دانلود و خرید کتاب عملیات شکر قهوه‌ای آروپ کومار داتا ترجمه مهرداد مهدویان
تصویر جلد کتاب عملیات شکر قهوه‌ای

کتاب عملیات شکر قهوه‌ای

انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۳.۹از ۳۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عملیات شکر قهوه‌ای

«عملیات شکر قهوه‌ای» نوشته آروپ کوپار دوتا(-۱۹۴۸) نویسنده هندی است. او تاکنون ۱۷ عنوان رمان ماجراجویانه کودکان و نوجوانان نوشته است. این کتاب نمونه‌ای از این مجموعه است. در بخشی از رمان می‌خوانیم: چهار مرد دور لالاجی حلقه زده بودند و داشتند با صدایی آرام از او سؤالاتی می‌کردند. حالا دیگر به‌طور حتم خواب از سر آقای لالاجی پریده بود. گولو از همان‌جا حس می‌کرد که او حسابی ترسیده است. لالاجی با وحشت با سرش به پشت پرده‌ای که امداد علی پشت آن پنهان شده بود، اشاره کرد. مردان پوزخندی زدند؛ ولی در لبخندشان هیچ اثری از ترحّم وجود نداشت. گولو وقتی به آنها نگاه می‌کرد، وحشت سر تا پای وجودش را فرا می‌گرفت. آنها انسان‌هایی وحشی با صورت‌های خشن و سرد و چشمانی خالی از هرگونه احساس بودند. یکی از آنها دست در جیبش کرد و چاقویی بیرون کشید. لبه‌های چاقو زیر نور چراغ‌ها می‌درخشید. آن چهار نفر آهسته آهسته به سمت محفظه راه افتادند. امداد علی در گوشه‌ای از محفظه، مثل یک کودک کز کرده بود. سردستۀ مردان وقتی که پرده را کنار زد و شکارش را دید، قهقهه‌ای از موفقیت سر داد و گفت: «به‌به آقای جاسوس!» بعد غرّشی کرد و در حالی که با چشمان بی‌روح و سردش به او خیره شده بود، ادامه داد: «کثافت. آشغال.» امداد چیزی نگفت. دوتا از مردها او را گرفتند و بلند کردند. سردسته گفت: «او را خوب بگردید.» امداد به‌طور ناگهانی لب به سخن گشود و به سردسته گفت: «من چیزی همراهم نیست کاکا. من جاسوس نیستم. دارید اشتباه بزرگی می‌کنید.» یکی از مردها پس از اینکه او را خوب بازرسی کرد، گفت: «چیزی ندارد.» امداد بلند گفت: «فکر می‌کردی چه شِرو. من که گفتم جاسوس نیستم.» چیزی در ذهن گولو جرقّه زد. کاکا!‌ شرو!‌ امداد عمدی نام آنها را بلند می‌گفت تا بتواند آن را به گوش گولو و مأموران پلیس برساند.
S
۱۳۹۶/۰۴/۱۹

نوجوانی که به همراه دوستش تصمیم شجاعانه ای میگیرد و.......

بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۷/۰۷/۳۰

عااااالی بود بزرگترین گناه بشر دزدیه با فروش مخدر زندگی های زیادی دزدیده میشه

در حال مطالعه.....!
۱۳۹۹/۰۴/۲۵

کتابی خیلی جذاب و هیجانی بود و متنش و طرز نوشتار جالب و دلنشینی داشت🤩

A.Mtq
۱۳۹۶/۰۶/۲۷

خوب بود🌸بعضی جاهاش واقعا غیرقابل پیش بینی بود مثل اونجایی که پارل اتفاقی به سمت دکه رفت و از نزدیک اسم فیلم رو دید یا اونحایی که گولو جلوی سوخیا زبون جوابی کردو پارل را جاسوس معرفی کرد.

seyed
۱۴۰۰/۰۱/۱۷

خوب بود . ولی یخورده به قول دوستان آخرش مشخص بود . ولی در کل مثل فیلمای ایرونی تموم شد . من مطمئن نیستم که خوبه یا ن. ولی در کل فضاسازی و داستان پردازی خوبی داشت

عشق یعنی کتاب
۱۳۹۹/۰۷/۰۲

عالی بود.

mahkameh
۱۳۹۹/۰۵/۲۰

کتاب داستانی کاراگاهی داره که همین نقطه قوتشه. خیلی هیجان انگیز بود و باعث می شد ادامه رو دنبال کنی . بهتون پیشنهاد میکنم چون از خوندنش پشیمون نمیشید.

کتاب دوست
۱۳۹۹/۰۳/۰۳

وای دست نویسنده و طاقچه طلا

Melika
۱۳۹۸/۰۵/۲۷

داستان با این که کوتاه بود ولی کشش خوبی داشت کلا کتاب خوبی بود

h mohammadi
۱۳۹۶/۰۸/۲۸

بدون شرح ... عالی عالی !!! 👍😘👌

من به او هرویین تزریق کردم هه هه. و ذرّه ذره مقدار آن را زیاد کردم تا اینکه شب چهارم او یک معتاد تمام عیار شد. حالا او برای مواد به من احتیاج دارد. او بردۀ من است. من با او درست مثل یک سگ رفتار می‌کنم! پسرها به یاگا نگاهی انداختند. حالا می‌فهمیدند نگاهی که آن موجود بدبخت به اربابش می‌کند، پر از نفرت و کینه است. سوخیا با لحن آمرانه ادامه داد: «قلاّده دور گردن او را می‌بینی کاکا؟ او سگ من است هه! هه! چقدر بامزه! یاگا، کمی برای آقایان پارس کن!» یاگا سرش را تکان داد. حالت سر او به سرعت شبیه یک حیوان شد. صدای زنگدار سوخیا حالا مثل عنکبوت شده بود: «کاری را که می‌گویم بکن یاگا! مثل اینکه جیرۀ امروزت را نمی‌خواهی! ها؟» یاگا تسلیم شد. او روی چهار دست و پا قرار گرفت و مثل سگ پارس کرد.
بلاتریکس لسترنج
با وجود اینکه گولو تشنۀ یادگیری بود، از مدرسه بیرون آمد و به‌دنبال کار رفت
f_altaha

حجم

۱۰۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۰۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان