از داستان‌هایی با فضایی سورئال گرفته تا داستان‌هایی که در فضای زندگی روزمره روایت می‌شوند. عنوان داستان‌های این مجموعه عبارت است از «وایشای نابینا»، «صد تومانی و فراموشم نکن»، «دومین داستان»، «شب هشتم»، «اولین قدم‌ها»، «ماجرای دست تکان دادن کریستین»، «در باب دزدیدن داستان‌ها»، «در باب طعم اسم‌ها»، «کادوی بی‌موقع»، «ل» (یک داستان جنایی)، «روح کریسمس یک خوک»، «پشه در آبریزگاه»، «گوشواره‌ی بلغاری» (یک رؤیا)، «کابوس یک زن»، «سوم»، «روح زنده»، «یک داستان دیگر از دهه‌ٔ نود»، «گاستین»، «شلوارک‌های تاریخ» و «مردی با هزاران اسم».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب و داستان های دیگر... را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی اروپای شرقی و علاقه‌مندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب و داستان های دیگر...

«به ذهنش رسید چیزی که به نیمه‌شب نمانده و با اینکه شب سال نو است احدی در خیابان‌ها دیده نمی‌شود. نه دوربینی می دید، نه فیلم‌برداری. پس حتماً خودشان را جایی پنهان کرده بودند و از او فیلم می‌گرفتند، بقیه هم در خانه‌هایشان جلوی تلویزیون نشسته بودند از این نمایش لذت می‌بردند. همه داشتند او را تماشا می‌کردند! میلیون‌ها نفر در خانه‌هایشان تمام حرکات او را دنبال می‌کردند و منتظرند ببیند در ادامه چه حرکتی می‌کند. شاید بهتر بود فرار کند؟ اصلاً چند نفر درحال تماشای او بودند؟ نمی‌توانست از آنجا تکان بخورد. احساس می‌کرد اگر از جلوی ویترین، حتی برای یک ثانیه کنار برود، برای همیشه ناپدید خواهد شد. انگار آن همه چشمی که در حال تماشای او بودند، مانع حرکتش می‌شدند. اما باید کاری می‌کرد. آن چشم‌ها منتظر بودند. شروع کرد به مرتب کردن لباس‌هایش، سعی کرد تا تنها دکمهٔ روی پالتویش را ببندد ولی سوراخ دکمهٔ آن مدت‌ها پیش گشاد شده بود و دکمه را نگه نمی‌داشت. ریش‌هایش را صاف کرد و دستی به موهایش کشید. حتی کمی به سمت راست چرخید تا پارگی بالای آرنجش را بپوشاند.

با خود گفت خب... حالا که اینطور است، حالا که می‌خواهند در آخرین شب قرن، سر به سرش بگذارند و خودشان را سرگرم کنند، هر چه بادا باد. او حتی در زندگیِ قبلیِ خودش هم در تلویزیون دیده نشده بود. تصور می‌کرد افرادی که در صفحهٔ تلویزیون دیده می‌شوند، در دنیای دیگری زندگی می‌کنند. همیشه به آنها حسادت می‌کرد. حتی با خودش فکر کرده بود اگر یک روز تصادفاً مثل خیلی‌های دیگر، جلوی او را هم در خیابان بگیرند و و از او سوال‌هایی بپرسند، مثل اینکه آیا شما از زندگی خودتان راضی هستید یا نه، چه جواب‌هایی به آنها بدهد. اما حتی یک بار هم چنین موقعیتی پیش نیامده بود. حالا در مهمترین شب سال، او تک ستارهٔ تلویزیون بود.

فکرش را بکنید، آن همه زن و مرد در خانه‌های گرم و نرمشان، با خوراکی‌ها و تنقلات مختلف دور هم نشسته‌اند و تصویر او را که در همهٔ تلویزیون‌ها تکثیر شده، تماشا می‌کنند. باید چیزی می‌گفت. باید حق آن بی‌مصرف‌های ازخودراضی را کف دستشان می‌گذاشت. باید سر تا پایشان را به فحش می‌کشید، همانطور که تمام عمر توی دلش به آنها بد و بیراه می‌گفت.»

نظرات کاربران

Dark Lady
۱۴۰۴/۰۹/۱۶

خیلی تخیلی، بی هدف و غیر جذاب نتونستم تا انتها ادامه بدم از کتاب هایی که طاقچه رایگان هدیه میده، انتظاری جز این نیست

شهرزاد
۱۴۰۴/۰۹/۱۵

اگر خواننده داستان های کوتاه هستید و تجربه زندگی کوتاه در کنار قهرمانان آنها را دارید این کتاب برایتان جذاب خواهد بود. کتاب داستان های کوتاه یک برش از زندگی است. یک فرصت کوتاه برای جدا شدن از روزمرگی. هر

- بیشتر
Faeze.B
۱۴۰۴/۰۹/۱۴

داستان هاش جذبم نکرد.

tara
۱۴۰۴/۰۹/۱۹

کتابی بود که بی هدفی رو دنبال میکرد و نتیجه ی تاثیرگذاری ارائه نمیداد.. اما برای جدا شدن از روزمرگی و فکر کردن درمورد داستان های کوتاهی که تموم میکنی لذت بخش بود میشه گفت داستانی بود که برای گذراندن

- بیشتر
کاربر 9965587
۱۴۰۴/۰۹/۱۹

کتاب و داستان هایش واقعا مزخرف بودند و اصلا خوشم نیامد و از وسط کتاب دیگر بقیه داستانهایش را نخواندم.

Monti
۱۴۰۴/۰۹/۱۶

یک مقدار کاری نمیکنه داستان ها

کاربر 8890244
۱۴۰۴/۰۹/۱۴

توصیه نمی‌کنم.

کاربر 10068554
۱۴۰۴/۰۹/۱۴

داستان های پراکنده و ابتدایی ای داره :/

alialef
۱۴۰۴/۰۹/۱۴

این کتاب داستان نیست، حکایت و پند است. یعنی متنها برای بیان یک نصیحت یا اندرز نوشته شده اند. نوعی از ادبیات که بعدا توسط داستان مدرن منقرض شد... خلاصه وقتتان را برایش هدر ندهید.

کاربر 9828489
۱۴۰۴/۰۹/۱۴

عالیه

بریده‌هایی از کتاب

چیزی از به دنیا آمدنت نمی‌گذرد که متوجه می‌شوی دنیا آنقدرها هم که می‌گویند جذابیت ندارد. معلوم شد که گریم اسم هیچ هیولا یا جنگوی افسانه‌ای نیست و فقط اسم دو تا برادر بوده، هیچوقت رابین‌هودی وجود نداشته که از پادشاه ظالم پول بدزدد و دست مردم عادی را بگیرد، هیچ دو عاشقی در آخر به هم نرسیدند و هیچ قهرمانی آنقدر زنده نماند تا ببیند فداکاری‌هایش هیچ ثمره‌ای نداشت و دنیا همانطور که بود، هست و خواهد ماند. و تنها چیزی که همیشه و همه جا وجود داشت و هیچ وقت دست رد به سینهٔ هیچکسی نزد، همان مرگ بود.
Blueft
نویسنده بسان جراح برای روح آدمیست و می‌بایست آنچه باعث فساد است را از روح او بزداید.
Blueft
چیزی از به دنیا آمدنت نمی‌گذرد که متوجه می‌شوی دنیا آنقدرها هم که می‌گویند جذابیت ندارد. معلوم شد که گریم اسم هیچ هیولا یا جنگوی افسانه‌ای نیست و فقط اسم دو تا برادر بوده، هیچوقت رابین‌هودی وجود نداشته که از پادشاه ظالم پول بدزدد و دست مردم عادی را بگیرد، هیچ دو عاشقی در آخر به هم نرسیدند و هیچ قهرمانی آنقدر زنده نماند تا ببیند فداکاری‌هایش هیچ ثمره‌ای نداشت و دنیا همانطور که بود، هست و خواهد ماند.
آسمان بنفش
کاشف به عمل آمد وقتی مردم زبان هم را متوجه نشوند، بهتر یکدیگر را درک می‌کنند.
sima
(اگر قرار باشه اون اتفاقی که دوست دارین، همون زمانی که شوقش رو دارین براتون پیش نیاد، پس بهتره هیچوقت حتی رنگ اون اتفاق رو هم نبینین).
خودم را چگونه‍ بسازم؟
کمتر کسی در دنیا وجود دارد که بتوانی هر چیزی که دلت می‌خواهد را برایش تعریف کنی. می‌توانستم سرش غر بزنم یا حتی بد و بیراه نثارش کنم، ولی او باز هم همه را می‌پذیرفت. کاشف به عمل آمد وقتی مردم زبان هم را متوجه نشوند، بهتر یکدیگر را درک می‌کنند. هم او راضی بود، هم من. جفتمان دیگری را سر کار گذاشته بودیم و لذت می‌بردیم.»
asi
چیزی از به دنیا آمدنت نمی‌گذرد که متوجه می‌شوی دنیا آنقدرها هم که می‌گویند جذابیت ندارد. معلوم شد که گریم اسم هیچ هیولا یا جنگوی افسانه‌ای نیست و فقط اسم دو تا برادر بوده، هیچوقت رابین‌هودی وجود نداشته که از پادشاه ظالم پول بدزدد و دست مردم عادی را بگیرد، هیچ دو عاشقی در آخر به هم نرسیدند و هیچ قهرمانی آنقدر زنده نماند تا ببیند فداکاری‌هایش هیچ ثمره‌ای نداشت و دنیا همانطور که بود، هست و خواهد ماند.
راضیه عین
دقت کردین همیشه اون چیزهایی که خیلی دلتون می‌خواد رو به دست نمیارین، و بدترین نکتهٔ این جمله اینجاست که حقیقت نداره. و خیلی بده که حقیقت نداره. چندین سال بعد از این ماجراها یک شب کریسمس، تنها توی خونهٔ خودم نشسته بودم. اون موقع تازه از جنگ برگشته بودم و رویای داشتن دوربین مدت‌ها بود که از سرم پریده بود. تا اینکه صدای زنگ در رو شنیدم. خیلی تعجب کردم. من که کسی رو دعوت نکرده بودم. وقتی درو باز کردم دیدم بابانوئل، با اون ریش سفید مصنوعی که چسبش در حال باز شدن بود و لباس قرمزی که پاچهٔ شلوارش از پایین معلوم بود، روبروی من ایستاده. پرسید: «شما آقای فلانی هستید؟» جواب دادم: «بله خودمم.» بعد دستش رو داخل کیفش برد و یک دوربین با بند چرمی درآورد و به من داد.
خودم را چگونه‍ بسازم؟
چطور زندگی، مثل همین قطاری که داخلش نشستیم، به سرعت از کنارش رد شده و چیزی براش باقی نگذاشته.
زهرآ
اگر قرار باشه اون اتفاقی که دوست دارین، همون زمانی که شوقش رو دارین براتون پیش نیاد، پس بهتره هیچوقت حتی رنگ اون اتفاق رو هم نبینین
زهرآ

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان