کتاب چیستی معرفت
معرفی کتاب چیستی معرفت
کتاب چیستی معرفت نوشتهٔ دانکن پریچارد و ترجمهٔ یاسر خوشنویس است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب در حوزهٔ فلسفه را منتشر کرده است.
درباره کتاب چیستی معرفت
کتاب چیستی معرفت به نحوی تنظیم شده است که تا حد امکان کاربرپسند باشد و میتواند شما را با کمترین هیاهو در گسترۀ نظریۀ معرفت راهنمایی کند. کتاب متشکل است از ۱۳ فصل کوتاه که در سه بخش اصلی جای گرفتهاند. دانکن پریچارد در بخش اول، موضوعاتی عمومی را در باب نظریۀ معرفت بررسی کرده و پرسشهایی را برای مثال، در این باره که ارزش معرفت چیست (چه کسی اهمیت میدهد که چه کسی میداند؟) مطرح کرده است. نویسند در بخش دوم، به این موضوع پرداخته که معرفت ما از کجا حاصل میشود و برای مثال، نقش ادراک و حافظه را در کمک کردن به ما برای به دست آوردن و حفظ معرفت بررسی کرده است. بخش سوم، دامنۀ معرفت ما را مدنظر قرار میدهد و در این مسیر، استدلالهای شکاکانهای را بررسی میکند که قصد دارند نشان دهند که دارا بودن معرفت - یا دستکم دارا بودن انواع خاصی از معرفت - ناممکن است.
هر فصل با خلاصهای پایان مییابد که شامل نکات اصلی مطرحشده در فصل و برخی پرسشها برای بحث و گفتوگوست. همچنین بخشی وجود دارد که منابعی را برای مطالعۀ بیشتر و فهرستی از منابع اینترنتی را برای کسانی که میخواهند مباحث مطرحشده را بیشتر بکاوند، توصیه میکند. منابع عمومی برای مطالعۀ بیشتر در خصوص نظریۀ معرفت نیز در پایان کتاب آورده شده است. در هر فصل یادداشتهایی خواهید یافت که در آنها اطلاعات بیشتری در خصوص آنچه در متن اصلی مورد بحث قرار گرفته، عرضه شده است، مانند اطلاعات بیشتری دربارۀ شخصیتهای تاریخیای که ذکری از آنها به میان آمده است.
خواندن کتاب چیستی معرفت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ فلسفهٔ معرفت و علاقهمندان به فلسفهٔ مدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چیستی معرفت
«ایده این است که شاید دستکم در برخی مواردِ سرراست، میتوانم فقط با نگاه کردن به یک فرد بدانم که او تجربۀ خاصی دارد، مثلاً درد میکشد. و اگر بتوانم به این شیوۀ مستقیم بفهمم که فرد چه نوع تجربهای را از سر میگذراند، قاعدتاً میتوانم بفهمم که او دارای ذهن است، یعنی ظرفیت تجربه کردن را داراست. به عبارت دیگر، میتوانم بدون استنتاج کردن به این معرفت دست پیدا کنم که فرد دیگری وجود دارد که دارای ذهن است و تجربههای او دستکم از جنبههای خاصی شبیه به تجربههای من است. اگر این امر درست باشد، نگرانی مطرحشده مبنی بر اینکه استنتاجی که در استدلال از طریق مشابهت انجام میگیرد، نادرست است، دستکم در مورد نمونههای معرفت مستقیم به اذهان دیگر بیمورد خواهد بود.
ممکن است در ابتدا این دیدگاه صرفاً نوعی جزماندیشی به نظر آید، اما توجه کنید که دیدگاه مذکور به لحاظ ساختاری بسیار شبیه به واقعگرایی مستقیم دربارۀ معرفت ادراکی است که در فصل هفت به آن پرداختیم. یکی از انگیزههای اصلی واقعگرایی مستقیم این نکته بود که ما باید در مقابل استدلال زیر مقاومت کنیم: از این واقعیت که تجربۀ ادراکی ما میتواند به نحوی غیر قابل تشخیص اشتباه باشد، نتیجه میشود که آنچه ما در این نوع تجربه از آن آگاه میشویم، فقط نحوۀ به نظر رسیدن جهان برای ماست و نه نحوۀ بودن جهان. واقعگرای مستقیم میگوید اگرچه درست است که در موارد فریب خوردن -- مانند وضعیتی که در آن سراب میبینم که آبادیای در دوردست وجود دارد -- مستقیماً از جهان آگاه نیستم، بلکه از نحوهای که جهان به نظر میرسد، آگاهم، نباید نتیجه گرفت که در مواردی که فریبی در کار نیست -- مانند زمانی که واقعاً آبادیای را در دوردست میبینم-- نیز مستقیماً از اشیا جهان آگاه نمیشوم.
ممکن است کسی همین نحوه از استدلال را در بحث حاضر به کار بگیرد. به وضوح، مواردی وجود دارند که در آنها کسی در این خصوص که فردی دیگر چه تجربهای دارد، اشتباه قضاوت میکند. علاوه بر این، یقیناً میتوانیم مواردی را تصور کنیم که در آنها فردی در این خصوص که موجودی، مثلاً یک روبات، ذهن دارد یا خیر، اشتباه قضاوت میکند. با این حال، تصدیق این امور بهخودیخود این امر را تضمین نمیکند که ما هرگز نمیتوانیم به آنچه فرد دیگری تجربه میکند یا به این نکته که وی دارای ذهن است، فقط از طریق مشاهدۀ وی معرفت پیدا کنیم. چرا باید مواردی که در آنها قضاوتهای ما اشتباه است، این امر را متعین کند که آیا ما در موارد دیگری که قضاوتهایمان درست از آب درمیآیند، معرفت داریم یا خیر؟ البته چنین معرفتی -- در صورتی که واجد آن باشیم -- خطاپذیر است، یعنی ممکن است اشتباه باشد. اما ما معمولاً مشکلی با این امر نداریم که معرفتی را بدون آنکه خطاناپذیر باشد، مسلّم بدانیم. پس چرا در این مورد نباید چنین کنیم؟»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه